خیار غبن

خیار غبن چیست؟

خیار غبن یعنی گول خوردن و وقتی در یک قرارداد به کار می رود یعنی اینکه در آن قرارداد یکی از طرفین به دلیل عدم رعایت موازنه اقتصادی عوضین معامله فریب خورده است؛

مثلا پولی که در ازای خانه خریداری شده پرداخت شده کمتر از ارزش واقعی آن خانه است و فروشنده فریب خورده است. به همین دلیل برای جلوگیری از ضرر قانون گذار به کسی که در معامله فریب خورده است این اختیار را داده است تا معامله را فسخ کند که در اصطلاح حقوقی به آن «خیار غبن» می گویند.

ماده 416 قانون مدنی اینگونه مقرر کرده است: «هر یک از متعاملین که در معامله غبن فاحش داشته باشد بعد از علم به غبن می تواند معامله را فسخ کند.»

همانطور که گفتیم غبن یعنی فریب خوردن اما غبن فاحش یعنی چه؟ غبن فاحش یعنی فریب خوردنی که غیرقابل چشم پوشی باشد و در عرف آن را ضرر بدانیم مثلا فروش یک لیوان معلومی به 800 هزار تومان فریبی است که فاحش است و همه مردم آن را ضرر می دانند.

شرایط تحقق خیار غبن

برای اینکه فرد فریب خورده بتواند با استناد به ماده 416 به این موضوع استناد کند باید شرایط تحقق وجود داشته باشد، این شرایط از قرار زیر است:

مخصوص عقودی است که دو مال در برابر هم قرار دارند مثلا خودرو در مقابل پول یا خانه در برابر باغ

فرد فریب خورده یا به اصطلاح مغبون نباید در هنگام انعقاد قرارداد به قیمت واقعی آگاه باشد اگر نه حق استفاده از خیار غبن را ندارد. البته اصل بر این است که فردی که ادعای فریب خوردن می کند واقعا آگاه به قیمت نیست و کسی که ادعا می کند فریب خورده از قیمت واقعی آگاه بوده است باید آگاهی او را ثابت کند. به هیچ طریقی نباید این حق ساقط شده باشد.

مدت زمان استفاده

در جواب این سوال که آیا خیار غبن فوری است ماده 420 قانون مدنی مقرر داشته است که: «خیار غبن بعد از علم به غبن فوری است» به این معنی که بعد از اینکه فرد فریب خورده متوجه شد که فریب خورده است باید فورا اعلام کند که از فریب خوردن آگاه شده است و قصد فسخ قرارداد را دارد. این مدت اغلب با توجه به شرایط حاکم بر قرارداد و عرف و عادت مشخص می شود.

اسقاط کافه خیارات ولو خیار غبن فاحش یعنی چه؟

به طور کلی خیارات از حقوق طرفین معامله است و آنها می توانند ضمن معامله این حق را از خود سلب کنند. خیار غبن هم به عنوان یکی از خیارات توسط طرفین قابل اسقاط است. برخی موارد دیده ایم که در قراردادها «اسقاط کافه خیارات» یا «اسقاط کافه خیارات ولو خیار غبن فاحش» درج شده است، با وجود دو شرط باید با دقت بیشتری قرارداد را امضا کنید اما معانی آنها چیست؟

اسقاط یعنی از بین بردن و کافه هم یعنی کلیه و همگی در نتیجه اسقاط کافه خیارات یعنی اینکه «حق خودم را برای استفاده از خیارات نمی خواهم» با قبول این شرط شما می پذیرید اگر در موردی قانون به شما اجازه فسخ کردن قرارداد را داده است از آن صرف نظر کنید.

با این حال این شرط شامل خیار غبن فاحش نمی شود، مگر شرط به این ترتیب ذکر شده باشد «اسقاط کافه خیارات ولو خیار غبن فاحش» این عبارت خیار غبن فاحش را هم از بین می برد یعنی حتی اگر طرف معامله به طور کاملا واضحی فریب خورده باشد با وجود این شرط حق خود را برای فسخ قرارداد از خودش گرفته است و دیگر به استناد این خیار قانونی نمی تواند قرارداد را فسخ کند مگر از جهت دیگری حق فسخ داشته باشد.

مقالات مرتبط:

وکیل کلاهبرداری اینترنتی

مجازات جرم سیاسی

مجازات جرم سیاسی چه می باشد؟

جرایم در دسته بندی های مختلف قرار دارند مثلا جرایم امنیتی، جرایم سیاسی، جرایم مالی و… این تقسیم بندی به دلیل ماهیت برخی از جرایم است که آنها را در یک دسته قرار می دهد. جرم سیاسی یک دسته بندی از جرایم است که این روزها با توجه به اوضاع و احوال حاکم بر جامعه افراد تمایل دارند درباره آن بدانند، و مجازات جرم سیاسی چیست؟ اینکه کسی که به همچین جرمی تن می دهد چه مجازاتی را در پی دارد ، یکی دیگر از سوال های مردم است.

جرم سیاسی چیست؟

جرم سیاسی همانطور که از نام آن برمی آید جرمی است که در ارتباط با سیاست و امور سیاسی کشور که مورد تعرض قرار گرفته است. تعریف جرم سیاسی با توجه به ماهیت بحث برانگیز و حساس آن باید به طور دقیق صورت بگیرد از این رو در قانونی تحت عنوان قانون جرم سیاسی تعریف شده است.

طبق ماده 1 قانون: «هر یک از جرایم مصرح در ماده (۲) این قانون چنانچه با انگیزه اصلاح امور کشور علیه مدیریت و نهادهای سیاسی یا سیاست‌های داخلی یا خارجی کشور ارتکاب یابد، بدون آنکه مرتکب قصد ضربه‌زدن به اصل نظام را داشته باشد جرم سیاسی محسوب می‌شود.» در ماده 2 مقرر شده است که: جرایم زیر در صورت انطباق با شرایط مقرر در ماده (۱) این قانون جرم سیاسی محسوب می‌شوند.

الف ـ توهین یا افتراء به رؤسای سه قوه، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، معاونان رئیس‌جمهور، وزرا، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، نمایندگان مجلس خبرگان و اعضای شورای نگهبان به واسطه مسؤولیت آنان

ب ـ توهین به رئیس یا نماینده سیاسی کشور خارجی که در قلمرو جمهوری اسلامی ایران وارد شده است با رعایت مفاد ماده (۵۱۷) قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات

پ ـ جرابم مندرج در بندهای (د) و (هـ) ماده (۱۶) قانون فعالیت احزاب، جمعیت‌ها، انجمن‌های سیاسی و صنفی و انجمن‌های اسلامی یا اقلیت‌های دینی شناخته‌شده مصوب 7/6/1360

ت ـ جرایم مقرر در قوانین انتخابات خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهر و روستا به استثنای مجریان و ناظران انتخابات”

در ماده 2 این قانون مصادیق جرایم سیاسی مشخص شده است که اگر هر کدام از این جرایم شرایط مصرح در ماده 1 را داشته باشند یعنی اگر هر یک از انواع جرایم سیاسی مندرج در ماده 2 با انگیزه اصلاح امور کشور بدون قصد ضربه زدن به اصل نظام علیه مدیریت و نهادهای سیاسی داخلی یا خارجی کشور ارتکاب یاید، جرم سیاسی تلقی می شود.

دادگاه صالح جرم سیاسی

طبق آیین دادرسی کیفری جرایم سیاسی در صلاحیت دادگاه کیفری یک هستند.

مجازات جرم سیاسی چیست؟

یکی از سوالات رایج این است که حکم جرم سیاسی چیست؟ در پاسخ باید گفت مجازات جرم سیاسی با توجه به اینکه کدام یک از انواع جرایم سیاسی رخ داده است متفاوت است و با توجه به قوانین مربوطه مشخص می شود به همین دلیل در قانون جرم سیاسی نیز مجازات مشخصی برای این جرایم در نظر گرفته نشده است از این رو باید به قانون مجازات اسلامی و سایر قوانین خاص مراجعه کرد.

مثلا مجازات توهین به مقامات که دربند الف ماده 2 قانون جرم سیاسی ذکر شده است، در ماده 609 قانون مجازات اسلامی سه تا شش ماه حبس و یا تا (۷۴) ضربه شلاق و یا پنجاه هزار تا یک میلیون ریال جزای نقدی تعیین شده است که در مورد مجرمین سیاسی نیز به همین قانون مراجعه خواهد شد.

تفاوت جرم سیاسی و امنیتی

همانطور که گفته شد جرایم سیاسی با انگیزه اصلاح امور کشور و بدون قصد ضربه زدن به اصل نظام رخ می دهند اما برخی از جرایم برعکس جرایم سیاسی با قصد ضربه زدن به اصل نظام به وقوع می پیوندند که به آنها جرم امنیتی گفته می شود و مطابق مقررات مربوط به جرایم امنیتی به آنها رسیدگی می شود نه جرایم سیاسی. تشخیص اینکه یک جرم سیاسی است یا نه با دادگاه یا دادسرایی است که پرونده در آن مطرح است.

مقالات مرتبط

مجازات جرم ارتشاء چیست؟

مجازات کشتن فرزند توسط پدر

مجازات کشتن فرزند توسط پدر

مجازات کشتن فرزند توسط پدر قتل همواره از جرایم کیفری ای بوده است که مورد تقبیح دین اسلام و قانون کشور ما و سایر کشورها بوده است زیرا هیچ انسانی حق ندارد جانی را که خداوند به انسان دیگر بخشیده است را از او بگیرد، و وکلای کیفری همیشه درگیر پرونده های قتل چه از سمت قاتل چه از سمت مقتول بوده اند. این روزها با داغ شدن خبر کشته شدن بابک خرمدین و خواهرش توسط پدر و مادرش موضوع مجازات فرزندکشی بسیار بر سر زبان ها افتاده است.

پیش از این هم متاسفانه شاهد این قبیل قتل ها و مرگ ها توسط پدران بوده ایم !

جرم کشتن فرزند توسط پدر

اغلب مردم می دانند که مجازات قتل دیگری در شرایطی قصاص است اما درباره موضوع قتل فرزند توسط پدر اینطور نیست. استناد قانونی این موضوع ماده 301 قانون مجازات اسلامی است که مقرر داشته است «قصاص در صورتی ثابت می شود که مرتکب، پدر یا از اجداد پدری مجنیٌ علیه نباشد و مجنیٌ علیه، عاقل و در دین با مرتکب مساوی باشد.» بنابراین با توجه به این ماده در میابیم که یکی از شرایط برای اثبات قصاص این است که مرتکب پدر یا جدپدری مجنی علیه (قربانی یا همان مقتول) نباشد.

البته باید توجه داشت این حکم تنها در مورد کسی است که پدر مشروع فرزند خود باشد یعنی اگر کسی در اثر رابطه نامشروع صاحب فرزند بشود و او را به قتل برساند، قصاص خواهد شد.

لزوم اثبات رابطه پدر فرزندی

مطابق ماده 309 قانون مجازات اسلامی: «این ادعاء که مرتکب، پدر یا یکی از اجداد پدری مجنیٌ علیه است، باید در دادگاه ثابت شود و در صورت عدم اثبات، حق قصاص، حسب مورد، با سوگند ولی دم یا مجنیٌ علیه یا ولی او ثابت می شود.»

به تصریح این ماده این موضوع که مرتکب پدر یا جدپدری مقتول است باید در دادگاه ثابت شود و در صورتی که اثبات نشود قصاص با سوگند یا عدم سوگند ولی دم یا ثابت می شود یا رد. بنابراین در صورتی که رابطه پدر فرزندی ثابت نشود، اولیای دم مقتول یا می توانند سوگند بخورند که قاتل پدر مقتول بوده است که در این صورت قاتل قصاص می شود یا اینکه از سوگند خوردن امتناع می کنند که در این صورت قصاص رخ نخواهد داد.

تفاوت کشتن فرزند، توسط پدر و پدربزرگ

نکته مهم دیگری که باید به آن توجه نمود این است که سقوط قصاص برای پدر هم در مورد فرزند پسر وجود دارد و هم فرزند دختر یعنی کشتن فرزند چه پسر باشد و چه دختر توسط پدر موجب قصاص نخواهد شد.

اما در مورد پدر بزرگ بحث متفاوت است به این ترتیب که قصاص در صورتی برای جدپدری ثابت نخواهد بود که به فرزند پسر خود جنایت وارد کند مثلا اگر آقای الف فرزند پسری داشته باشد و آقای الف فرزند پسر خود را (چه نوه او پسر باشد و چه دختر) به قتل برساند در این صورت قصاص نخواهد شد. اما اگر آقای الف فرزند دختری داشته باشد و نوه خود یعنی فرزند دخترش را به قتل برساند قصاص خواهد شد.

