تغییر جنسیت

تغییر جنسیت چگونه انجام میشود؟

اصولاً مسأله تغییر جنسیت در ایران از موارد بغرنج و بحث برانگیزی می باشد که در نظام های حقوقی مختلف دیدگاه های مختلفی راجع به آن وجود دارد. تا سال ها پیش نارضایتی از جنسیت به عنوان یک بیماری شناخته می شد، این در حالی است که در وضعیت کنونی این موضوع از لیست بیماری ها خارج گردید و دیگر غالب اشخاص به عنوان بیماری آن را نمی شناسند.

مسائل حقوقی در تغییر جنسیت

از سوی دیگر با توجه به این موضوع در کنار مسائل روانی با مسائل حقوقی نیز روبه رو می باشد بنابراین مباحث عمده ای از جهت تغییر حقوق و تکالیف اشخاص ایجاد نموده است، زیرا در فرض تغییر جنسیت و تبدیل مرد به زن یا بالعکس وظایف وتکالیف آنها بویژه در نهاد خانواده و در مقابل فرزندان و در روابط زوجین تغییر خواهد نمود و همین تغییر سرآغاز ایجاد حقوق و تکالیف جدید خواهد بود.

به موجب بند 18 ماده 4 قانون حمایت از خانواده سال 1394 در صلاحیت دادگاه خانواده می باشد بدین معنی که دادگاه های دیگر صلاحیت ذاتی برای رسیدگی به این موضوع را نخواهند داشت اما همانطور که که گفته شد با توجه به این که در این خصوص مسائل روانی نیز دخیل بوده، برای دریافت مجوز جراحی می توان از دو شیوه استفاده نمود.

مراحل تغییر

راه حل اول این است که متقاضی بدواً می تواند به روانپزشک معتبر و دارای صلاحیت مراجعه نماید و سپس دوران مربوط به روان درمانی را سپری نماید و چنانچه پس از سپری شدن این دوره موفق به دریافت تأییدیه مبنی بر ترنس بودن از روانپزشک گردد؛ سپس با انجام آزمایش های تشخیص سطح هورمون شخص متقاضی به دادگاه مراجعه می نماید و دادخواست تغییر جنسیت تقدیم می نماید آنچه در این خصوص قابل ذکر می باشد این است که چون دادگاه باید نظر یک مرجع رسمی راجع به وجود شرایط برای تغییر جنسیت را بگیرد این مرجع رسمی پزشکی قانونی می باشد و چنانچه پزشکی قانونی شرایط قانونی را احراز نماید آن گاه دادگاه حکم تغییر جنسیت را صادر خواهد نمود و شناسنامه فرد پس از آن تغییر خواهد نمود بدیهی است شناسنامه جدید خود باعث ایجاد حقوق و تکالیفی برای شخص خواهد شد که این حقوق و تکالیف تا قبل از تغییر جنسیت وجود نداشته است.

برای تغییر جنسیت متقاضی بدواً به دادگاه خانواده مراجعه نماید و با تقدیم دادخواست خواستار تغییر جنسیت و تغییر نام در شناسنامه گردد. در این صورت دادگاه متقاضی را به پزشکی قانونی ارجاع خواهد داد و همزمان شخص به یک روانپزشک معتبر از طرف پزشکی قانونی جهت گذراندرن مراحل روان درمانی ارجاع می گردد و چنانچه پس از انجام آزمایش های تشخیص سطح هورمون تأیید پزشکی قانونی و روانپزشک دریافت گردد دادگاه حکم به تغییر جنسیت و تغییر نام در شناسنامه را صادر خواهد نمود.

سایر مقالات حقوقی:

وکیل همجنسگرایی

طلاق به علت ناباروری

طلاق به علت ناباروری

طبق قانون و شرع اسلام، طلاق به علت ناباروری و یا دیگر مشکلات جنسی جدی، می توانند دلیل بر طلاق گرفتن زوجین از یکدیگر باشد. این مسئله همچنین در شروط ضمن عقد نیز قرار گرفته و زوجین با امضا کردن آن به گونه ای در صورت رخ داد آم مسئله، به دیگری اختیار یا وکالت اقدام قانونی می دهند.

عموما آنگونه که شواهد پزشکی نیز بیان می کند، بیشترین درصد ناباروری در زوجین، مربوط به مردان است و از این جهت که امکان درخواست طلاق برای بانوان، دشوارتر است. ناباروری مردان از نظر قانونی از اهمیت بیشتری برخوردار است و مورد بررسی و بحث بیشتری قرار گرفته است.

البته امروز روش های درمانی بسیاری به وجود آمده است که می توانند مشکلات باروری را حل کنند و به گفته­ مراجع مربوطه، امروز کمتر زوجی وجود دارند که امکان رفع مشکل باروری شان به روش های درمانی وجود نداشته باشد. اگرچه بعضاً این درمان ها بسیار گران است و بسیاری ممکن است علاقه ای به انجام آن نداشته باشند.

آیا درمان های پیشرفته احکام ناباروری را نقض می کنند؟

چنانچه زوجی بیش از یک سال رابطه ی جنسی منظم و بدون استفاده از روش های پیشگیری بارداری داشته باشند و منجر به بارداری نشود، دچار ناباروری هستند. علت ناباروری می تواند هریک از زوجین یا مشکلاتی توأم مربوط به هردوی آن­ها باشد. اگرچه طبق آمار، بیشتر علت ناباروری از مردان است.

با وجود روش های پیشرفته و نوین ناباروری و درصد بالای پاسخ مثبت به درمان و رفع این مشکل؛ به دلیل اینکه این روش ها هزینه­های بسیار زیادی دارند و همچنین نمی توان از درمان با قطعیت کامل سخن گفت، روش های درمانی به عنوان دلیل برای دادگاه پذیرفته نیستند و نمی توانند ناقص حق طلاق باشند. از این رو روش های درمانی از پیشنهاداتی است که به زوجینی می شود که اهتمام به ادامه دادن زندگی مشترک دارند. که البته در صورت وجود این خواست، هیچ کسی حق به چالش کشیدن زوجین و یا جدا کردن آن ها را از یکدیگر ندارد. بنابراین شرط مندرج در سند نکاحیه به لحاظ پیشرفت های علمی عملاً منفسخ شده و قابلیت اجرا ندارد.

طلاق به علت ناباروری زن

از آنجایی که در قانون و شرع اسلامی حق طلاق بر عهده­ی مرد می باشد و مرد هیچ احتیاجی به دلایل محکمه پسند ندارد و می توان هر زمان که بخواهد با اهدای حقوق زوجه به او، او را طلاق دهد، نتیجتا طلاق به علت ناباروری زن مطرح نیست. البته بسیاری از افراد فکر می کنند که نابارور بودن زن، می تواند دلیل بر از بین رفتن حقوقش در ازدواج، مانند مهریه باشد که باید گفت اینگونه نیست و اگر مرد قصد طلاق دادن زنی را داشت، تمام حقوق زن از جمله مهریه و همچنین تضمین به اجرای تمامی شروط ضمن عقد، به قوه ی خود باقی است و ناباروری دلیل طلاق زوجه محسوب نمی شود.