مجازات کشتن فرزند، توسط پدر و جد پدری

اگرچه پدری که فرزند خود را کشته قصاص نمی شود اما قانونگذار او را بی مجازات نخواهد گذاشت و برای پدری که فرزند خود را کشته مجازات تعزیری در نظر گرفته است.

طبق ماده 612 قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات «هر کس مرتکب قتل عمد شود و شاکی نداشته یا شاکی داشته ولی از قصاص گذشت کرده باشد و یا به هر علت قصاص نشود در ‌صورتی که اقدام وی موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه یا بیم تجری مرتکب یا دیگران گردد دادگاه مرتکب را به حبس از سه تا ده سال‌ محکوم می‌نماید.»

شرایط اعمال این مجازات به این ترتیب است که باید یکی از شرایط زیر وجود داشته باشد:

  • یا قتل عمدی باشد و شاکی نداشته باشد
  • یا قتل عمدی باشد و شاکی داشته باشد ولی شاکی از قصاص گذشت کرده باشد
  • قتل عمدی باشد و به هر دلیلی امکان قصاص وجود نداشته باشد

تعمیم این مجازات به جرم قتل فرزند را می توان با توجه به بند سوم این ماده استناد نمود که طبق شرع و قانون برای پدر مجازات قصاص برای پدر منتفی است از این رو می توان به مجازات سه سال تا ده سال حبس تعزیری برای پدر حکم داد.

مقالات مرتبط:

لایحه در مورد قتل غیر عمد

تعلق نگرفتن مهریه

تعلق نگرفتن مهریه

در چه شرایطی مهریه به زن تعلق ‌‌نمی‌گیرد؟

موضوع تعلق گرفتن مهریه به زن و پرداخت مهریه از موضوعات مهمی است که مردان و زنان باید برای ازدواج از آن آگاه باشند. طبق ماده 1082 قانون مدنی، زن به مجرد عقد، مالک مَهر یا همان مهریه می‌شود و می‌توان در آن تصرف کند. مهریه به دو صورت عند المطالبه و عند الاستطاعه در سند ازدواج ذکر می‌شود که در هر دو حالت، زن استحقاق مطالبه تمامی مهریه خود را دارد. حال شاید مردها با توجه به اینکه قیمت سکه و طلا روز به روز بالا می رود، به این فکر بیوفتند که آیا ماده قانونی استثنایی  وجود دارد که از زیر بار مسئولیت مهریه فرار کنند و بدانند که در چه شرایطی مهریه به زن تعلق ‌‌نمی‌گیرد؟!

به دلیل زیاد شدن مشکلات ناشی از پرونده‌های پرداخت مهریه، قانون‌گذاران به دنبال راه‌حل و در نظر گرفتن رویه‌ای جدید برای پرداخت مهریه شده‌اند. بدین صورت تنها تعداد 110 سکه از مهریه زن دارای ضمانت اجرای کیفری است؛ یعنی حکم جلب شوهر را به همراه دارد و برای مهریه بالاتر از صد و ده سکه دیگر امکان تعقیب کیفری زوج وجود ندارد. در این مطلب درباره شرایطی صحبت می‌کنیم که پس از عقد، مهریه‌ به زن تعلق ‌‌نمی‌گیرد. شرایطی مثل زمانی که عقد باطل باشد و رابطه زناشویی میان زوج و زوجه صورت نپذیرفته باشد و یا عقد نکاح فسخ شود و رابطه زناشویی اتفاق نیفتاده باشد.

تفاوت تعلق گرفتن مهریه عند الاستطاعه و عند المطالبه

در هر دو شیوه پرداخت مهریه یعنی عند الاستطاعه و عند المطالبه، مهریه به محض وقع عقد نکاح، به زن تعلق می‌گیرد، جز در شرایطی خاص که به دلیل باطل بودن عقد یا فسخ نکاح، زن حق دریافت مهریه را نداشته باشد.

تفاوت پرداخت مهریه به دو شیوه این است که در مهریه عند المطالبه، فرض بر این است که مرد توان پرداخت کامل مهریه را دارد و اگر مرد از پرداخت تمامی مهریه در یک زمان ناتوان باشد، با اثبات وضعیت مالی خود به دادگاه می‌تواند طبق درآمد خود، مهریه را به صورت اقساط پرداخت کند.

اما مهریه به شیوه عند الاستطاعه بدان معناست که زوج الزاما توان پرداخت یکجای مهریه را ندارد و هر زمان که به توان مالی لازم برسد، باید مهریه را پرداخت کند؛ در این صورت زن باید به دادگاه ثابت کند که شوهرش توان مالی پرداخت کامل مهریه را دارد تا بتواند مهریه را از روج دریافت نماید.

امکان وجود هر دو روش پرداخت در تعیین مهریه زوج وجود دارد و می‌توان میزان مشخصی به صورت عند المطالبه و بخشی دیگر را به صورت عند الاستطاعه تعیین نمود. در تمامی شیوه‌های پرداخت مهریه که در بالا آورده شد، شرایطی که مهریه به زن تعلق ‌‌نمی‌گیرد، یکسان است.

آیا در صورت خیانت زن، به او مهریه تعلق می‌گیرد؟

باید توجه داشت که انجام اعمال ناپسند از سوی زن نیز، حق دریافت مهریه از او را سلب نمی‌کند زیرا به محض صورت پذیرفتن عقد نکاح، مهریه به زن تعلق می‌گیرد و مرد ملزم به پرداخت آن است. انجام اعمالی همچون عدم تمکین، ناشزه بودن و حتی برقراری رابطه نامشروع یا خیانت‌کار بودن زن باعث از دست دادن حق مهریه نمی‌شود. طلاق غیابی زن از شوهر نیز، باعث تعلق نگرفتن مهریه به زن نمی‌شود.

مشکلات سلامتی، اختلالات روانی و اعتیاد نیز باعث تعلق نگرفتن مهریه به زن نمی‌شوند و در صورت درخواست زن، مرد موظف به پرداخت مهریه است.

داشتن جنون از شرایط فسخ نکاح است و در صورتی که رابطه زناشویی بین زوجین صورت نگرفته باشد، به زن مهریه تعلق ‌‌نمی‌گیرد.

شرایط تعلق گرفتن مهریه به زن

پس از منعقد شدن عقد نکاح به صورت صحیح و قانونی، زن می‌تواند مهریه‌اش را طلب کند. حتی در صورت فوت زوج نیز مهریه به زن تعلق می‌گیرد و مهریه زن باید از ماترک همسر پرداخت شود. اصل کلی در قانون بر تعلق گرفتن مهریه به زن است و شرایط خاص برای تعلق نگرفتن مهریه به زن در قانون آمده است و برای دانستن اینکه در چه شرایطی مهریه به زن تعلق ‌‌نمی‌گیرد باید به مواد قانونی مرتبط که در ادامه مطلب آمده است توجه کنید.

طبق ماده 1089 قانون مدنی هر گاه عقد ازدواج بین زوجین، باطل باشد و بین آن‌ها رابطه زناشویی برقرار نشده باشد، مهریه به زن تعلق ‌‌نمی‌گیرد.

طبق ماده 1101 قانون مدنی هرگاه به هر دلیل عقد ازدواج بین زوجین فسخ شود و بین آن‌ها رابطه زناشویی صورت نپذیرفته باشد، به زن مهریه تعلق ‌‌نمی‌گیرد. تنها استثنای این ماده قانونی این است که علت فسخ نکاح، عنن بودن مرد یا ناتوانایی او در انجام عمل زناشویی باشد که در این صورت نصف مهریه به زن تعلق می‌گیرد.

در طلاق دختر باکره، نصف مهریه به او تعلق خواهد گرفت.

از آنجا که در عقد دائم ازدواج، الزامی‌ برای تعیین مهریه پیش از عقد نکاح وجود ندارد و زوجین می‌توانند پس از ازدواج برای مهریه تصمیم‌گیری کنند، در صورتی که زوجه پیش از تعیین مهریه فوت کند و بین زوجین رابطه زناشویی صورت نگرفته باشد، مهریه به زن تعلق ‌‌نمی‌گیرد و در صورت وقوع رابطه زناشویی، مهریه مهرالمثل در نظر گرفته می‌شود.

در طلاق توافقی و یا در صورتی که درخواست طلاق از سوی زن انجام شود، زن می‌تواند با بخشش قسمتی یا تمامی مهریه خود، طلاقش را بگیرد. بخشیدن مهریه در قبال طلاق، از شرایط عدم تعلق مهریه به زن نیست و بدین صورت نیست که زن برای طلاق، مجبور به بخشش مهریه خود باشد بلکه بخشش قسمتی یا تمامی مهریه برای طلاق به خواست زن صورت خواهد گرفت.

شرایط فسخ نکاح چندین مورد را شامل می‌شود که زوج و زوجه در صورت اثبات اینکه قبل از جاری شدن صیغه نکاح از آن بی‌اطلاع بوده‌اند، می‌توانند از دادگاه تقاضای طلاق کنند. شرایط فسخ نکاح شامل:

  • عنن بودن مرد،
  • خصاء بودن مرد
  • عدم سلامت جسمی و روانی همسر،
  •  اطلاع از بیماری صرع پس از عقد
  •  اطلاع از عدم توانایی همسر در بارداری،

چندین مورد دیگر است.

هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده برای طرف مقابل ‌حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متباینا بر آن واقع شده باشد.

آیا بعد از بخشش مهریه توسط زوجه، امکان بازگشت مهریه وجود دارد؟

زن می‌تواند مهریه خود را به صورت معمولی یا رسمی به زوج ببخشد. طبق ماده 289 قانون مدنی اگر مهریه به صورت پول یا سکه باشد و به صورت ابراء توسط زن بخشیده شود،  امکان بازگشت مهریه وجود ندارد و مهریه را نمی‌توان پس گرفت. اما اگر مهریه عینی مثلا مِلک باشد، امکان بازپس‌گرفتن آن توسط زن وجود دارد.

بخشیدن مهریه توسط زن به سه صورت انجام می‌گیرد:

هبه غیرمعوض: بخشیدن قسمتی یا تمام مهریه توسط زن، بدون اینکه در ازای آن چیزی بخواهد.

هبه معوض: بخشیدن قسمتی یا تمام مهریه توسط زن، در ازای دریافت چیزی، مثلا در قبال گرفتن طلاق.

ابراء: زن همسر خود را از پرداخت مهریه معاف می‌کند و می‌گوید هیچ مهریه‌ای به گردن مرد نیست.

نتیجه‌گیری و جمع بندی

بعد از عقد نکاح، مهریه به زن تعلق می‌گیرد و امکان دخل و تصرف در آن را دارد و زمانی که عقد نکاح به درستی منعقد شده باشد، امکان محروم کردن زن از مهریه‌اش وجود ندارد. تعلق نگرفتن مهریه به زن تنها در شرایط معدود و به دلیل باطل بودن و فسخ عقد است که در بالا توضیح کامل آن آورده شد.

مقالات مرتبط:

هزینه وکیل برای گرفتن مهریه چه قدر است؟

صیغه موقت

صیغه موقت چیست؟

ازدواج موقت، متعه یا نکاح منقطع که به صیغه نیز معروف است، نوعی ازدواج در مذهب شیعه است که در آن عقد ازدواج برای مدت معین و محدودی با مهریه ای معلوم، بین زن و مرد بسته میشود و با پایان آن رابطه زوجیت خود به خود منقضی میشود.

ازدواج در ایران دو نوع دارد ازدواج دائم و ازدواج منقطع که آن را متعه و نکاح (ازدواج) موقت نیز میگویند.

در جامعه حاضر ایران قالبا نسبت به صیغه دیدگاه بدی داریم و بعضا ازدواج موقت را برابر با کار خلاف شرع می دانیم.

ازدواج موقت از نیازهاى ضرورى جامعه اسلامى است که متأسفانه بنا به دلایل فرهنگى و آمادگى لازم در جامعه، تاکنون نتوانسته است جایگاه قانونى خود را بیابد.

در ماده‌ی 1075 قانون مدنی ایران ازدواج موقت به رسمیت شناخته‌ شده‌ است، شرایط و ارکان اساسی ازدواج موقت عبارت ‌اند از شرایط صحت نکاح دائم به اضافه‌ی تعیین مدت مشخص و تعیین مهر معین برای زن.

موانع ازدواج موقت نیز همان موانع ازدواج و عقد دائم هستند.

شرایط صیغه موقت

در اسلام ازدواج چه دائم باشد و چه موقت حتماً باید با رضایت طرفین (زن و مرد) باشد.

در ازدواج موقت نوشتن و شاهد گرفتن لازم نیست و فقط رضایت طرفین و خواندن صیغه کافی است.

خود زن و مرد می‌توانند صیغه عقد موقت را بخوانند. ابتدا مدت عقد (از یک ساعت تا چند سال) و میزان مهر (مثلاً از هزار تومان تا …) را معین کنند و بعد صیغه عقد را بخوانند.