طلاق به علت ناباروری مرد

ناباروری مرد یکی از مواردی است که به زنان در شرع اسلامی، اجازه­ی طلاق می دهد. این مسئله در شروط ضمن عقد آمده و به امضای زوج رسیده است که با وجود آن، در صورتی که زوجه به دادگاه شکایت کند و مدارکی دال بر این مسئله ارائه دهد، دادگاه پس از بررسی ها و ارجاع زوج به پزشکی قانونی و کسب تأیید پزشکی قانونی، به سبب شروط ضمن عقد، زوجه وکالت بر حق طلاق دارد و می تواند جدا شود که البته بنا به درج واژه عقیم بودن و پیشرفت های پزشکی علی الخصوص در کشور ایران شرط مندرج در سند نکاحیه منسوخ است.

اگر زوج در روز عقد، این شرط را در عقدنامه امضا نکند و آن را نپذیرد هم، زوجه در هنگام شکایت به دادگاه می تواند ادعای عسر و حرج به دلیل این مسئله داشته باشد و حق طلاق را از دادگاه بگیرد. عسر و حرج به مسائلی می گویند که باعث سختی و غیر قابل تحمل شدن زندگی برای زوجه می­شود و ناباروری مرد نیز عسرو حرج نیست. که توسط دادگاه مورد قبول واقع می شود.

زوجه برای درخواست طلاق به دلیل ناباروری از زوج، باید درخواست خود را به پیوست مدارک پزشکی یا شواهد دیگری که دارد به دادگاه خانواده تقدیم نماید که پس از بررسی کامل و گواهی قطعی پزشکی قانونی دایر بر عقیم بودن زوج دادگاه می تواند حکم طلاق صادر نماید.

حقوق زن در صورت درخواست طلاق به علت ناباروری مرد

اگر زنی به دلیل ناباروری مرد درخواست طلاق دهد و دادگاه این اجازه را برای او صادر کند، زوجه علاوه بر اینکه می­تواند از همسرش طلاق بگیرد، تمامی حقوق او در زندگی مشترک، شامل مهریه، اجرت المثل، نفقه معوقه همگی برای زوجه محفوظ بوده و می­تواند برای گرفتن آن ها اقدام کند و مرد موظف به پرداخت آن­ها می باشد.

فسخ نکاح به دلیل ناباروری مرد

فسخ نکاح به شرایطی گفته می شود که زوجه یا زوج، هرکدام برحسب مواردی که به آن ها اجازه ی فسخ نکاح می­دهد، قبل از شروع زندگی مشترک و گذشتن مدت قابل پذیرش برای دادگاه (با علم به اینکه امکان فسخ نکاح وجود دارد و می­تواند این کار را بکند) با ارائه شواهد و طابق قانون، اقدام به فسخ نکاح کند.

ناباروری مرد فی ذاته دلیل بر فسخ نکاح برای زوجه نیست، مگر اینکه این ناباروری به علت دلایل دیگری مانند اختگی، یا عدم توانایی برقراری رابطه جنسی توسط مرد به دلیل نقص در دستگاه تناسلی­اش باشد، که این مورد را قانون مشخص کرده و در این صورت امکان درخواست فسخ نکاح برای زوجه وجود دارد.

مقالات مرتبط:

اگر مرد درخواست طلاق دهد و اگر زن راضی به طلاق نباشد

صلح عمرا برای تقسیم ارث

فایده صلح عمرا برای تقسیم ارث

برای درک صلح عمرا برای تقسیم ارث و شناخت مزایا و فوائد آن، باید ابتدا با مفهوم صلح و همچنین صلح عمرا آشنا شویم. صلح به هر توافقی می گویند که در ذیل عقود دیگر مانند بیع، اجاره، تقسیم ارث و غیره نباشد. بلکه تنها توافقی است بین توافق کنندگان، و صلح امری، صلحیست که به طول عمر شخص مربوط است. به این شکل که در طول حیات او، مالکیت دارایی های مورد صلح برای اوست و می تواند از آن بهره مند شود و پس از آن به شخصی که با او صلح می رسد.

صلح عمرا چیست؟

صلح عمری قرار دادیست که بسیار می تواند منعطف باشد و مسائل متعددی را در خود جای دهد که طبق توافق اشخاص متفاوت است. برای مثال، مالک می تواند زمانی را در قرار داد صلح ذکر کند که امکان پس گرفتن قرار داد را داشته باشد و طبق خواست خودش می تواند برای این امر مهلت مشخصی طرح کند یا آن را تا پایان عمر خود قرار دهد. همچنین مورد صلح عمری هم می تواند از اموال منقول و هم از اموال غیر منقول باشد و از این حیث محدودیتی در نوع مال صلح شده وجود ندارد. در قرارداد صلح نامه، به کسی که مال خود را صلح می کند، مصالح و به کسی که مال صلح­شده را دریافت می کند، متصالح می گویند. از شرایط مهم صلح عمرا این است که طرفین صلح عاقل و بالغ باشند و همچنین هر دو طرف به انجام صلح راضی باشند.

تفاوت صلح عمری و وصیت

بسیاری از افراد برای اینکه میراثشان آنگونه که مورد نظر خودشان است، بین وراث تقسیم شود، پیش از مرگ خود به دنبال راه هایی می گردند. برخی افراد سراغ تنظیم کردن وصیت نامه می روند، اما از آنجایی که تقسیم ارث در اسلام دارای قوانین و احکام مشخصی است، با تنظیم وصیت نامه، فرد تنها اختیار در تعیین تکلیف کردن یک سوم از دارایی خود را دارد و چنانچه مالی از او، بیش از یک سوم دارایی اش باشد، جزو وصیت محسوب نشده و در تقسیم و مالکیت آن پیچیدگی هایی به وجود می­آید.

اما با استفاده از صلح عمری مالک با هر شخصی که بخواهد می­تواند صلح کند و پس از مرگ خود، مال مورد نظر را به مالکیت او در آورد. صلح عمری برای بسیاری از میراث گذاران، بهترین راه حل برای تقسیم اموالشان طبق خواسته ­ی خودشان است.

فواید صلح عمرا برای تقسیم ارث

صلح عمرا، به غیر از این که امکان تقسیم اموال را به پیش از مرگ به افراد می دهد. فواید دیگری نیز دارد که پیرامون آن­ها توضیح می دهیم:

نخست اینکه با صلح عمرا می توان مالی را به شخص دیگری منتقل، اما منافع آن را حفظ کرد. به این صورت که مال الصلح به نام شخص دیگر در می آید اما منافع آن و حق استفاده از آن تا پابان عمر نزد صاحبش (مصالح) باقی می ماند.

کسی که با دیگری بر سر اموالش صلح می کند، می تواند تا پایان عمرش و یا تا موعد معلوم، صلح خود را پس بگیرد و قرارداد صلح را باطل کند.

برخلاف گفته های کلامی و حتی وصیت نامه که پس از مرگ شخص، درباره ­ی صحت و اصالت آن بسیار شک می­شود و موجب دردسرها و درگیری بین وراث می گردد، صلح عمرا دارای سندی رسمی است که در دفاتر ثبت اسناد ثبت شده و به هیچ وجه قابل تشکیک نخواهد بود.

در بسیاری از موارد دیده شده است که فرزندی زودتر والدین خود فوت می­کند و به همین دلیل قانونا فرزندان او ارثیه­ای از پدربزرگ خود نخواهند برد. اما با وجود قرارداد صلح عمری، با مرگ متصالح، منافع قرارداد به وراث او منتقل می­شود. در نتیجه چنانچه والدی مالی را به نام فرزندش صلح عمری کند، با مرگ فرزند، برخلاف روند تقسیم ارث، مال به نوه ­های او خواهد رسید.

با صلح عمرا به هیچ وجه تا پیش از زمان فوت مصالح، مال الصلح جزو اموال متصالح محسوب نمی شود و به هیچ وجه اجازه استفاده از آن را ندارد و حتی هیچ مرجع قانونی ای نمی تواند آن را توقیف نماید.

هزینه های تنظیم سند صلح عمرا برای تقسیم ارث

صلح عمری نیز مانند هرگونه سند دیگری مدارکی خاص لازم دارد که باید تهیه شود و همچنین هزینه­ ی تنظیم سند، که این هزینه هر ساله متفاوت است و می تواند با پرس و جو از دفاتر ثبت اسناد رسمی از آن آگاه شوید. همچنین از زمانی که صلح عمرا معقود می­شود، هزینه های اساسی (مانند مالیات سالانه، عوارض شهرداری و …) مال قانوناً بر عهده ی متصالح و هزینه­ های مصرفی (هزینه قبوض، شارژ) بر عهده ی مصالح است.

مالیات بر صلح عمرا

صلح عمرا در زمان انتقال منافع از مصالح به متصالح یعنی پس از فوت مصالح، دارای مالیاتی است که در ماده 122 قانون مالیات های مستقیم به آن اشاره شده است. مالیات های صلح عمری عبارتند از:

پنج درصد از ارزش ملک به عنوان مالیات برای نقل و انتقال قطعی ملک

دو درصد از ارزش مال به عنوان انتقال حق واگذاری.

چنانچه برای مال الصلح در صلح­نامه ارزشی مشخص نشده باشد، بنا به ارزش روز اموال متشابه آن توسط کارشناسی، قیمتی برای آن تعیین می­گردد که مالیات ها بر اساس آن اخذ خواهد شد.

عقد صلح یکی از انواع عقد سنتی در قانون مدنی می باشد که به عنوان یکی از عقود رایج در دفاتر اسناد رسمی منعقد می گردد.این عقد بر اساس نظر قانونگذار می تواند به اشکال متفاوتی منعقد گردد. به این صورت که چنانچه اشخاص نخواهند یا نتوانند عقود دیگر از جمله بیع، اجاره، مشارکت و..را با همان عنوان منعقد نمایند، می توانند از قالب عقد صلح استفاده نمایند. یکی از انواع عقد صلح، عقد صلح از نوع عمری می باشد که ترکیبی از حق انتفاع (عقد انتفاع) و عقد صلح می باشد با این توضیح که شخصی حق مالکیت خود بر مالی را به دیگری منتقل می نماید، اما حق استفاده و بهره برداری از آن را تا پایان عمر برای خود محفوظ نگاه می دارد.

به عنوان مثال فرض کنید پدربزرگی که نوه خود را خیلی دوست دارد و با وی رابطه عاطفی نزدیکی دارد، قصد دارد آپارتمان خود را به وی منتقل نماید اما از طرفی نگران این است که نوه پس از فوت وی همسرش (مادربزرگ) را از آپارتمان مذکور بیرون بیاندازد، در این صورت برای اینکه بتواند هر دو مصلحت را با هم حفظ نماید دست به یک عمل حقوقی همراه به احتیاط و دور اندیشی می زند به این صورت که همزمان مالکیت آپارتمان مورد بحث را از طریق عقد صلح به نوه خود منتقل می نماید در عین حال منافع آن را تا پایان عمر مادربزرگ برای وی قرار می دهد، در این صورت تا زمانی که مادربزرگ زنده باشد می تواند از منافع ملک مذکور بهره ببرد و پس از فوت منافع آن برای نوه خواهد بود.در این مثال پدربزرگ که مالک آپارتمان می باشد مصالح نامیده می شود  و متصالح نیز نوه وی می باشد که عقد صلح به نفع وی منعقد گردیده است.

توجه نمائید که چنین قراردادهایی اصولاً بین اشخاص منعقد می گردد که دارای رابطه خویشاوندی بوده و معمولاً بطور رسمی در دفاتر اسناد رسمی منعقد می گردد بدیهی است که چون چنین قراردادی بطور رسمی منعقد می گردد دارای اعتبار کامل بوده و پس از فوت مالک یا مصالح در برابر وراث قابل استناد می باشد.از طرف دیگر با توجه به اینکه این قرارداد مطابق قانون مدنی منعقد می گردد، مقررات حاکم بر آن همان مقررات قانون مدنی می باشد و چنانچه دادگاه ها بخواهند به اختلافات راجع به چنین قراردادی رسیدگی نمایند بر اساس قانون مذکور رسیدگی و رأی صادر می نمایند.

مقالات مرتبط:

قوانین وصیت نامه

وکالت بلاعزل

وکالت بلاعزل

امروزه بسیاری از افراد برای انجام معاملات اموال منقول و غیرمنقول خود اقدام به معاملاتی در قالب وکالت بلاعزل می کنند، بدون آنکه از قوانین، مزایا، پیامدها و مشکلات احتمالی آن آگاهی داشته باشند؛ به همین دلیل در این مقاله به جرئیات و نکات کلیدی در این زمینه می پردازیم.