زن در زمان اجرای عقد موقت، نباید در نکاح کس دیگری باشد (همسر شخص دیگری نباشد)

دختری که به حد بلوغ رسیده و رشیده است؛ یعنی مصلحت خود را تشخیص می دهد اگر بخواهد شوهر کند چنانچه باکره باشد باید از پدر یا جد پدری خود اجازه بگیرد.

زنی که باکره نباشد در صورتی که بکارتش به وسیله شوهر کردن از بین رفته باشد اجازه پدر و جد لازم نیست.

شخصی که صیغه را می خواند باید بالغ و عاقل باشد.

زن زمانی که می خواهد به عقد مردی در آید، اگر قبلا در عقد دیگری بوده و طلاق گرفته یا مدت عقد موقت به سر آمده، مدت عده خود را نیز گذرانده باشد.

زن زمانی که در عقد دیگری بوده، با مردی که قصد دارد در آینده با او ازدواج کند، زنا نکرده باشد؛ زیرا اگر مرد زنا با زن شوهردار انجام دهد برای همیشه آن زن بر او حرام می شود.

نکات و احکام صیغه موقت

عقد موقت طلاق ندارد بلکه جدا شدن زن و مرد بواسطه تمام شدن مدت عقد و یا بخشیدن مدت (مرد باقیمانده زمان عقد را به زن می‌بخشد) می‌باشد.

در ازدواج موقت ارث وجود ندارد. بنابر این با فوت هر یک از طرفین، طرف مقابل از او ارثی نمی‌برد. البته اگر صیغه منجر به تولد فرزند شود آن فرزند از پدر و مادر خود ارث می‌برد.

حدود لذت جنسی در ازدواج موقت زن و مردی که با هم ازدواج کرده اند در دوران عقد موقت دو طرف می توانند از یک دیگر همانند دوران عقد دائم لذت ببرند مگر آن که زن در عقد شرط کند که شوهر با او نزدیکى نکند، در این صورت عقد و شرط او صحیح است و شوهر فقط مى‏تواند لذت هاى دیگر از او ببرد، ولى اگر بعداً به نزدیکى راضى شود، شوهر مى‏تواند با او نزدیکى نماید.

مهریه صیغه موقت

مهریه باید به گونه ای باشد که ارزش مالی داشته و مقدار آن هم کاملا مشخص باشد. مثلا اگر می گویند مهریه یک جلد کلام الله مجید باشد، یا این قرآن کریم را همان موقع نشان دهند که معلوم شود چه قرآنی منظور است و یا این که قیمت آن را مشخص کنند و بگویند: مهریه، یک جلد کلام الله مجید باشد، به قیمت 10 هزار تومان.

در شرایط ازدواج موقت باید مقدار وقت و مقدار مهر تعیین شده باشد و بدون آن باطل است.

به محض این که عقد خوانده شد مرد مهریه را مدیون است واگر مرد مدّت صیغه را ببخشد، چنان چه با او نزدیکى کرده، باید تمام چیزى را که قرار گذاشته به او بدهد و اگر نزدیکى نکرده باید نصف آن را بدهد.

اگر مقدار مهریه در عقد موقت مشخص شد و مرد بنا به دلایلی قصد پرداخت آن را نداشته باشد عقد آنها صحیح است، ولی مهر را باید بدهد، و اگر نپردازد، کار حرام کرده و شرعاً مدیون و بدهکار است و مثل کسی است که مال دیگری را غصب کرده یا تصرف کرده است.

شوهر در هچی شرایطی نمی تواند از اصل پرداخت مهریه امتناع ورزد، مگر آن که زن مهر خود را ببخشد.

نحوه خواندن صیغه

به احتیاط واجب صیغه موقت و دائم عقد باید به عربی صحیح خوانده شود. و اگر خود مرد و زن نتوانند صیغه را به عربی صحیح بخوانند به هر لفظی که صیغه را بخوانند صحیح است، و لازم هم نیست که وکیل بگیرند اما باید لفظی بگویند که معنای «زوّجت» و «قبلت» را بفهماند.

روش اول: عاقد، شخص ثالث است.

اگر عاقد شخص دیگری باشد، ابتدا باید از هر دو طرف برای خواندن صیغه ی عقد وکالت بگیرد و بعد از آن، صیغه را این گونه بخواند:

فرض کنید که نام خانم «فاطمه» است و نام آقا هم «علی». در این صورت:

به وکالت از خانم بگوید: زَوَّجتُ مُوکِّلَتی (فاطمۀ) مُوَکَّلی (علی) فِی المُدَّۀِ المَعلُومَۀِ عَلَی المَهر المَعلُوم

پس به وکالت از آقا بگوید: قَبِلتُ التَّزویجَ لِمُوَکِّلی (علی)

معنی صیغه روش اول :

موُکّل خودم «فاطمه» را به تزویج «علی» در آوردم، در مدت مشخص و با مهریه ی مشخص

قبول کردم این ازدواج را.

روش دوم : عاقد، خود زن و مرد هستند.

اگر آقا و خانم هر کدام بخواهند صیغه ی مربوط به خود را بخوانند، این گونه بگویند:

ابتدا خانم می گوید: «زَوَّجتُکَ نَفسِی فِی المُدَّۀِ المَعلُومَۀِ، عَلَی المَهرِالمَعلُوم»

بعد بلافاصله آقا بگوید: «قَبِلتُ التَّزویجَ»

معنی صیغه روش دوم:

خانم می گوید: تو را به زوجیت خود درآوردم، در مدّت مشخص و با مهریه ی مشخص.

آقا می گوید: قبول کردم این زوجیت را.

روش سوم: عاقد، خود داماد است.

اگر آقا از خانم وکالت بگیرد که خودش صیغه ی عقد را بخواند، این گونه بگوید:

ابتدا به وکالت از خانم بگوید: «زَوَّجتُ مُوَکِّلَتِی (فاطمۀ) نَفسِی، فِی المُدَّۀِ المَعلُومَۀِ، عَلَی المَهر المَعلُوم»

بعد بلافاصله برای خودش بگوید: «قَبِلتُ التَّزویج»

معنی صیغه روش سوم:

موکلم فاطمه را به ازدواج خودم در آوردم، در مدّت معلوم و با مهر معلوم

قبول کردم این ازدواج را.

روش چهارم: عاقد، خود عروس است.

اگر خانم از آقا وکالت بگیرد که خودش صیغه ی عقد را بخواند، این گونه بگوید:

ابتدا از طرف خود بگوید: «زَوَّجتُک نَفسِی، فِی المُدَّۀِ المَعلُومَۀِ، عَلَی المَهر المَعلُوم»

بعد بلافاصله از طرف داماد (موکل خود) بگوید: «قَبِلتُ التزویج لموکِّلی (علی)»

معنی صیغه روش چهارم :

خودم را به ازدواج تو درآوردم در مدت معلوم با مهر معلوم

قبول کردم این تزویج را از طرف موکلم.

کسانی که قصد دارند بعد از عقد موقت، با یکدیگر عقد دائم داشته باشند. باید قبل از خواندن عقد دائم، یا مدت عقد موقت تمام شده باشد و یا این که آقا بگوید: «مابقی مدت را به همسرم بخشیدم». اگر این کار را انجام ندهند، عقد دائم باطل است و با به اتمام رسیدن مدت عقد موقت، به یکدیگر نامحرم می شوند.

عده در صیغه موقت

مدت عده ازدواج موقت، دو بار پاک شدن از قاعدگی پس از پایان متعه است. برای اشخاصی که با وجود یائسه نبودن قاعده نمیشوند، این مدت ۴۵ روز است.

اگر شوهر در مدت زمان ازدواج موقت بمیرد، بر اساس نظر مشهور عده همانند ازدواج دائم سه ماه و ده روز است.

وضعیت عده در ازدواج موقت با عده در ازدواج دائم متفاوت است. مطابق ماده‌ی 1152 قانون مدنی عده‌‌ی فسخ‌ نکاح‌ و بذل‌ مدت‌ و انقضاء آن‌ در مورد نکاح‌ منقطع‌ در زن غیر باردار‌ دو طهر (دو عادت ماهانه) است‌ مگر این که‌ زن‌ با اقتضای‌ سن‌، عادت‌ زنانگی ‌نبیند که‌ در این‌ صورت‌ ۴۵ روز است‌.

عده‌ طلاق‌ و فسخ‌ نکاح‌ و بذل‌ مدت‌ و انقضاء آن‌ در مورد زن‌ حامله،‌ تا زمان وضع‌ حمل‌ است‌. زن یائسه و زنی که با همسر خود نزدیکی نداشته نیازی به نگاه‌ داشتن عده‌ی انقضا یا بذل مدت و فسخ نکاح ندارد اما عده‌ی وفات٬ در همه‌ی موارد باید رعایت شود.

مطابق ماده‌ی 1154 قانون مدنی، عده‌ وفات‌ چه‌ در دائم‌ و چه‌ در منقطع‌٬ در هر حال‌ چهار ماه‌ و ده‌ روز است‌ مگر اینکه‌ زن‌ حامل‌ باشد که‌ در این‌ صورت‌ عده‌ وفات‌ تا موقع‌ وضع‌ حمل‌ است‌ مشروط بر این که‌ فاصله‌ بین‌ فوت‌ شوهر و وضع‌ حمل‌ از چهار ماه‌ و ده‌ روز بیشتر باشد و الا مدت‌ عده‌ همان‌ چهار ماه‌ و ده‌ روز خواهد بود.

مذهب در صیغه موقت

زن نمیتواند با غیر مسلمان و بنا به قولی غیر شیعیان دوازده امامی ازدواج کند و مرد هم با زن ناصبی و مشرک نمیتواند ازواج کند اما با اهل کتاب از جمله زرتشتیان میتواند ازدواج کند.

تعداد ازدواج موقت زن با بیش از یک مرد در یک زمان جایز نیست اما بر اساس نظر مشهور مرد در ازدواج موقت محدودیت عددی ندارد و به هر میزان که بخواهد میتواند همسر موقت اختیار کند، برخلاف ازدواج دائم که به چهار همسر همزمان محدود شدهاست.

ثبت رسمی

ماده 21 قانون حمایت از خانواده مقرر میدارد: نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران در جهت محوریت و استواری روابط خانوادگی، نکاح دائم را که مبنای تشکیل خانواده است مورد حمایت قرار میدهد.

نکاح موقت نیز تابع موازین شرعی و مقررات قانون مدنی است و ثبت آن در موارد زیر الزامی است:

هنگامی که زن صیغه ای باردار گردد، مرد موظف و مکلف به ثبت ازدواج موقت خواهد بود.

وقتی که ضمن عقد، ثبت ازدواج موقت از سوی زوجه شرط شده باشد و این شرط قابل اثبات باشد، مرد مکلف به ثبت ازدواج موقت است.

زمانی که طرفین ازدواج بر ثبت ازدواج موقت توافق کنند.

امتناع مرد از ثبت رسمی

آیین نامه اجرایی ماده 21 قانون حمایت از خانواده، در بهمن ماه سال 93 تصویب شده است. و تصریح می دارد: چنانچه مردی بدون ثبت در دفاتر رسمی به ازدواج دائم، طلاق یا فسخ نکاح اقدام یا پس از رجوع تا یک ماه از ثبت آن خودداری یا در مواردی که ثبت نکاح موقت الزامی است از ثبت آن امتناع کند، ضمن الزام به ثبت واقعه به پرداخت جزای نقدی درجه پنج یا حبس تعزیری درجه هفت محکوم میشود.

این مجازات در مورد مردی که از ثبت انفساخ نکاح و اعلام بطلان نکاح یا طلاق استنکاف کند نیز مقرر است.

امتناع مرد از گرفتن شناسنامه برای فرزند حاصل از عقد موقت

بر اساس ماده 8 قانون حمایت از خانواده و بر اساس اصول آیین دادرسی گرفتن تقاضای صدور شناسنامه در صلاحیت دادگاه خانواده محل اقامت خوانده یا آخرین محل سکونت وی در صورت خروج از کشور یا مشخص نبودن محل اقامت وی خواهد بود.

مادر میتواند با مراجعه به دادگاه خانواده و اثبات واقعه ازدواج موقت که به تبع آن الحاق فرزند به پدر ثابت خواهد شد پدر را ملزم به اخذ شناسنامه برای فرزند نماید این عمل باعث تعلق ارث و سایر حقوق به چنین فرزندی خواهد شد.

حتی اگر به پدر فرزند هم دسترسی نباشد جای نگرانی نیست؛ چراکه تبصره ماده شانزده قانون ثبت احوال مقرر کرده است اگر ازدواج پدر و مادر شرعی باشد، اما به ثبت رسمی نرسیده باشد، در صورتی که پدر به هر دلیل حضور نداشته باشد و به مدارک وی نیز دسترسی وجود نداشته باشد، مادر باید برای صدور شناسنامه یک طرفه از دادگاه حکم «امین موقت» دریافت کند.