وکالت بلاعزل چیست؟

وکالت بلاعزل به طور کلی به وکالتی گفته می شود که موکل دیگر حق عزل وکیل و فسخ وکالت را ندارد مگر آنکه در شرایط قرارداد ذکر شده باشد. به عبارت دیگر، عقد وکالت بلاعزل در ذیل ماده ۶۷۹ ق.م بیان شده است که مقرر می دارد: «موکل می تواند هر وقت بخواهد وکیل را عزل کند مگر اینکه وکالت وکیل یا عدم عزل وکیل در ضمن عقد لازمی شرط شده باشد.»

طبق این ماده با اینکه عقد وکالت، جزء عقود جایز می باشد و موکل می تواند عقد را فسخ و وکیل را عزل نماید، اما هرگاه عقد وکالت یا عدم عزل وکیل در ضمن عقد لازمی مانند عقد بیع، صلح، نکاح و غیره شرط شود به تبع عقد اصلی که لازم بوده است؛ آن هم لازم می شود و دیگر حق فسخ و عزل وکیل وجود ندارد. به علاوه، وکالت بلاعزل با مرگ هر یک از طرفین یا استعفای وکیل یا عزل وکیل توسط موکل یا با جنون وکیل یا موکل پایان می‌یابد و از این حیث فرقی میان عقد وکالت بلاعزل یا عقد وکالت ساده وجود ندارد.

چگونگی عقد وکالت بلاعزل میان طرفین

وکالتنامه بلاعزل توسط دفاتر اسناد رسمی تنظیم و به رشته تحریر در می آید؛ همچنین برای عقد وکالت بلاعزل میان طرفین همراه داشتن کارت ملی و شناسنامه وکیل و موکل و رونوشت آنها ضروری است. در ادامه به نمونه هایی ازعباراتی که ممکن است در این نوع از وکالتنامه به چشم بخورد اشاره می کنیم:

موکل ضمن عقد خارج لازم حق عزل وکیل را به مدت ۵۰ سال (کمتر یا بیشتر) از خود سلب و ساقط نمود.

حسب الاظهار موکل ضمن عقد خارج و لازم که بین موکل و وکیل منعقد گردید موکل حق عزل وکیل را به مدت ۶۰ سال (کمتر یا بیشتر) از خود سلب و ساقط نمود.

موکل ضمن عقد خارج لازم حق عزل وکیل را به طور کامل از خود سلب و ساقط نمود و غیره.

این عبارات و امثال آن وقتی در متن عقد وکالت آمده باشد؛ دال بر وکالت بلاعزل می کند و دیگر موکل نمی تواند وکیل خود را عزل یا وکالت را فسخ نماید.

شرایط فسخ وکالت

وکالت بلاعزل اگرچه وکالت ساده نیست و جزء وکالت غیر قابل فسخ و پایدار به شمار می رود؛ ولی همان طور که پیش تر به آن اشاره شد از لحاظ ماهیتی، عقدی جایز است و همانند وکالت ساده با فوت یا جنون طرفین منفسخ و ازبین می رود و دیگر ارزش عملی ندارد و باطل می شود و اگر این وکالت چندین بار هم تفویض شده باشد باز هم ازبین می رود. با این حال استثنائاتی وجود دارد که باید با توجه به شرایط مورد بررسی قرار داد، به عنوان مثال اگر وکیل مالی را از موکل به موجب عقد بیع خریده باشد و از موکل (فروشنده) وکالت بلاعزل فروش گرفته باشد؛ در این حال اگر موکل بمیرد هر چند وکالت بلاعزل باطل و ازبین می رود، اما به منزله اسقاط حق وکیل (یعنی خریدار) نیست و مالکیت آن پابرجا است؛ چرا که قبلا طبق عقد بیع مالک مال بوده است و در این حال وراث موکل باید آن مال را به صورت رسمی به وکیل انتقال دهند.

بنابراین لازم است که مردم بعد از گرفتن وکالت بلاعزل فروش در مورد املاک یا خودرو، در عرصه وقت اقدام به انتقال قطعی و رسمی در دفاتر اسناد رسمی بدون حضور موکل (فروشنده) اقدام کنند؛ چرا که با فوت مثلا موکل (فروشنده) دیگر آن وکالت ارزشی ندارد و باید وراث متوفی جهت انتقال و امضاء سند رسمی اقدام کنند که این فرآیند وقت گیر و مشکلات عدیده ای را به وجود می آورد.

آیا داشتن وکالت بلاعزل به معنای مالکیت است؟

بعضی از افراد به صورت وکالتی از نوع بلاعزل معامله می کنند و بر این باورند که توسط آن به نامشان شده و مالکیت را بدست آورده اند؛در صورتی که این باور اشتباه و غلطی می باشد؛ زیرا وکالت بلاعزل صرفا به منزله آن است که وکیل نمایندگی از طرف موکل در انجام مورد وکالت دارد؛ و به منزله انتقال مورد وکالت نیست و هیچ کس نمی تواند با وکالت بلاعزل ادعای مالکیت کند مگر اینکه طبق عقودی مثل بیع یا صلح یا هبه به آن منتقل شده باشد.

لذا افراد در خرید و فروش اموال خود باید حتما در قالب عقد بیع معامله انجام دهند و مالکیت خود را ایجاد نمایند؛ چرا که اگر کسی به صورت وکالتی معامله نماید بدون اینکه عقد بیع تنظیم کرده باشند و آنگاه مثلا موکل فوت کند در این صورت همان طور که گفته شد وکالت از بین می رود و وکیل دیگربا این وکالت نمی تواند اثبات مالکیت کند و یا اثبات مالکیت آن دشوار می شود مگر آنکه وکیل با دلایل و مستنداتی مالکیت خود را اثبات نماید.

آیا موکل در وکالت بلاعزل می تواند خود به تنهایی مورد وکالت را انجام دهد؟

سوالی که در مورد وکالت بلاعزل به ذهن می آید و آن اینکه آیا موکل در این نوع وکالت می تواند خودش مورد وکالت را انجام دهد؛ به عبارت دیگراگر مورد وکالت به عنوان مثال فروش یک باب خانه باشد؛ موکل با اینکه حق عزل وکیل را از خود سلب کرده، می تواند خود اقدام به فروش نماید یا خیر؟ در پاسخ باید گفت که وکالت بلاعزل با انجام مورد وکالت دو مقوله مجزا و جداگانه است و انجام مورد وکالت در وکالت بلاعزل توسط خود موکل منع قانونی ندارد و موکل می تواند همان کاری را که به دیگری وکالت داده خودش آن را انجام دهد و در این صورت عقد وکالت منفسخ می شود. با این حال باید توجه داشت اگر موکل ضمن عقد خارج لازم انجام مورد وکالت را از خود سلب و ساقط کرده باشد در این صورت موکل هم حق عزل وکیل را ساقط نموده و هم حق انجام مورد وکالت را نخواهد داشت.