با دریافت حکم امین موقت، مادر سمت قانونی پیدا کرده و میتواند با مراجعه به ادارات ثبت احوال نسبت به صدور شناسنامه یک طرفه مادری، با نام خانوادگی خود اقدام کند.

مقالات مرتبط:

قوانین ازدواج موقت چیست؟

شرایط باطل شدن ازدواج

شرایط باطل شدن ازدواج

شرایط باطل شدن ازدواج اعم از دائم و موقت ممکن است در اثر فسخ یا انفساخ منحل گردد. در قانون مدنی صراحتاً از انفساخ عقد نکاح صحبتی نکرده است و تنها بحث فسخ نکاح را مطرح کرده است.

حتی در ماده ۱۱۲۰ نیز که قانونگذار درصدد احصای موارد انحلال نکاح است سخنی از انفساخ نگفته است اما در قانون حمایت از خانواده در چند مورد کلمه انفساخ به کار رفته است.

البته فسخ گاهی در معنای انفساخ و بلعکس به کار می رود. عقد نکاح، عقدی لازم است و موارد انحلال آن به شدت در کنترل قانونی قرار دارد. برای اینکه زن یا مرد بتواند عقد نکاح را فسخ کند، باید حق فسخ داشته باشد.

وجود حق فسخ به خودی خود منجر به انحلال عقد نمی‌شود مگر اینکه صاحب حق، عقد را فسخ کند که در این صورت باید اهلیت، قصد و رضا داشته باشد و فسخ را انشا کند.

همچنین مواردی که عقد نکاح منفسخ می شود، در قانون احصا شده است. انفساخ یعنی انحلال عقد نکاح در اثر بروز حادثه یا واقعه ای که منجر به زوال عقد می شود بدون اینکه زن و شوهر فسخ نکاح را انشا کنند.

همین که حادثه یا واقعه مربوطه محقق شود، عقد نکاح بدون اراده منحل می شود که در این صورت می‌توان گفت عقد نکاح منفسخ یا فسخ شده است. نتیجه فسخ و انفساخ و تاثیر آن بر عقد نکاح یکسان است و همان مقرراتی که در قانون برای فسخ مقرر شده است؛ به موارد انفساخ نیز تسری می یابد.

موارد فسخ نکاح

ویژگی عقد لازم این است که هیچکدام از طرفین نمی تواند بدون دلیل آن را فسخ کند. برای اینکه یکی از طرفین بتوانند عقد لازم را فسخ کنند، باید برای انجام فسخ حق داشته باشد که به آن خیار گفته می‌شود؛ یعنی اختیار فسخ معامله را دارا باشد.

فسخ عقد نکاح نیز مانند سایر عقود لازم به دلیل نیاز دارد. در نکاح زوجین نمی توانند برای یکی یا هر دو ‌حق فسخ شرط نمایند و چنانچه چنین شرطی در نکاح گنجانده شود، شرط مزبور باطل ولی عقد صحیح خواهد بود.

ماده ۱۰۶۹ قانون مدنی مقرر می دارد: «شرط خیار فسخ نسبت به عقد نکاح باطل است» بنابراین مواردی که زن مرد یا هر دو می توانند عقد نکاح را فسخ کنند در قانون بیان شده است و طرفین نمی توانند با توافق، موارد آن را افزایش دهد.

برخی از اسباب فسخ تنها برای یکی از زوجین حق فسخ را بوجود می آورد در حالی که مواردی وجود دارد که برای زن یا مرد یا هر دو حق فسخ را ایجاد میکند.

اسباب فسخ نکاح در شرایط باطل شدن ازدواج

تخلف شرط وصف/تدلیس

همانطور که قبلاً بیان شد، شرایط باطل شدن ازدواج وجود دارد که در عقد نکاح شرط گنجانده شود. به موجب قواعد کلی قراردادها، تخلف از شرط باعث می‌شود طرفی که شرط به نفع وی شده بتواند عقد را فسخ کند.

زن و مرد معمولاً قبل از ازدواج اوصاف زیادی از خودشان بیان می‌کنند که بعضا نیز مبالغه آمیز است. مرد ممکن است خود را سالم، قوی، دست و دل باز، ثروتمند، مدیر شرکت، استاد دانشگاه، مقیم خارج از کشور، وکیل طلاق، دکتر و امثال آن توصیف کند. زن نیز ممکن است خود را با کره، وکیل پایه یک دادگستری، همراه، وفادار، دارنده اقامت دائم کشورهای خارجی و امثال آن توصیف نماید.

برای اینکه اوصاف رد و بدل شده بین زن و مرد قبل از ازدواج دارای اثر حقوقی گردد و عقد نکاح را تحت تاثیر قرار دهد دو شرط لازم است. اول، وصف یا اوصاف مزبور به نحو مقتضی وارد عقد شود؛ به عبارت دیگر، وصف مزبور به عنوان یک شرط ضمن عقد تلقی گردد.

قانونگذار در ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی دو طریق برای تحقق این امر بیان کرده است. یکی اینکه وصف مذکور صریحا در متن عقد ذکر شود. مثل اینکه صراحتاً در عقد ذکر شود «دوشیزه خانوم…» که بر باکره بودن زن دلالت دارد، یا زوج تحت عنوان «آقای مهندس…»مورد خطاب قرار گیرد.

طریق دیگر این است که طرفین روی وصف مورد نظر توافق کنند و سپس عقد بر مبنای آن وصف منعقد شود. در هر حال برای اینکه وصفی وارد عقد نکاح شود و بخشی از عقد را تشکیل دهد، باید طرفین در زمان انعقاد عقد به آن توجه داشته باشند.

این توجه می‌تواند از طریق ذکر شرط در متن عقد محقق شود یا عقد بر مبنای شرط مورد توافق منعقد گردد. شرط دوم این است که وصف ذکر شده قابل اندازه گیری باشد و بتوان نقض آن را اثبات و احراز نمود. مثلاً باکره بودن یا مجرد بودن قابل احراز و نقض آن قابل اثبات است اما برخی از اوصاف جنبه کیفی دارند و اثبات یا نقض آن به سادگی امکان‌پذیر نیست.

مثلاً دست و دلباز بودن یک وصف کیفی است که اثبات یا نقض آن به راحتی امکان پذیر نیست. به اضافه اینکه اصولاً زوجین قصد ندارند با بیان چنین اوصاف مبهم و کلی برای خود تبعات حقوقی ایجاد کنند.

ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی در خصوص این حق فسخ چنین مقرر می دارد: «هرگاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده، برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود، خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متبانیا بر آن واقع شده باشد».

قید اخیر این ماده، ناظر به موردی است که وصف ابتدا مورد توافق طرفین قرار گرفته و سپس عقد مبنی بر آن منعقد می گردد.

برای اینکه زن یا مرد بتواند با استناد به تخلف وصف، عقد نکاح را فسخ کند باید دو مورد را ثابت نماید: اول اینکه وصف مذکور به نحو مقتضی وارد عقد شده و بخشی از عقد را تشکیل می‌دهد؛ به عبارت دیگر باید ثابت نماید که وصف مزبور یک شرط ضمن عقد بوده است. دوم اینکه ثابت نماید که از شرط تخلف شده است. با تحقق این دو شرط طرف مقابل می تواند عقد نکاح را فسخ کند.

علاوه بر آن زن یا مرد ممکن است در دوره قبل از ازدواج با گفتار یا رفتار خود طرف دیگر را به اشتباه انداخته باشد و او را فریب داده باشد تا نسبت به ازدواج اقدام کند. این گفتارها یا رفتارها به منظور نشان دادن کمالاتی است که فرد فاقد آن است یا درصدد پوشاندن کاستی هایی است که فرد دارای آن است.

آثار این گفتارها و رفتارهای فریبکارانه بر قراردادها تحت عنوان «تدلیس» بیان می‌شود. مطابق ماده ۴۳۸ قانون مدنی: «تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود». مثل اینکه زن با کلاه گیس نزد مرد ظاهر شود و طوری وانمود کند که انگار موی واقعی است یا مرد رفتاری انجام دهد که انگار دارای تحصیلات عالی و شغل پردرآمد یا موقعیت اجتماعی خاصی است در حالی که اینگونه نمی باشد.

سکوت، تدلیس محسوب نمی‌شود چون اعمال فریبکارانه انجام نشده است ولی اگر شرایط و اوضاع و احوال اقتضای خاصی داشته باشد مثل اینکه یک مرد ۲۲ ساله از دختر ۱۸ ساله خواستگاری می کند؛ تلقی همه این است که مرد مجرد و زن باکره است.

به نظر می‌رسد که سکوت طرفین در چنین مواردی می‌تواند به معنی تایید اقتضای مذکور باشد و چنانچه مرد عنوان کند که مجرد نیست یا زن عنوان کند که باکره نیست، مورد از مصادیق تدلیس به حساب می آید.

بسیاری از موارد تدلیس مشمول بخش اخیر ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی می‌شود که عقد مبتنی بر شرطی واقع ‌شود؛ بنابراین هرگاه مرد قبل از ازدواج طوری رفتار کند که انگار دارای تحصیلات عالی، مجرد یا دارای شغل پردرآمدی است، این ویژگی ها مورد اذعان طرفین قرار گرفته و عقد مبتنی بر آن منعقد می گردد و بنابراین مشمول ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی خواهد شد و طرف دیگر حق فسخ خواهد.

علاوه بر آن، این رفتارها جرم است و مرتکب، مسئولیت کیفری خواهد داشت. به موجب ماده ۶۴۷ قانون مجازات اسلامی (بخش تعزیرات) «چنانچه هر یک از زوجین قبل از عقد ازدواج طرف خود را به امور واهی از قبیل داشتن تحصیلات عالی، تمکن مالی، موقعیت اجتماعی، شغل و سمت خاص، تجرد و امثال آن فریب دهد و عقد بر مبنای هر یک از آنها واقع شود مرتکب به حبس تعزیری از ۶ ماه تا ۲ سال محکوم می‌گردد»

جنون

یکی دیگر از موجبات فسخ عقد نکاح، جنون مرد یا زن است که تحت شرایطی برای طرف دیگر حق فسخ ایجاد می‌کند.

از جهت حقوقی به دو دسته تقسیم می شود:

جنون مستمر (اطباقی)

جنون متناوب (ادواری)

مستمر به جنونی اطلاق می‌شود که متناوب نیست بلکه پشت سر هم ادامه دارد که قانون‌گذار بعضا به آن جنون دائمی نیز میگوید. ادواری به صورت متناوب است و در برخی از ماه های سال مثل تابستان فرد به آن دچار می‌شود و با گذشت آن دوباره بهبود پیدا می‌کند. در هر دو حالت جنون باید استقرار داشته باشد و امری گذرا و آنی نباشد.

هرگاه یکی از زوجین در زمان انعقاد عقد نکاح مجنون باشد و طرف دیگر از این موضوع اطلاع نداشته باشد، پس از عقد طرف دیگر میتواند عقد نکاح را فسخ کند، اعم از اینکه جنون فرد مستمر یا دوره‌ای باشد.

ماده ۱۱۲۱ قانون مدنی مقرر می کند: «جنون هر یک از زوجین به شرط استقرار اعم از اینکه مستمر یا ادواری باشد برای طرف مقابل موجب حق فسخ است». شرایط باطل شدن ازدواج در صورتی که زن یا مرد از جنون طرف دیگر اطلاع داشته باشد و به رغم آن با وی ازدواج کند، در این صورت حق فسخ نخواهد داشت.

به همین دلیل در ماده ۱۱۲۶ قانون مدنی آمده است: «هر یک از زوجین که قبل از عقد عالم به امراض مذکوره در طرف دیگر بوده، بعد از عقد حق فسخ نخواهد داشت».

در قراردادها اصولاً عیب زمانی موجب حق فسخ می‌شود که قبل از انعقاد عقد وجود داشته باشد و عیوبی که بعد از انعقاد قرارداد بروز می کند باعث حق فسخ نمی شوند مگر این عیب از یک عیب قبلی ناشی شده باشد.

در عیوب نکاح، قانونگذار این روال را نسبت به مرد قبول کرده است و تنها در صورتی  برای مرد حق شرایط باطل شدن ازدواج قائل شده است که زن در زمان انعقاد عقد مجنون باشد.

به این جهت در ماده ۱۱۲۴ قانون مدنی بیان شده است که «عیوب زن در صورتی موجب حق فسخ برای مرد است که عیب مزبور در حال عقد وجود داشته است» اما این قاعده در خصوص جنون مرد رعایت نشده و بنابراین اگر مرد در زمان انعقاد عقد ازدواج عاقل باشد ولی بعد از ازدواج مجنون شود، همسر وی حق فسخ عقد نکاح را خواهد داشت.