همچنین اگر موکل مال منقول یا غیرمنقول خود را به وکیل در قالب عقد بیع فروخته باشد و آنگاه موکل به وکیل وکالت بلاعزل فروش داده باشد؛ در این صورت هم موکل حق انجام مورد وکالت را ندارد، زیرا مالکیت از ید موکل خارج گردیده و انجام مورد وکالت توسط موکل به عنوان جرم و فروش مال غیر محسوب می شود. لذا لازم است افراد نسبت به اموال خود (اعم از ملک یا اتومبیل) یا اقدام به انتقال سند رسمی نمایند یا اگر به خاطر موانع و مشکلاتی نمی توانند انتقال رسمی دهند حتما قبل از تنظیم وکالت بلاعزل فروش، مبایع نامه (بیع عادی) تنظیم کنند و در فرصت مناسب توسط وکالت فروش بلاعزل بدون حضور موکل انتقال رسمی دهند. همچنین پیشنهاد می شود که در تنظیم وکالت بلاعزل فروش ملک یا اتومبیل که قبلا توسط موکل فروخته شده، شرط «موکل ضمن عقد خارج لازم، انجام مورد وکالت را از خود سلب و ساقط نمود» را قید نمایند.

مقالات مرتبط:

وکالت تام الاختیار و نکات مهم قانونی 

مجازات مرد متجاوز

مجازات مرد متجاوز

مجازات مرد متجاوز یکی از داغ ترین اخبار این روزها اخبار تجاوزهایی است که به دختران و زنان می شود و امنیت و آرامش را از جامعه سلب کرده است. در قانون برای تجاوز مجازات تعیین شده است و هیچ فردی نباید به بهانه ترس و نگرانی از آبروریزی از حق خود برای تنبیه فرد متجاوز سرباز زند، شاید یک حامی و مشاوره ای مثل وکیل کیفری بهتر بتواند احقاق حق برای دختران سرزمینان باشد.

تجاوز چیست؟

تجاوز به معنی برقراری رابطه جنسی  بین زن و مردی که با هم رابطه محرمیت ندارند، با اجبار و زور؛ یعنی زنی که مورد تجاوز قرار گرفته از نظر فیزیکی مورد حمله قرار گرفته و رضایتی به این کار نداشته است. به تجاوز به زور و اجبار در قانون «زنای به عنف» گفته می شود. فرق زنا با زنای به عنف همین است که در زنا فرد راضی به آمیزش است اما در زنای به عنف رضایتی وجود ندارد.

مجازات تجاوز مرد چیست؟

زنای به عنف و تجاوز به زنان یک جرم حدی است که در ماده 224 قانون مجازات اسلامی مشخص شده است. این ماده مقرر داشته:

«حد زنا در موارد زیر اعدام است:

  •  با محارم نسبی
  •  زنا با زن پدر که موجب اعدام زانی است.
  •  زنای مرد غیر مسلمان با زن مسلمان که موجب اعدام زانی است.
  •  به عنف یا اکراه از سوی زانی که موجب اعدام زانی است.»

همانطور که در بند (4) این ماده می خوانیم، مجازات زنای به عنف که همان تجاوز در اصطلاح عامه است برای مرد متجاوز اعدام است. از آنجایی که این مجازات حدی است که در شرع تعیین شده، قاضی نمی تواند در این مجازات تخفیف دهد یا آن را تبدیل به مجازات دیگری مانند حبس کند.

در ماده 231 قانون مجازات آمده است که در صورتی که زنی که او تجاوز شده است باکره باشد، متجاوز علاوه بر مجازات حدی گفته شده محکوم به پرداخت ارش البکاره و مهرالمثل نیز می شود اما اگر زن باکره نباشد به جز مجازات حدی گفته شده، مرد محکوم به پرداخت مهرالمثل نیز می باشد؛ به عبارتی مجازات اغفال زنان علاوه بر مجازات اعدام، پرداخت خسارت مالی نیز خواهد بود. به این دسته بندی دقت کنید:

مجازات تجاوز به زن باکره: مجازات حدی اعدام + ارش البکاره + مهرالمثل

مجازات تجاوز به زن غیر باکره: مجازات حدی اعدام + مهرالمثل

تجاوز در حال خواب و بی هوشی

در تبصره ماده 224 قانون مجازات آمده است که ” هرگاه کسی با زنی که راضی به زنای با او نباشد در حال بیهوشی، خواب یا مستی زنا کند رفتار او در حکم زنای به عنف است”. یعنی اگر مردی به زنی که خواب یا بی هوش یا مست است تجاوز کند و بداند که آن زن راضی به زنای با او نیست مثلا یک زن غریبه باشد این اقدام او مشمول جرم زنای به عنف است. بنابراین مجازات زنا در حال خواب و مستی نیز اعدام و هزینه های مالی گفته شده در بالا خواهد بود.

مجازات اغفال دختر

در صورتی که مردی دختر نابالغی را اغفال کند و او را فریب دهد که با او رابطه جنسی برقرار کند، متجاوز است. مجازات گول زدن دختران طبق مجازات زنای به عنف تعیین می شود.

مجازات دزدین و تجاوز به دختران

در صورتی که زن یا دختری دزدیده شود یا با ترساندنش او را وادار به زنای کرده باشند، مرد متجاوز محکوم به زنای به عنف است حتی اگر زن در نهایت تسلیم شده باشد. در این مورد تبصره ماده 224 گفته است: «در زنای طریق ربایش، تهدید و یا ترساندن زن اگرچه موجب تسلیم شدن او شود نیز حکم فوق جاری است.» منظور از حکم فوق همان مجازات اعدام گفته شده در بند (ت) ماده 224 است.

مقالات مرتبط:

مجازات قانون برای تجاوز جنسی

مجازات قانون برای تجاوز جنسی

مجازات قانون برای تجاوز جنسی

تجاوز جنسی از جمله جرایمی است که نه تنها موجب آسیب های فیزیکی، روحی و روانی بسیاری به فرد قربانی می شود، بلکه سبب جریحه دار شدن افکار عمومی و نیز برهم زدن امنیت و آرامش جامعه می گردد. بنابراین، افزایش آگاهی در این زمینه مجازات قانون برای تجاوز جنسی مرتبط با این موضوع از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در ادامه به جزئیات بیشتر دراین باره خواهیم پرداخت.

تجاوز جنسی چیست؟

طبق آنچه درتبصره دوم ماده ۲۲۵ قانون مجازات اسلامی بیان شده است: «هرگاه کسی با زنی که راضی به زنای با او نباشد، در حال بی هوشی، خواب یا مستی زنا کند، رفتار او در حکم زنای به عنف است. در زنا از طریق اغفال و فریب دادن دختر نابالغ یا از طریق ربایش، تهدید و یا ترساندن زن، اگرچه موجب تسلیم شدن او شود، نیز حکم فوق جاری است.»

به علاوه، آزار جنسی صرفا رابطه جنسی و فیزیکی شمرده نمی‌شود و بسیاری از رفتارهای نامتعارف دیگر را در بر می‌گیرد که در خصوص هریک از این رفتارها، مجازات‌های مختلفی در نظر گرفته شده است که شدت آن‌ها متفاوت خواهد بود.

همچنین لازم به ذکر است تجاوز لزوما از سوی مرد به زن صورت نمی گیرد، بلکه در بسیاری از موارد مردان و یا حتی کودکان قربانی این نوع از تجاوز هستند.

انواع آزار جنسی

به صورت کلی آزار جنسی در سه شکل مختلف صورت می گیرد:

  • رضایت واقعی
  • بدون رضایت
  • با حکم نارضایتی
  • رضایت واقعی

در صورتی که رابطه جنسی بدون اکراه و اجبار صورت گیرد یا به عبارت دیگر با رضایت طرفین انجام شود، فرد مشمول مجازات کیفری نخواهد شد، مگرآنکه آسیب‌ها یا خسارات مادی و یا معنوی مختلفی در این رابطه شکل گرفته باشد که از جمله آنها می توان به بارداری ناخواسته، بروز انواع بیماری‌ها و خدشه دار شدن حیثیت است، اشاره کرد. گفتنی است این گونه موارد قابلیت پیگیری به صورت قانونی را دارد.

آزار جنسی بدون رضایت

این نوع از آزار جنسی با نارضایتی کامل قربانی همراه است. تجاوز به عنف مصداقی کامل از اذیت جنسی بدون رضایت است که عموما با آسیب بدنی، روحی و روانی قربانی همراه است. در این مورد، متجاوز با اجبار دست به چنین اقدام ناپسندی زده و قربانی را مجبور به چنین عملی می کند. تجاوز در زمان بستن دست و پا و یا در زمان بی‌هوشی و اغما از جمله نمونه‌های اذیتهای جنسی بدون رضایت به شمار می‌ رود.

آزار جنسی با حکم نارضایتی

شرایطی را تصور کنید که در آن مادری به دلیل محافظت از فرزندان خود ناگزیر تن به رابطه جنسی می دهد. در این شرایط نیز اگرچه این عمل با رضایت فرد قربانی صورت گرفته است، اما از آنجایی که با اکراه همراه بوده است نوعی آزار جنسی محسوب می شود. به عبارت دیگر، او به منظور دفاع از فرزندان خود و برای جلوگیری از وقوع خسارتی بزرگتر تن به برقراری رابطه جنسی داده است که اگرچه با اجبار همراه نبوده است اما یکی از مصادیق آزار جنسی به شمار می‌رود.

در مواردی نیز دیده شده است فردی، به عنوان مثال، برای معاینه پزشکی به دکتر مراجعه کرده است، اما هنگام معاینات، پزشک مورد نظر پا را فراتر گذاشته و دست به اقداماتی می‌‌زند که از معاینه فراتر است. چنین رفتاری را نیز می‌توان نمونه دیگری از اذیت جنسی با حکم نارضایتی دانست.

بنابراین، می توان گفت مواردی مشابه از این دست می تواند در نوع از آزار جنسی گنجانده شود.

تجاوز جنسی چگونه اثبات می شود؟

شاید یکی از مهمترین و چالش برانگیز ترین بخش های مربوط به جرم تجاوز جنسی، مرحله اثبات آن باشد که عموما در طول پرونده با دشواری و چالش های بسیاری رو به رو می شود. با این حال، آگاهی از موارد قانونی در این زمینه می تواند از بسیاری از این مشکلات پیشگیری کرده و راه اثبات این جرم را به مراتب هموار تر کند.

به طور کلی می توان گفت درقانون مجازات اسلامی سه رکن اصلی برای اثبات این جرم وجود دارد که این ارکان عبارت اند از اقرار، شهادت و علم قاضی. در بحث تجاوز جنسی اقرار متهم بر علیه خود امری بعید است مگر اینکه اقرار از راه های قانونی و مشروع کسب نشده باشد که در آن صورت نیز ارزش اثباتی ندارد. به علاوه، مجرمین معمولا در برابر دیگران مرتکب جرم نمی شوند به خصوص جرمی مانند تجاوز جنسی که بیشتر از جرائم دیگر نیازمند پنهان کاری است ، در نتیجه استفاده از شهادت شهود در این موارد بسیار اندک است. بنابراین تنها امکانی که برای قربانی باقی می ماند استفاده از علم قاضی می باشد که می تواند در اثبات جرم نقش کلیدی بازی کند.

قضات می توانند با در نظر گرفتن جنبه ی خصوصی این جرم تلاش خود را برای کشف حقیقت به کار گیرند یا در جهت استفاده بهینه از سایر ادله به ان استناد کنند. علم قاضی از شیوه های مختلفی می تواند تحصیل شود که جمله آنها می توان به گزارش اولیه پلیس، گزارش پزشکی قانونی، اظهارات متهم در جلسات متفاوت، روابط قبلی میان متهم و قربانی و.. اشاره کرد. به طور کلی قربانی برای اثبات این جرم می تواند اقدامات زیر را انجام دهد:

در صورت وجود شاهد، احضار آن به دادگاه.

مراجعه به پزشکی قانونی از دیگر اقدامات مهمی است که قربانی باید انجام دهد. پزشکی قانونی قادر است تا آزار جنسی را از سایر روابط تفکیک نماید. به عنوان مثال وجود ضرب و جرح بر روی بدن نشانه‌ای از آزار جنسی به حساب می‌آید.

ضبط صدای شخصی که پیشنهادات جنسی می‌دهد، می‌تواند در دادگاه به عنوان مدرک علیه وی استفاده شود. اگر چه از قدرت اثبات پایین‌تری به نسبت موارد دیگر برخوردار است، اما می‌تواند تاثیرگذار باشد.

البته لازم به ذکراست که کودکان نابالغ نیازی به اثبات آزار جنسی ندارد. حقیقت، نظام حقوقی تجاوز به کودکان نا‌بالغ را بر پایه اکراه و اغفال قرار می‌دهد. در صورتی که بزرگسالان باید اجبار، اکراه و یا اغفال خود را ثابت کنند.

 موارد دیگری مثل روابط نامشروع بین پدر و فرزند و… نیز می‌توان به وجود ترس و یا اجبار در شکل‌گیری رابطه جنسی پی‌برد.