ماده ۱۱۲۵ قانون مدنی در این خصوص چنین مقرر می‌دارد: «جنون…در مرد هرگاه بعد از عقد هم حادث شود موجب حق فسخ برای زن خواهد بود».

عیوب جنسی مرد

برخی از عیوب جسمانی مرد که روی توانایی و کیفیت ارتباط جنسی وی اثر منفی می‌گذارد باعث حق فسخ برای زن می شود. این عیوب در قانون به سه عیب منحصر شده است:

  • مقطوع بودن آلت تناسلی
  • خصا
  • عنن

ماده ۱۱۲۲ قانون مدنی مقرر می کند: «عیوب ذیل در مرد موجب حق فسخ برای زن خواهد بود:

  • خصا
  • عنن

به شرط اینکه ولو یک بارعمل زناشویی را انجام نداده باشد

مقطوع بودن آلت تناسلی به اندازه ای که قادر به عمل زناشویی نباشد

حقوقدانان از افزایش دایره این عیوب خودداری کرده‌اند و با این استدلال که شرایط باطل شدن ازدواج در قانون بیان شده است از به کارگیری روش های تفسیر برای تطبیق قوانین با نیازهای روز امتناع کرده اند.

مقطوع بودن آلت تناسلی که به آن «جب» گفته می‌شود تحت شرایطی برای زن ایجاد حق فسخ می‌کند. در واقع باید بر اثر یک عارضه آلت تناسلی مرد قطع شده باشد و به حدی باشد که مرد قادر به عمل زناشویی نباشد.

شرایط باطل شدن ازدواج این مشکل در زمان انعقاد عقد وجود داشته باشد بنابراین اگر این عیب بعد از ازدواج عارض شود زن حق فسخ ندارد و همچنین زن از آن آگاهی نداشته باشد که در غیر این صورت زن حق فسخ نخواهد داشت.

خصا یا اختگی از دیگر عیوب جسمانی مرد است که روی ارتباط جنسی مرد اثر منفی می‌گذارد و می‌تواند مانع باروری و نعوظ مرد شود. خصا تحت شرایطی می‌تواند برای زن ایجاد حق فسخ کند اول اینکه در زمان انعقاد عقد وجود داشته و زن از آن اطلاعی نداشته است. دوم دو بیضه از بین رفته باشد بنابراین اگر تنها یکی از بیضه نابود شده باشد حق فسخ ایجاد نمی‌شود.

عنن یا ناتوانی جنسی مرد یکی دیگر ازعیوب جنسی مرد است که به زن حق فسخ می دهد. بیماری عنن به مرد اجازه آمیزش نمی‌دهد. این امر معمولاً به دلیل عدم نعوذ یا ناپایداری آن است که می‌تواند دلایل جسمانی یا روانی داشته باشد.

عنن تحت شرایطی برای زن حق فسخ ایجاد می‌کند. این بیماری یا باید قبل از ازدواج وجود داشته باشد و یا اگر بعد از ازدواج بروز کرده است منجر به آمیزش نشده باشد.

بنابراین اگر مرد حتی یک بار باز آمیزش داشته باشد زن دیگر حق فسخ ندارد. ماده ۱۱۲۵ قانون مدنی مقرر می دارد: «عنن در مرد هرگاه بعد از عقد هم حادث شود موجب حق فسخ برای زن خواهد بود». این ماده را باید در پرتو بند ۲ ماده ۱۱۲۲ تفسیر کرد که حتی اگر عنن بعد از عقد بروز کند، نباید حتی یک بار بین آن مرد و زن آمیزش وجود داشته باشد.

عیوب جنسی زن

وجود برخی از عیوب جنسی زن در زمان انعقاد عقد نکاح برای مرد حق فسخ ایجاد می‌کند و باعث می‌شود که مرد نتواند به نحو رضایت بخش از تمتعات جنسی زن بهره مند شود. این عیوب جنسی مطابق ماده ۱۱۲۳ منحصر به دو مورد است:

قرن

افضا

قرن به استخوان سختی اطلاق میشود که مانع از نزدیکی و مقاربت معمول می‌شود. قانونگذار قید نکرده است که چنین عیبی مانع مقاربت شود بنابراین صرف وجود داشتن چنین استخوان یا عضو سختی که مانع از نزدیکی یا موجب کاهش کیفیت تمتعات جنسی می‌شود، کفایت میکند.

این عیب زمانی برای مرد حق فسخ ایجاد میکند که در موقع انعقاد عقد وجود داشته باشد. بنابراین اگر بعد از ازدواج این عارضه بروز کند، مرد حق فسخ عقد را ندارد.

افضا از دیگر عیوب جنسی زنان است که باعث کاهش کیفیت تمتعات جنسی میشود. اگر زن در زمان انعقاد عقد دارای چنین عیبی باشد، مرد حق فسخ نکاح را دارد. اما اگر این عیب بعد از نکاح به وجود آید یا مرد در زمان انعقاد عقد به آن عیب آگاهی داشته باشد، مرد حق فسخ ندارد.

به این جهت ماده ۱۱۲۴ قانون مدنی مقرر می دارد: «عیوب زن در صورتی موجب حق فسخ برای مرد است که عیب مزبور در حال عقد وجود داشته است».

سایر عیوب زن

علاوه بر روابط جنسی که در بالا مطرح شد زن اگر در زمان انعقاد عقد نکاح دچار بیماری جذام، برص باشد یا زمین گیر یا از دو چشم نابینا باشد، مرد حق دارد نکاح را فسخ کند.

جزام و برص دو بیماری واگیردار و مزمن هستند که در عصر حاضر تقریبا منقرض شدند ولی در گذشته جز بیماری های خطرناک و مسری تلقی می‌شدند. این بیماریها امروزه قابل مداوا هستند.

شرایط باطل شدن ازدواج زمین گیری و یا مفلوج شدن بیماری یا معلولیتی است که به زن اجازه حرکت نمی دهد و وی را زمین‌گیر کرده است. اینکه تا چه حد فرد باید در حرکت مشکل داشته باشد تا به وی افلیج اطلاق شود، به نظر عرف بستگی دارد. طبیعتا لنگ زدن یا مشکل در یک پا نمی تواند مصداق زمین گیری تلقی شود.

نابینایی از دو چشم نیز از دیگر معلولیت‌های زن است که به مرد حق فسخ می‌دهد

این معلولیت ها یا بیماری ها نیز در صورتی برای مرد حق فسخ ایجاد می‌کند که اولاً در زمان انعقاد عقد نکاح وجود داشته باشد و ثانیا مرد از آن اطلاع نداشته باشد.

شرایط باطل شدن ازدواج هرگاه این امراض و عیوب بعد از انعقاد نکاح عارض شود، مرد حق فسخ نخواهد داشت؛ چنان که اگر مرد نیز در زمان انعقاد عقد به آنها آگاهی داشته باشد، حق فسخ برای وی ایجاد نخواهد شد.

مقالات مرتبط:

انفساخ نکاح

انفساخ نکاح

انفساخ نکاح

انفساخ نکاح صراحتا در قانون مدنی ذکر نشده اما ان انفساخ چند بار در قانون حمایت از خانواده به کار رفته است.در هیچ کدام از این دو قانون موارد و مصادیق انفساخ بیان نشده است.انفساخ نکاح زمانی بروز می کند که عقد ازدواجی که به طور صحیح واقع شده و اقتضای استمرار دارد، بر اثر بروز واقعه ای بدون انشای فسخ یا طلاق منحل می گردد. بنابراین عقد نکاح موقتی که مدت آن به اتمام رسیده، منقضی می شود چون اقتضای استمرار ندارد. همچنین عقدی که در نتیجه انشای فسخ یا انجام طلاق منحل می‌شود، منفسخ تلقی نمی گردد.

انفساخ نکاح چیست؟

انفساخ همانند فسخ بر عقد صحیح عارض می‌شود و اگر عقدی از اول باطل باشد، فسخ یا انفساخ آن بی مورد است. از آنجا که با انفساخ ادامه عقد منتفی می‌شود، ممکن است بعضا به جای «انفساخ» از «بطلان» استفاده شده و گفته شود عقد باطل می شود. موارد انفساخ عقد را می‌توان در سه گروه دسته بندی کرد: مرگ یکی از زوجین؛ لعان؛ و حدوث یکی از موانع نکاح.

1- مرگ یکی از زوجین

یکی از مواردی که عقد نکاح منفسخ می‌شود، مرگ یکی از زوجین است. ازدواج برای زمان حیات است و هرگاه یکی از زوجین فوت کند، نکاح آنها منفسخ می‌شود. با بروز مرگ، کلیه آثار نکاح متوقف می شود و مرد می تواند بلافاصله و زن پس از طی عده وفات ازدواج کند. به همین جهت لزوم پرداخت نفقه نیز به پایان می رسد. موت یکی از زوجین ممکن است واقعی یا فرضی باشد. هر گاه طبق مقررات قانونی موت فرضی کسی صادر شد، ازدواج آنها منحل شده و همسر وی بدون انجام تشریفات خاص از این ازدواج آزاد می شود.

مطابق ماده ۱۰۱۹ قانون مدنی حکم موت فرضی غایب در موردی صادر می شود که از تاریخ آخرین خبری که از حیات او رسیده است مدتی گذشته باشد که عادتاً چنین شخصی زنده نمی ماند.

۲- لعان

یکی دیگر از مواردی که نکاح منفسخ می‌شود، تحقق لعان است.

لعان ممکن است به جهت ایراد اتهام به زن یا نفی انتساب فرزندی باشد که زن زاییده است. در هر دو مورد با انجام تشریفات لعان، بین زن و مرد تفریق و جدایی به وجود می‌آید و به اصطلاح نکاح منفسخ می‌شود.

قانونگذار در ماده ۱۰۵۲ قانون ضمن صحه بر جدایی بین زن و مرد، لعان را باعث ایجاد حرمت ابدی می داند: «تفریقی (جدایی) که با لعان حاصل می‌شود موجب حرمت ابدی است».

۳- بروز موانع نکاح

موانع نکاح به دو دسته قابل تقسیم است.

اول، موانعی که فقدان آنها در زمان انعقاد عقد شرط است ولی لازم نیست فقدان این موانع در طول زوجیت نیز حفظ شود.

مثلاً کسی نمی تواند با خواهر کسی ازدواج کند که با آن شخص لواط انجام داده است. حال اگر ابتدا لواط صورت گیرد، ازدواج آن فرد با خواهر شخص مذکور ممنوع است. اما اگر کسی با برادر زوجه خود لواط کند، ازدواج وی با خواهر آن فرد باطل نمی شود.

همچنین ماده ۱۰۵۵ قانون مدنی ناظر به این قسم از موانع نکاح است که مقرر می‌دارد: «نزدیکی به شبهه و زنا اگر سابق بر نکاح باشد از حیث مانعیت نکاح در حکم نزدیکی با نگاه صحیح است ولی مبطل نکاح سابق نیست».

دوم، موانعی که فقدان آنها هم در زمان انعقاد عقد و هم در طول زوجیت شرط است. مثل اینکه کسی نمی تواند با خویشان رضاعی خود ازدواج کند، حال اگر این خویشاوندی رضاعی  در زمان انعقاد عقد وجود نداشته باشد ولی بعداً در طول ازدواج ایجاد شود، عقد از زمان بروز چنین عارضی باطل می شود. بطلان عقد نکاح در زمان بروز مانع به معنای دقیق حقوقی انفساخ عقد نکاح نامیده می شود.

موانع دسته دوم یا در زمان انعقاد عقد نکاح وجود دارند یا ندارند. اگر این موانع در زمان انعقاد از وجود داشته باشند، عقد باطل است ولو اینکه به وجود چنین مانعی آگاهی نباشد و بعداً کشف شود. کشف بعدی این موانع نشان می‌دهد که عقد از اساس باطل بوده است و بنابراین به کار بردن انفساخ در این موارد صحیح نیست.

اما اگر این موانع در زمان عقد وجود نداشته باشند، ولی بعداً بروز کند به کاربردن انفساخ کاملاً صحیح است.

موانع نکاحی که در ابتدای عقد وجود نداشته ولی بعدا ممکن است عارض شوند، عمدتاً ناشی از قرابت رضاعی و کفر است. چنانچه در زمان انعقاد عقد نکاح، قرابت رضاعی بین زن و مرد وجود نداشته باشد، ولی بعدا این قرابت ایجاد شود، عقد نکاح زن و مرد منفسخ می شود.

یکی دیگر از موانعی که ممکن است بعد از انعقاد عقد به وجود آید، کفر شوهر است.

مطابق ماده ۱۰۵۹ نکاح زن مسلمان با مرد غیر مسلمان جایز نیست: «نکاح مسلمه با غیر مسلم جایز نیست». بنابراین اگر مرد در زمان ازدواج مسلمان باشد ولی بعد از ازدواج کافر (مرتد) شود، در این صورت عقد نکاح این زن با چنین مردی باطل می شود که در واقع ازدواج آنها منفسخ می گردد.

احکام انفساخ نکاح

برای اینکه بتوان عقد نکاح را فسخ کرد، فسخ کننده باید حق فسخ داشته باشد که موارد آن بیان شد. این حق فسخ باید به نحو مقتضی اعمال شود تا عقد نکاح فسخ گردد. در این قسمت نحوه انشای فسخ، تشریفات انجام فسخ و فوری بودن آن بیان می شود.

۱- انشای فسخ

فسخ از مقوله انشائیات است و برای انجام آن باید قصد و رضا وجود داشته باشد. در فسخ قصد انشا نیاز است و این قصد نیز باید به وسیله ای ابراز شود. ابراز قصد فسخ ممکن است از طریق تلفظ کلمات، اشاره، نوشته یا سایر افعال محقق شود.

ماده ۴۴۹ قانون مدنی که در مورد فسخ نکاح هم جاری است، مقرر می دارد: «فسخ به هر لفظ یا فعلی که دلالت بر آن نماید حاصل می‌شود».

بنابراین برخلاف طلاق که طبق ماده۱۱۳۴ قانون مدنی حتماً باید به لفظ طلاق باشد، فسخ لازم نیست به لفظ باشد چه رسد به اینکه به لفظ فسخ باشد. همچنین فسخ کننده باید برای فسخ دارای اهلیت باشد، یعنی بالغ و عاقل باشد ولی به نظر می‌رسد نیازی نیست که حتما رشید باشد.

2- تشریفات فسخ

در قانون مدنی هیچ گونه تشریفاتی برای فسخ نکاح مقرر نشده است.

تنها در ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی مقرر شده است که:«در فسخ نکاح رعایت ترتیباتی که برای طلاق مقرر است شرط نیست».بنابراین رعایت ترتیبات زیر که برای طلاق مقرر شده است برای فسخ لازم الاجرا نیست:

انشای فسخ به صیغه خاص (ماده۱۱۳۴)؛

حضور دو مرد عادل در مجلس فسخ که انشای فسخ را استماع کنند (ماده ۱۱۳۴)؛

ممنوعیت فسخ در طهر مواقعه (ماده۱۱۴۱)؛

ممنوعیت فسخ در عادت ماهیانه یا نفاس (ماده۱۱۴۰).

قانون مدنی از یک طرف مطابق ماده ۱۳۳۲ مقرر می دارد که ترتیبات طلاق برای فسخ لازم الرعایه نیست و از طرف دیگر ترتیبات خاصی برای فسخ مقرر نمی‌کند.

حتی نگفته است که فسخ در حضور طرف دیگر انجام شود، یا طرف دیگر از فسخ مطلع شود یا فسخ از طریق دادگاه انجام گردد یا دادگاه بر آن صحه گذارد.

اما در قانون حمایت از خانواده تشریفات فسخ تا حدودی مورد توجه قرار گرفته است.

بند ۹ ماده ۴ قانون حمایت از خانواده رسیدگی به دعاوی مربوط به فسخ و انفساخ را در صلاحیت دادگاه خانواده قرار داده است.

ماده ۲۰ قانون،ثبت فسخ و انفساخ را الزامی کرده است: «ثبت نکاح دائم،فسخ و انفساخ آن، طلاق، رجوع و اعلام بطلان نکاح یا طلاق الزامی است».

همچنین ماده ۲۴ قانون مقرر می کند که ثبت فسخ یا انفساخ باید متعاقب حکم دادگاه انجام شود:« ثبت طلاق و سایر موارد انحلال نکاح و نیز اعلام بطلان نکاح یا طلاق در دفاتر رسمی ازدواج و طلاق حسب مورد پس از صدور گواهی عدم امکان سازش یا حکم مربوط از سوی دادگاه مجاز است».

چنانچه مردی بدون ثبت در دفاتر رسمی نسبت به فسخ نکاح اقدام کند، طبق ماده ۴۹ قانون حمایت از خانواده مرتکب جرم شده و تحت تعقیب قرار می‌گیرد: «چنانچه مردی بدون ثبت در دفاتر رسمی به …فسخ نکاح اقدام… کند، ضمن الزام به ثبت واقعه به پرداخت جزای نقدی درجه پنج و یا حبس تعزیری درجه هفت محکوم می شود.این مجازات در مورد مردی که از ثبت انفساخ نکاح… استنکاف کند نیز مقرر است».

همچنین اگر سردفتر بدون حکم دادگاه نسبت به ثبت فسخ یا انفساخ اقدام کند، مطابق ماده ۵۶ قانون حمایت از خانواده مرتکب جرم شده و تحت پیگرد قرار می‌گیرد: «هر سردفتر رسمی که…بدون حکم دادگاه یا گواهی عدم امکان سازش یا گواهی موضوع ماده ۴۰ این قانون یا حکم تنفیذ راجع به احکام خارجی به ثبت هر یک از موجبات انحلال نکاح… مبادرت کند،به محرومیت درجه چهار موضوع قانون مجازات اسلامی از اشتغال به سردفتری محکوم می‌شود».

بنابراین،از موجبات انحلال نکاح،فسخ و انفساخ است که اگر مرد بدون ثبت اقدام به فسخ عقد کند یا سردفتر بدون حکم دادگاه به ثبت آنها اقدام کند، مرتکب جرم شده است.

۳- فوری بودن فسخ

در قانون مدنی صراحتا بیان شده است که حق فسخ نکاح فوری است و بنابراین باید به فوریت اعمال شود و الا حق فسخ زایل می‌شود.

ماده ۱۱۳۱ قانون مدنی مقرر می دارد: « خیار فسخ فوری است و اگر طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع به علت فسخ،نکاح را فسخ نکند خیار او ساقط می‌شود». فوریت یک امر عرفی است و بنابراین باید به نحوی اعمال شود که از جهت عرفی تأخیر در اجرا تلقی نگردد، نه  اینکه بلافاصله و بدون هیچ مدت زمانی نسبت به فسخ اقدام کند.

به این جهت قانونگذار در ادامه ماده ۱۱۳۱ متذکر می‌شود که:«تشخیص مدتی که برای امکان استفاده از خیار لازم بوده به نظر عرف و عادت است».

فوری بودن حق فسخ از زمانی شروع می شود که فرد از موجبات فسخ آگاه می گردد. بنابراین حتی اگر سال ها بعد از ازدواج از آن آگاهی پیدا شود، فوریت از همان زمان شروع می شود. همچنین اگر فرد به حق فسخ آگاهی داشته باشد اما به فوریت آن آگاهی نداشته باشد، فوریت از زمانی شروع می شود که فرد به حق فسخ و فوریت آن آگاهی پیدا می‌کند.

به این دلیل در ماده۱۱۳۱ آمده است که «اگر طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع به علت فسخ، نکاح را فسخ نکند خیار او ساقط می‌شود به شرط اینکه علم به حق فسخ و فوریت آن داشته باشد». البته اگر در این مدت رفتاری انجام داده باشد که صراحتا یا ضمنا به اسقاط حق فسخ دلالت کند، حق فسخ وی ساقط می شود.

با توجه به اینکه طبق قانون حمایت از خانواده مراجعه به دادگاه برای اعمال حق فسخ نکاح ضروری است، فوریت درحق فسخ ناظر به فوریت در مراجعه به دادگاه است. پس اگر دارنده حق فسخ در مراجعه به دادگاه تاخیر کند، حق فسخ وی زایل می‌شود. اما اگر فرد به موقع به دادگاه دادخواست دهد و دادگاه پس از رسیدگی حق فسخ را احراز نماید، جزئیات بیشتری در مورد اجرای فسخ در قانون حمایت از خانواده مقرر نشده است.

بنابراین معلوم نیست آیا فسخ توسط دادگاه اجرا و جهت ثبت به یکی از دفاتر رسمی ابلاغ می شود یا دادگاه حکم و مجوز فسخ را صادر و صاحب حق را به یکی از دفاتر رسمی جهت اجرا و ثبت هدایت می کند. در این صورت معلوم نیست که حکم مزبور برای چه مدتی اعتبار دارد و آیا اجرای فسخ مستلزم حضور طرف دیگر هست یا نه.

از آنجا که قانون حمایت از خانواده یا قوانین و مقررات دیگر جزئیات اجرا و ثبت فسخ را مقرر نکرده اند، می‌توان از همان روشی که برای اجرا و ثبت حکم طلاق مقرر شده است، برای حکم فسخ استفاده کرد. بدین ترتیب حکم فسخ تنها مجوز فسخ را صادر می‌کند و صاحب حق فسخ باید با مراجعه به یکی از دفاتر رسمی طلاق نسبت به اجرا و ثبت فسخ اقدام کند. صاحب حق فسخ باید ظرف شش ماه حکم مزبور را به دفترخانه ارائه کند. اگر طرف دیگر ظرف یک هفته در دفترخانه حاضر نشد،سردفتر به زوجین ابلاغ می کند برای اجرای فسخ و ثبت آن در دفترخانه حاضر شوند. در صورت عدم حضور طرف دیگر فسخ جاری و ثبت می ‌شود و مراتب به طرف دیگر ابلاغ می‌گردد.

آثار فسخ و انفساخ

پس از اینکه فسخ انجام شد یا انفساخ رخ داد، رابطه زوجیت بین زن و مرد به پایان می‌رسد. اگر رابطه زوجیت به عقد دائم بوده است، زن باید همانند موردی که طلاق واقع میشود عده نگه دارد. بنابراین زنان غیر مدخول بها و زنان یائسه عده ندارند و بقیه زنان باید سه طهر عده فسخ نگاه دارند، مگر زن عادت ماهیانه نبیند که در این صورت باید سه ماه عده نگاه دارد یا حامله باشد که در این صورت باید تا وضع حمل عده نگاه دارد. اما اگر رابطه زوجیت به عقد موقت بوده است، در صورت فسخ یا انفساخ زن باید به میزان عده بذل مدت برای فسخ عده نگه دارد. که در این صورت زنان غیر مدخول بها یا یائسه عده ندارند و بقیه زنان باید دو طهر عده فسخ نکاح نگاه دارند، مگر عادت ماهیانه نبینند که در این صورت باید چهل و پنج روز عده نگاه دارد یا اگر حامله است تا وضع حمل  باید عده نگاه دارد.

چنانچه فسخ و انفساخ بعد از نزدیکی اتفاق افتد، زن مستحق کل مهرالمسمی است. اما اگر فسخ یا انفساخ قبل از نزدیکی واقع شود، در این صورت زن مستحق مهریه ای نیست مگر دلیل فسخ نکاح عنن باشد که در این صورت زن مستحق نصف مهرالمسمی است. اگر در نکاح دائم مهریه مشخص نشده باشد و قبل از نزدیکی و تعیین مهریه، فسخ یا انفساخ رخ دهد، زن مستحق هیچ مهریه ای نخواهد بود. در صورتی که عقد نکاح قبل از نزدیکی به مرگ منفسخ شود، در خصوص نصف شدن مهریه یا پرداخت کل مهریه اختلاف نظر وجود خواهد داشت.

مقالات مرتبط:

رجوع به مهریه پس از طلاق توافقی

مهریه، بعد از فوت زن چگونه است؟

وضعیت مهریه بعد از فوت زن

مهریه و دریافت آن به عنوان موضوعی که زوج را نظر مالی به زوجه متعهد می کند، یکی از مهمترین و بحث برانگیزترین موضوعات در حوزه ازدواج و طلاق است. طبق قانون مهریه دینی است که از زمان بسته شدن عقد ازدواج و جاری شدن خطبه بر عهده مرد قرار می گیرد و تا زمانی که آن را به طور کامل پرداخت ننماید، به همسر خود مدیون است. سوالی که در این بین ممکن است به وجود بیاید این است که آیا با فوت خانم همچنان مهریه بر عهده مرد است و باید آن را پرداخت کند؟ و وضعیت مهریه بعد از فوت زن چگونه است؟ و اگر باید پرداخت شود چه کسانی حق دریافت آن را دارند و چگونه باید دریافت شود.

طبق قانون مدنی، به محض وقوع عقد ازدواج زن مالک مهریه می شود و حق دریافت آن را از همسر خود دارد بنابراین تا زمانی که مهریه پرداخت نشده باشد، این دین بر عهده شوهر خواهد بود حتی در صورت فوت زوجه.

مهریه، بعد از فوت زن چگونه است؟

پس باید بدانیم اگر زوجه فوت کند و قبل از فوت او مهریه اش پرداخت نشده باشد و یا به طریق دیگر مانند بخشیدن، زوجه ذمه شوهر را بری نکرده باشد، این دین همچنان بر ذمه شوهر است و او موظف به پرداخت آن خواهد بود؛ به عبارت دیگر، مهریه بعد از فوت زن ساقط نخواهد شد.