مجازات تجاوز جنسی در قانون چیست؟

مطابق بند ت ماده 224 قانون مجازات اسلامی وجود عنف در تجاوز جنسی، یکی از مواردی است که منجر به تشدید کیفر زنا تا حد اعدام می گردد. به عبارت دیگر، هرگاه یکی از طرفین راضی به برقراری رابطه جنسی نبوده و دیگری وی را وادار به ارتکاب این عمل نماید این ویژگی برای شخصی از کیفیات مشدده محسوب می شود. از این رو تجاوز جنسی (تجاوز به عنف) در فقه و به تبع آن در قوانین کیفری ایران با تشدید مجازات همراه شده است. در واقع این عدم رضایت  قربانی است که آمیزش جنسی را به تجاوز جنسی تبدیل می کند.

همچنین اگر این رضایت با حیله و و تقلب به دست آمده باشد باعث محکومیت مرتکب به تجاوز جنسی می شود، اما اگر این حیله و تقلب به صورتی باشد که به فرض مثال قربانی به خاطر وعده ی ازدواج تن به آمیزش جنسی داده باشد و فریب خورده باشد دیگر در قانون تجاوز به جنسی محسوب نمی شود، زیرا در هر صورت شخص به میل خود در رابطه جنسی ایفای نقش کرده است.

علاوه بر کیفر اعدام متجاوز مقرر در بند ت ماده 224 قانون مجازات اسلامی 1392، قانونگذار در ماده 231 این قانون، پرداخت ارش البکاره و مهرالمثل را نیز بعنوان ضمانت اجرای مدنی تجاوز و راهکاری برای حمایت از قربانیان زن تجاوز جنسی پیش بینی نموده است که در موارد زنای به عنف در صورتی که زن باکره باشد، مرتکب علاوه بر مجازات مقرر، به پرداخت ارش البکاره و مهرالمثل نیز محکوم می شود و در صورتی که باکره نباشد، فقط به مجازات و پرداخت مهرالمثل محکوم می گردد.

در پایان ذکر این نکته الزامی است که بسیاری از افراد و خانواده ها اصطلاحا به منظور حفظ آبرو در مقابل چنین جرایمی سکوت کرده و از طرح شکایت از متجاوزین خودداری می کنند، این در حالی است سکوت نه تنها موجب تشدید آسیب های روحی و روانی به فرد قربانی می شود، بلکه به متجاوز این اجازه می دهد تا بدون ترس از مجازات جرم خود را در سطح جامعه تکرار کند. بنابراین، توصیه می شود در برابر آزار جنسی به هیچ وجه سکوت نکرده و شکایت از چنین افراد را حق قانونی خود بدانید، چراکه تمامی این خشونت‌ها قابل شکایت و پیگیری می‌باشند.

مقالات مرتبط:

مجازات رابطه نامشروع در فضای مجازی

قوانین وصیت نامه

قوانین وصیت نامه

وصیت نامه یکی از اسنادی است که معمولا بعد از مرگ در کانون توجه قرار می گیرد، اما لازم است هر کدام از ما پیش از مرگ درباره نگارش و قوانین مرتبط با آن آگاهی کافی را به دست آوریم. در ادامه به جزئیات بیشتر در این زمینه و نکات قانونی آن خواهیم پرداخت.

وصیت نامه چیست؟

یکی از راه‌های انتقال اموال به انسان ارث یا وصیت است که فرد متوفی پیش از مرگ  طی نوشته ای نسبت به چگونگی تقسیم آن میان وراث تصمیم می گیرد. به عبارت دیگر، افراد پیش از مرگ در وصیت نامه اموال و املاک خود را تعیین تکلیف می کنند تا پس از مرگ به صورت قانونی به آن رسیدگی شود. دراینجا ذکر این نکته الزامی است که وصیت نامه تنها شامل تقسیم اموال برای وراث نبوده و وصیت کننده می‌تواند مطالبات و طلب‌های خود را نیز در وصیت قید کند. زیرا مطالبات به نوعی از حقوق بازماندگان خواهند بود. همچنین فرد می تواند در وصیت نامه خود وصایای اخلاقی آورده و نسبت به دیگر موضوعات از جمله امور اجتماعی، خانوادگی، دینی و …  خواسته ها و مطالبات خود را ذکر کند.

انواع وصیت نامه

وصیت نامه ها انواع مختلفی داشته و به آنها در دادگاه بر اساس قانون امور حسبی رسیدگی و معمولا یکی از قالب‌های زیر را دارد:

وصیت نامه رسمی

این نوع از وصیت‌ نامه ها در دفتر اسناد رسمی تنظیم می‌شوند و ورثه و بازماندگان نمی‌توانند هیچ گونه اعتراضی به آن داشته باشند.

وصیت نامه خودنوشت

این نوع از وصیت به دست فرد وصیت کننده نوشته می‌شود و دارای تاریخ روز، ماه و سال است و در انتها به امضای وصیت کننده رسیده است. در این نوع از وصیت نامه ورثه می‌توانند اعتراض خود را به دادگاه ببرند.

وصیت نامه سری

این نوع وصیت نامه به خط وصیت کننده و یا شخص دیگر است که در نهایت به امضای وصیت کننده رسیده است. این نوع وصیت‌ ها پس از تنظیم به عنوان امانت به دفترخانه رسمی و یا اداره ثبت اسناد داده می‌شود. لازم به ذکر است فردی که سواد ندارد، نمی‌ تواند وصیت سری تنظیم کند.

افرادی که قدرت تکلم ندارند، باید وصیت را به خط خود بنویسند و امضا کنند و پس از تحویل به مسئول دفتر رسمی، جلوی وی بر روی پاکت نامه بنویسند که این برگ وصیت نامه به من تعلق دارد. پس از آن مسئول دفتر بر روی پاکت یادداشت می‌کند که عبارت فوق در حضور خود او بر روی پاکت نوشته شده است. ورثه می‌توانند پس از بازگشایی وصیت نامه سری، بر روی آن اعتراض کنند.

از دیگر انواع وصیت نامه می توان به موارد زیر اشاره کرد:

وصیت تملیکی

این نوع از وصیت نامه عبارت است از اینکه کسی عین یا منفعت مالی را برای زمان بعد از فوتش به دیگری و به صورت مجانی تملیک کند. به عنوان مثال بگوید فلان خانه پس از مرگ متعلق به فرزندم است.

وصیت عهدی

این نوع وصیت نامه که در اصطلاح حقوقی به آن وصایت نیز گفته می شود، عبارت است از اینکه شخصی یک یا چند نفر را برای نجام امر یا اموری یا تصرفات دیگر مامور کند؛ به عنوان مثال شخصی را مامور کند تا بدهی های او را بعد از فوت وی بپردازد.