سوال این است که در این شرایط شوهر باید مهریه را به چه کسی پرداخت کند یا به عبارتی چه کسی حق دریافت مهریه را دارد و این حق چگونه دریافت خواهد شد؟ در ادامه به پاسخ این سوالات خواهیم پرداخت.

همانطور که گفته شد مهریه یک دین است و دریافت آن مانند هر دین دیگری بعد از فوت، تابع قوانین ارث خواهد بود به این معنی که با فوت زوجه ورثه او به نمایندگی از زوجه ی متوفی حق دریافت مهریه را از شوهر خواهند داشت با این امتیاز که مهریه در دسته دیون ممتاز قرار دارد و حتی در صورت وجود دیون دیگر، شوهر ملزم است آن را نسبت به سایر دیون زودتر پرداخت کند و بعد از آن می توانند به ایفای سایر دیون خود بپردازد.

وراث زن فوت شده به نمایندگی از متوفی می توانند از شوهر مهریه را تقاضا کنند. ورثه متوفی در این حالت به طور معمول پدر و مادر، فرزندان و شوهر متوفی خواهد بود.

ورثه به جز شوهر متوفی که خود داین و بدهکار است باید این درخواست را با تقدیم دادخواست به طرفیت شوهر متوفی در مراجع عمومی قضایی مطرح کنند. نکته ایی که در این بین باید در نظر گرفته شود این است که هر یک از ورثه در مطالبه مهریه به اندازه سهم الارث خود ذینفع خواهد بود بنابراین برای محاسبه سهم هر یک از ورثه از مهریه ابتدا سهم شوهر از آن کسر خواهد شد و بعد سهم سایرین تقسیم خواهد شد.

در صورتی که زن متوفی به جز همسر خود وارث دیگری نداشته باشد، شوهر ملزم به پرداخت مهریه به دیگری نخواهد بود زیرا وارث دیگری وجود ندارد، در واقع در این حالت شوهر مالک دینی که بر ذمه اش بوده است می شود و پرداخت دین به خودش منطقی نخواهد بود!

هم چنین باید در نظر داشت که اگر زوجه در ایام زناشویی خود باکره ماند باشد، یعنی زوجه باکره فوت شده باشد شوهر موظف به پرداخت نصف مهریه به ورثه خواهد بود و در غیر این صورت باید همه مهریه توافق شده را بپردازد به عنوان مثال اگر مهریه زوجه باکره 100 سکه باشد و فوت کند، ورثه مستحق نصف مهریه یعنی 50 سکه خواهند بود اما در صورتی که رابطه زناشویی به صورت کامل رخ داده باشد و زوجه باکره نباشد، ورثه مستحق تمام مهر خواهد بود که در هر دو حالت فوق همانطور که گفته شد اول سهم شوهر از مهریه به عنوان وارث و به اندازه سهم الارث او کسر می شود و بعد از آن سایرین به نسبت سهم خود از مهریه ارث خواهند برد.

وضعیت مهریه در صیغه موقت

مهریه پرداختی در شرایط فوق مختص عقد ازدواج دائم است و ازدواج موقت را شامل نمی شود زیرا طبق قانون مدنی تنها در ازدواج دائم است که زن و شوهر می توانند از هم ارث ببرند. البته آن هم در شرایطی که مانع ارث مانند قتل وجود نداشته باشد؛

به عبارتی اگر شوهر همسر خود را به قتل برساند و بعد از قتل زوجه ورثه مهریه او را مطالبه نمایند، شوهر به دلیل اینکه دارای یکی از موانع ارث یعنی قاتل بودن است، از مهریه سهمی نخواهد داشت و باید تمامی آن را به سایر وراث بپردازد.

مقالات مرتبط:

بهترین روش به اجرا گذاشتن مهریه

بهترین روش به اجرا گذاشتن مهریه

بهترین روش به اجرا گذاشتن مهریه

بهترین روش به اجرا گذاشتن مهریه آگاهی از قوانین و حقوق قانونی از نیازهای همه‌‌ی شهروندان در جامعه است. آگاهی از قوانین منجر به رفتار مسئولانه، کاهش ارتکاب جرم و جنایت، کاهش نزاع و پرونده‌های قضایی در دادسرا‌ها خواهد شد. یکی از دسته قوانینی که بخش وسیعی از جامعه با آن سر و کار دارد، قوانین خانواده است. آشنایی با این قوانین، علاوه بر پشیگیری از اختلافات، در صورت بروز آن می‌تواند مشکلات را به راحتی حل نماید. یکی از مسائل مورد مناقشه در منازعات خانوادگی، مسئله‌‌ی مهریه است.

مهریه چیست؟

مهریه مالی است که در هنگام عقد نکاح از طرف مرد به زن پرداخت می‌شود. نام دیگر مهریه، صداق، صداقیه، کابین و قرض نیز هست. با جاری شدن عقد، زن مالک این مهریه می‌شود و این دین جزء اصلی‌ترین دیون مرد قرار‌ می‌گیرد. مهریه به هر میزان قابل وصول است اما بر اساس مقررات ماده 3 قانون اجرای محکومیت مالی، در امر مهریه فقط تا 110 قطعه سکه‌‌ی بهار آزادی (یا معادل آن) ملزم به پرداخت است.

انواع مهریه کدامند؟

مهریه انواع مختلفی دارد که عبارتند از:

مهرالحسنه یا مهر محمدی، همان مهریه‌‌ی حضرت زهرا و به میزان 500 درهم است. پیامبر این مهریه را برای تمامی دختران و همسران خود در نظر می‌گرفتند. میزان آن چیزی در حدود 20 سکه است.

مهرالمسمی، همان مهریه‌‌ی مرسوم است؛ در واقع مهریه‌ای که در عقد نکاح مورد توافق طرفین عقد یعنی زن و مرد قرار‌ می‌گیرد.

مهرالمثل، به مهریه‌ای گفته می‌شود که زن و مرد پس از جاری شدن عقد، میزان آن را معین کنند. این مهریه، میزان مهریه‌ای است که با توجه به شرایط عرف جامعه و ویژگی‌های زن تعیین می‌گردد. این وضعیت ممکن است در صورتی که مهریه‌‌ی تعیین شده به دلایل مختلفی باطل شود نیز برای زن به عنوان جایگزین مهریه‌‌ی تعیین شده در نظر گرفته می‌شود.

مهرالمتعه، درصورتی که مرد بخواهد زن را پیش از نزدیکی طلاق دهد و مهریه‌ای برای او تعیین نشده باشد، این مبلغ با توجه به شرایط زن و وضعیت مالی مرد تعیین می‌گردد. این مهریه در صورت جاری شدن طلاق در نکاح دائم به زن تعلق‌ می‌گیرد.

مفوضه البضع، در شرایطی است که در عقد دائم مهریه‌ای تعیین نشود و یا توافق و شرط بر عدم پرداخت مهریه انجام شود.

مفوضه المهر، در زمانی است که زن، تعیین میزان مهریه را بر عهده‌‌ی مرد و یا شخص دیگری واگذار کند؛ این شخص در واقع وکیل زن به حساب‌ می‌آید.

تفاوت مهریه عندالمطالبه و عندالاستطاعه چیست؟

در زمانی که مهریه عندالمطالبه باشد، با درخواست زن، مرد موظف به پرداخت آن است. اما در صورتی که مهریه عندالاستطاعه باشد، ابتدا باید توانایی مالی مرد برای پرداخت مهریه به دادگاه ثابت شود. در غیر این صورت دادگاه نمی‌تواند مهریه را برای زن وصول کند.

طبق لایحه‌‌ی حمایت از خانواده که در سال 1391 به تصویب مجلس نمایندگان رسید، میزان 110 سکه‌‌ی بهار آزادی به عنوان حداکثر مهریه‌ای که می‌توان در صورت عدم پرداخت آن تقاضای جلب مرد را نمود در نظر گرفته شده است. چنانچه میزان مهریه کمتر از این مقدار باشد، مرد در صورت عدم پرداخت آن زندانی می‌شود و چنانچه مهریه‌‌ی زن بیش از این مقدار باشد، برای 110 سکه می‌تواند تقضای جلب مرد را نماید اما مابقی منجر به صدور حکم جلب، توقیف اموال و ممنوع الخروج شدن او نمی‌گردد.

در صورتی که مهریه وجه نقد باشد، مبلغ آن در زمان درخواست مهریه، به نرخ روز محاسبه می‌شود. اگر که اموال غیر منقول مانند زمین، خانه، مغازه و غیره به عنوان مهریه در نظر گرفته باشد، اگر جزئیات ملک شامل قطعه و پلاک ثبتی در سند ازدواج درج شده باشد، می‌توان نسبت به آن درخواست نمود. در این شرایط، دادگاه محل ملک مورد نظر، محل رسیدگی به پرونده خواهد بود.

درخواست مهریه هیچ ربطی به طلاق یا ادامه‌‌ی زندگی مشترک ندارد و زن می‌تواند در زمان زندگی مشترک با مرد، درخواست دریافت مهریه خود را نماید.

دادخواست اعسار در مهریه چیست؟

اگر مرد توانایی پرداخت مهریه را نداشته باشد، می‌تواند دادخواست اعسار را به دادگاه تقدیم کند. در این زمان باید ثابت کند که توانایی پرداخت این دین را ندارد؛ بنابراین دادگاه بر مبنای توانایی او، مهریه را تقسیط می‌کند.

مهریه چه شرایطی دارد؟

اول اینکه مرد باید مالی را به عنوان مهریه مشخص کند که از آن او باشد. پس مالی یا اموالی که مالک آن شخص دیگری است، از موقوفات است، یا حرام باشد قابل تعیین به عنوان مهریه نیست.

دوم اینکه مهریه باید ارزش مالی داشته باشد مانند پول نقد، طلا، سکه، زمین و ملک و امثال آن. همچنین انجام کاری که ارزش افزوده برای زن داشته باشد نیز می‌توان به عنوان مهریه قرار داد مانند آموزش هنری یا زبان خارجی.

سوم اینکه مهریه باید مشخص و معلوم باشد؛ نوع و مقدار آن باید دقیقا مشخص شده باشد.

بهترین روش به اجرا گذاشن مهریه کدام است؟

برای درخواست یا به اجراگذاشتن مهریه، زن باید همراه با سند ازدواج خود به دادگاه مراجعه نماید. برای مبالغ کمتر از بیست میلیون تومان، نیاز به مراجعه به دادگاه نیست و می‌توان مسئله را از طریق مراجعه به شورای حل اختلاف مطرح کرد اما برای مبالغ بیشتر، لازم است از طریق دفاتر خدمات الکترونیکی قضایی، دادخواست مربوطه را به دادگاه خانواده ارسال نمود. همچنین می‌توان جهت تضمین در هنگام به اجرا گذاشتن مهریه، قرار تامین خواسته داد. به این معنا که مال معینی را از اموال مرد توقیف نمود تا درنهایت بتواند از این مال برای تامین درخواست خود استفاده نماید.

درمورد عقدنامه‌های رسمی، زن می‌تواند به همراه سند ازدواج به دفترخانه‌ای که ثبت ازدواج در آن انجام شده است رجوع کرده و درخواست وصول مهریه نماید. بدین ترتیب، این امر از طرف دفترخانه به مرد ابلاغ شده و به او مهلت داده می‌شود تا جهت پرداخت مهریه به زن اقدام کند. همچنین در این روش زن می‌تواند درخواست توقیف مالی از اموال شوهر خود را نماید. به علاوه در صورت عدم دارا بودن املاک توسط مرد، اگر کارمند دولت باشد، زن می‌تواند درخواست دریافت یک سوم از حقوق مرد را به عنوان اقساط مهریه کند. در صورتی که مرد ازدواج کند این مقدار، یک چهارم حقوق مرد خواهد بود. همچنین پس از ارسال اجرائیه به آدرس مرد، زن می‌تواند به اداره‌‌ی ثبت احوال مراجعه نموده و درخواست ممنوع الخروج نمودن همسر خود را نماید. این روش به اجرا گذاشتن مهریه، شرایطی دارد. از جمله آن که مهریه باید رسما در سند ازدواج درج شده و توسط همان دفترخانه ثبت شده باشد. دوم اینکه مهریه معلق نباشد؛ برای مثال معلق به بارداری زن. سوم اینکه مهریه و تعهدات مشخص باشند؛ برای مثال برای پرداخت مهریه، مدت زمان تعیین نشده باشد.

از آن جا که ممکن است پس از ارائه‌‌ی دادخواست مهریه، مرد اقدام به تغییر مالکیت اموال خود نماید، بهتر است پیش از به اجرا گذاشتن مهریه، ابتدا نسبت به توقیف اموال مرد اقدام کرد، سپس اقدام به ارائه‌‌ی دادخواست مهریه نمود. توجه نمایید که پس از ارائه‌‌ی دادخواست قرار تامین، حداکثر پس از ده روز برای ارائه‌‌ی دادخواست اصلی یعنی به جریان انداختن مهریه اقدام نمایید؛ در غیر این صورت به درخواست مرد، قرار تامین باز پس گرفته می‌شود.

توجه داشته باشید که همه‌‌ی اموال مرد قابل توقیف نیست. منزل مسکونی که در حالت اعسار او باشد، اثاثیه‌‌ی ضروری زندگی مرد و افراد تحت تکفل او، آذوقه‌‌ی موجود و مورد نیاز او، وسایل علمی و تحقیقاتی، ابزار کسب و امرار معاش، تلفن مورد نیاز، مبلغی که مرد به عنوان مستاجر به موجر پرداخت می‌کند و… از جمله مواردی هستند که قابل توقیف نخواهند بود.

در کل درصورتی که مهریه‌‌ی شما کمتر از بیست میلیون است، بهترین روش به اجرا گذاشتن مهریه، مراجعه به شورای حل اختلاف است؛ چرا که به دلیل عدم نیاز به ماندن در نوبت، روند رسیدگی به پرونده‌‌ی شما کوتاه‌تر خواهد بود. در صورتی که مرد، اموالی برای توقیف دارد، بهترین روش به اجرا گذاشتن مهریه، مراجعه به دفتر ثبت است زیرا از این طریق می‌توان سریع‌تر به نتیجه رسید و هزینه‌‌ی کمتری نیز پرداخت می‌شود. و درصورتی که مرد اموالی برای توقیف نداشته باشد، بهترین روش به اجرا گذاشتن مهریه، مراجعه به دادگاه و ارائه‌‌ی دادخواست است. البته باید در نظر داشته باشید که این روش نیازمند صرف هزینه است.

هزینه‌‌ی به اجرا گذاشتن مهریه چقدر است؟

هزینه‌ای که دادگاه برای دادرسی پرونده‌ها دریافت می‌کند بستگی به نوع پرونده دارد. در مورد پرونده‌‌ی به اجرا گذشتن مهریه، میزان هزینه‌‌ی دادرسی 3.5 درصد میزان مهریه درخواستی است.

درصورت عدم توانایی مرد در پرداخت مهریه و عدم مالکیت اموال جهت توقیف، زن می‌تواند تقاضای بازداشت وی را داشته باشد. درصورتی که شرایط مرد مناسب باشد، دادگاه می‌تواند پرداخت مهریه را برای مرد تقسیط کند. لازم به یادآوری است، در صورتی که مهریه عندالاستطاعه باشد، زن باید تا فراهم آمدن توانایی مرد برای پرداخت مهریه، صبر کند. در نظر داشته باشید که مهریه از جمله دیونی است که بر سایر دین‌های مرد مقدم است؛ به این معنا که در میان بدهی‌های او، ابتدا باید این دین پرداخت شود.

مهریه به ارث‌ می‌رسد به این معنا که وراث زن می‌توانند نسبت به دریافت سهم الارث خود درخواست کنند. در صورت عدم توانایی مرد در پرداخت مهریه، دادگاه حکم به تقسیط می‌دهد اما این موضوع مانع از حبس مرد نخواهد شد.

بهترین روش به اجرا گذاشتن مهریه‌ ازدواج‌های موقت

با وجود اینکه برای ازدواج‌های موقت، صیغه نامه صادر می‌شود، اما مهریه‌‌ی توافق شده در آن قابل پیگیری است. زن در این شرایط چه در زمان جاری بودن عقد چه پس از اتمام مدت آن، می‌تواند نسبت به درخواست مهریه خود در دادگاه اقدام نماید. اما در این شرایط نمی‌تواند مهریه‌‌ی خود را از طریق دفتر ثبت به اجرا بگذارد؛ چرا که در این روش به عقدنامه نیاز است.

در مجموع بهترین روش به اجرا گذاشتن مهریه آن چیزی است که در مشورت با یک وکیل مهریه کارآزموده به دست‌ می‌آورید. به دلیل پیچیدگی قوانین در ایران، مشورت با وکلای با تجربه و حرفه‌ای می‌تواند کمک شایانی در موفقیت پرونده‌های شما داشته باشد. در نظر داشته باشید که درصورت لزوم ارائه‌‌ی دادخواست به اجرا گذاشتن مهریه، لازم است تا هزینه‌‌ی دادرسی سنگینی به خصوص در مورد مهریه‌هایی که میزان آن‌ها بالاست، پرداخت گردد. این درحالی است که با پرداخت هزینه‌‌ی جزئی و مشورت گرفتن از وکلای حرفه‌ای، می‌توان هزینه‌های دادرسی را به میزان قابل توجهی کاهش داد. به علاوه حرکت عاقلانه و پیش بینی شده تا حد زیادی می‌تواند به تسهیل روند پرونده و صرف زمان کمتر کمک کند؛ چرا که پرونده‌های درخواست مهریه عموما پرونده‌های زمان‌بری هستند.

مقالات مرتبط:

اجرا گذاشتن مهریه از طریق شورای حل اختلاف

مهریه عندالمطالبه

مهریه عندالمطالبه چیست؟

احتمالا اصطلاح مهریه عندالمطالبه به گوش شما هم خورده باشد. مهریه به طور کلی به دو دسته تقسیم می شود، مهریه عندالمطالبه و مهریه عندالاستطاعه که این دو با هم تفاوت هایی دارند. مهریه در کل مانند قراردادی بین زن و مرد است و بدهی مرد به زن محسوب می شود. مهریه عندالمطالبه حالتی است که زن هر وقت که اراده کند می تواند مهریه خود را از مرد بگیرد. یعنی از همان زمان جاری شدن عقد بین زوجین، زن می تواند برای دریافت مهریه اقدام کند.

تعریف مهریه عندالمطالبه

این موضوع سبب شده بود تا مردان بسیاری فقط به دلیل ناتوانی در پرداخت مهریه روانه ی زندان شوند. به همین دلیل مهریه ی عندالاستطاعه به وجود دارد. در مهریه عندالاستطاعه زن تنها در صورتی می تواند برای دریافت مهریه اقدام کند که مرد استطاعت مالی پرداخت آن را داشته باشد.

ماهیت مهریه عندالمطالبه و عندالاستطاعه تفاوت چندانی ندارد چرا که در هنگام طلب مهریه عندالمطالبه نیز زن باید بتواند استطاعت مالی مرد برای پرداخت مهریه را ثابت کند. تنها تفاوت مهم میان مهریه عندالمطالبه و عندالاستطاعه در این است که در مهریه عندالاستطاعه امکان جلب مرد وجود ندارد. همین موضوع می تواند تعداد افرادی که صرفا به دلیل ناتوانی در پرداخت مهریه زندانی می شوند را کاهش دهد.

عندالمطالبه یا عندالاستطاعه بودن مهریه در عقدنامه ذکر شده است و زوجین هنگام امضای عقدنامه باید سر این موضوع به توافق رسیده باشند. چرا که در کل وصول مهریه عندالمطالبه آسان تر از مهریه عندالاستطاعه است.

انواع مهریه

تفاوت مهریه عندالمطالبه و عندالاستطاعه در شرایط وصول آنها است اما مهریه در حقیقت به سه دسته تقسیم می شود:

  • مهرالمسمی که مهریه ای است که پیش از عقد یا بعد از آن، در عقد به طور مشخص مقرر می شود.
  • مهرالمثل که با توجه به شرایط زن و وضعیت اجتماعی و خانوادگی او تعیین می شود.
  • مهرالمتعه که در طی شرایط خاصی و با توجه به استطاعت مالی مرد تعیین می شود.

همانطور که گفته شد، عندالاستطاعه یا عندالمطالبه بودن مهریه تعیین کننده ی زمان پرداخت مهریه هستند.

عندالمطالبه بودن مهریه چه سودی دارد؟

همانطور که پیش از این نیز گفته شد، جاری شدن عقد نکاح بین زوجین زن را مالک مهریه می کند و مرد ملزم است که این مهریه را به زن پرداخت نماید. اهمیتی هم ندارد که قصد طلاق دارند یا خیر چرا که این موضوع برای دریافت مهریه مطرح نیست و زن می تواند هر زمان که بخواهد برای دریافت مهریه اقدام کند، حتی اگر قصد جدایی نداشته باشند چرا که مهریه حق قانونی و شرعی زن است.

عندالمطالبه بودن مهریه

حال اگر در هنگام عقد برای پرداخت مهریه شرطی از جانب مرد تعیین نشده باشد، آنگاه هیچ عذر موجهی برای تاخیر در پرداخت مهریه وجود نخواهد داشت و به این صورت مهریه عندالمطالبه خواهد بود. اما اگر از طرف مرد شروطی تعیین شده باشد یا مدت زمان مشخصی ذکر شده باشد، آنگاه زن تا زمان سپری شدن زمان تعیین شده، حق مطالبه ی مهریه ی خود را نخواهد داشت.

مهریه عندالمطالبه و عندالاستطاعه به یکدیگر قابل تبدیل هستند و این امکان وجود دارد که با توجه به توافق زوجین، مهریه عندالمطالبه به عندالاستطاعه تبدیل شود یا برعکس.

نکته مهم در هنگام امضای عقدنامه باید دقت کنید که عاقد مهریه را عندالمطالبه ذکر می کند یا عندالاستطاعه.

نحوه و مراحل گرفتن مهریه عندالمطالبه

همانطور که گفته شد، چه مهریه عندالمطالبه باشد و یا عندالاستطاعه، زن می تواند برای دریافت آن اقدام کند. اگر مهریه عندالاستطاعه باشد زن نمی تواند برای جلب مرد و یا ممنوع الخروج کردن او اقدام کند و تنها در صورتی می تواند مهریه ی خود را بگیرد که بتواند تمکن مالی مرد را ثابت کند. اما در مهریه عندالمطالبه این طور نیست و زن هم حق حبس دارد و هم می تواند تا زمان پرداخت مهریه، از تمکین خودداری کند.

برای دریافت مهریه عندالمطالبه به طور کلی دو راه وجود دارد: 1. اقدام از طریق دادگاه 2. اقدام از طریق اجرای ثبت اسناد

اقدام از طریق دادگاه:

برای دریافت مهریه از این روش، باید به دادگاه های خانواده مراجعه شود. زن باید یک دادخواست برای دادگاه خانواده تنظیم کند و در انتظار رسیدگی به پرونده بماند. در این شیوه زن می تواند هزینه ابطال تمبر و همچنین حق الوکاله ی وکیل را هم در کنار مهریه از مرد مطالبه کند. همچنین اگر زن در زمینه ی پرداخت هزینه ی دادرسی درخواست اعسار کند، می تواند از پرداخت آن معاف شود.

اقدام از طریق اجرای ثبت اسناد رسمی:

 این روش بیشتر از روش دادگاهی مورد استفاده قرار می گیرد چرا که همانطور که گفته شد، مهریه مانند یک بدهی بین زن و شوهر است. پس زن می تواند مانند هر قرارداد و بدهی دیگری، برای وصول آن به ثبت اسناد رسمی مراجعه نماید.

برای این کار زن باید به دفتر رسمی ازدواج که ازدواج خود را در آن ثبت کرده بودند مراجعه کرده و برای صدور اجرائیه برای دریافت مهریه اقدام کند.

در این صورت اجرائیه به مرد ابلاغ خواهد شد و او ده روز مهلت دارد تا برای پرداخت مهریه اقدام کند و یا مشخص نماید که مهریه را به چه صورت پرداخت خواهد کرد.

وکیل دریافت مهریه

در زمینه ی دریافت مهریه کمک گرفتن از یک وکیل خانواده یا وکیل مهریه، اهمیت بسیاری دارد. چه بخواهید از راه اول اقدام کنید و چه بخواهید روش دوم را در پیش بگیرید، کمک گرفتن و مشاوره با وکیل اهمیت بسیاری دارد.

 وکیل می تواند به سرعت مرد را ممنوع الخروج کرده و همچنین اموال وی را توقیف نماید. کم نیستند مردانی که برای اجتناب از پرداخت مهریه اموال خود را به نام دوستان یا اقوام دیگر می کنند و یا حتی حاضر هستند که به زندان بروند اما مهریه را پرداخت نکنند. به همین دلیل کمک گرفتن از یک وکیل مهریه اهمیت بسیاری دارد تا بتوانید به موقع از این اقدامات از طرف شوهر جلوگیری کنید.

در نهایت می توان اینطور جمع بندی کرد که دریافت مهریه عندالمطالبه در کل از مهریه عندالاستطاعه آسان تر است چرا که الزامی به رعایت شرایط خاصی ندارد و امکان جلب مرد و یا ممنوع الخروج کردن او نیز هست.

مقالات مرتبط:

مهریه عند الاستطاعه چیست؟