تا چه اندازه از اموال را می توان وصیت کرد؟

یکی از موضوعات بسیار مهمی که در خصوص وصیت نامه وجود دارد آن است که یک فرد تا چه اندازه از اموال خود را می تواند وصیت نماید. پاسخ به این سوال از آن جهت مهم و اساسی است که در فقه و قانون میزانی برای صحیح بودن وصیت مشخص شده است. بر این اساس، یک فرد تنها تا میزان یک سوم یا ثلث اموال خو را می تواند قبل از مرگ وصیت کند.

در صورتی که میزان وصیت بیش آن شود، ورثه متوفی حق آن را دارند که مقدار مازاد بر یک سوم را پذیرفته و به آن عمل کنند و یا نپذیرند. به عنوان مثال شخصی که نود میلیون دارایی دارد و به میزان چهل میلیون از آن را به دیگران وصیت کرده است، تا میزان یک سوم آن یعنی سی میلیون تومان قابل اجرا و نافذ است؛ اما مقدار مازاد بر یک سوم یعنی ده میلیون تومان را ورثه متوفی باید قبول کنند تا به آن عمل کنند.

چه نکاتی را باید در تنظیم وصیت نامه در نظر گرفت؟

پیش از هرچیزی فرد باید در مورد وصی اطمینان کامل داشته باشد و بداند که آن فرد به توصیه‌‌های پس از مرگش عمل خواهد کرد.

بهتر است هرساله وصیت مکتوب مورد مطالعه و تجدید نظر قرار بگیرد تا در صورت لزوم تغییرات برروی آن اعمال شود.

بهتر است برای تنظیم وصیت از چند فرد مورد اطمینان به عنوان شاهد کمک بگیریم.

لازم است بدانیم که امکان تغییر نوشتن وصیت نامه تا زمان فرارسیدن مرگ وجود دارد. بنابراین، می‌توانیم تا آن لحظه وصیت خود را تغییر دهیم و به شکل دیگری آن را تنظیم کنیم.

بهتر است به منظور پیشگیری از بروز مشکلات احتمالی در آینده، نوشتن وصیت نامه خود را در دفاتر اسناد رسمی ثبت کنیم.

اگر وصیت نامه در چند نسخه وجود داشته باشد، بهتر است. زیرا در صورت گم شدن یک نسخه، بازماندگان می توانند از طریق نسخ دیگر پی به وصیت ببرند.

حتما مرجع تقلید خود را در وصیت قید کنید. زیرا مراجع تقلید در برخی موارد احکام متفاوتی دارند. قید شدن مرجع تقلید در کیفیت عمل به وصیت تاثیرگذار خواهد بود.

همان طور که پیشتر نیز به آن اشاره شد پیشنهاد می شود به منظور پیشگیری از مشکلات احتمالی در تنظیم وصیت نامه از دانش افراد آگاه در زمینه های مختلف حقوقی مانند وکلا استفاده شود. زیرا با اشراف کامل به قوانین وصیت نامه می توانند افراد را در پیشبرد بهتر اهداف خود یاری کنند.

سایر مقالات:

قیم قانونی کیست؟

وکالت تام الاختیار

وکالت تام الاختیار و نکات مهم قانونی 

یکی از اسناد رایج در دفاتر اسناد رسمی وکالت تام الاختیار نام دارد که از طریق آن فرد کلیه اختیارات، تعهدات و تکالیف خود را به صورت یک جا به شخص ثالثی تفویض می‌نماید.

وکالت تام الاختیار چیست؟

طبق آنچه در ماده ۶۵۶ قانون مدنی به آن اشاره شده است وکالت عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود می‌نماید. به عبارت دیگر، وکالت عقدی است که یکی از طرفین شخصی را نماینده خود می کند که اعمال حقوقی وی را انجام دهد. در این میان نوعی وکالت محسوب می شود که طی آن وکیل برای هر یک امور مشخص شده نیاز به اجازه موکل خود ندارد و حدود اختیارات به صورت مطلق و کامل به وکیل واگذار می شود.

در حقیقت، در وکالت تام الاختیار موکل در وکالتنامه تنظیمی فی مابین تمامی امور مادی و اداری خود را به وکیل تنفیذ کرده و پس از آن لزومی ندارد جهت هر کار جدیدی یک وکالت جدید و حتی جداگانه ای نسبت به بعضی امور داده شود. وکالتنامه های تام الاختیار عموما به صورت رسمی و در دفاتر اسناد رسمی تنظیم می شود.

انواع وکالت تام الاختیار چیست؟

به طور کلی می توان انواع وکالت تام الاختیار را در دو دسته جداگانه تقسیم کرد:

وکالت تام الاختیار ساده

همان طور که از نام آن مشخص است در این نوع وکالت موکل می تواند هرگاه که بخواهد وکیل خود را برکنار کند.

وکالت تام الاختیار بلاعزل

این نوع وکالت معمولا جهت مسائلی چون خرید و فروش ماشین یا ملک و موضوعاتی از این دست مورد استفاده قرار می گیرد که در آن امکان عزل وکیل وجود ندارد.

وکالت تام الختیار در چه مواردی کاربرد دارد؟

وکالت تام الاختیار فروش

یکی از مواردی که این موضوع در آن کاربرد دارد بحث فروش است که در آن فرد با وکالتی که به وکیل خود می دهد اختیارات فروش مانند فروش ملک و … را به او می سپارند.

وکالت تام الاختیار طلاق

از دیگر مواردی که فرد می تواند به دیگری وکالت تام الاختیار دهد بحث طلاق است. در این زمینه از آنجایی که در قانون حق طلاق به مرد داده شده است مرد به همسرش (زوجه) وکالت می دهد تا طلاق با شرایط مندرج در وکالتنامه بدون حضور او و از طریق انتخاب وکیل دادگستری خود صورت پذیرد.

به این ترتیب، با مقرر کردن حق طلاق از طرف مرد برای زن، زوجه باید و الزاما برای انجام عمل طلاق به یک وکیل دادگستری رجوع کند و برای مرد یک وکیل انتخاب کند که از طریق آن که نماینده مرد نیز محسوب می شود خود را مطلقه سازد.

وکالت تام الاختیار ارث

در این مورد ممکن است بعد از فوت مورث، ورثه حین الفوت وکالت تام الاختیار برای انجام امور موروثی دهند که در این صورت اگر وکیل تمامی اموال را به ضرر دیگر ورثه منتقل کند وراث می توانند برای دریافت سهم الارث خود از شخص وکیل یا منتقل کننده شکایت کنند.

نکته ای که باید در اینجا مورد توجه قرار داد این است که قانون گذار در انعقاد قراردادها محدودیتی از نظر تعداد طرفین قرارداد برای افراد در نظر نگرفته است. بنابراین، موکل می تواند امر وکالت را به یک نفر و یا دو نفر و یا حتی سه نفر و یا بیشتر وکالت دهد اما می تواند تعیین کند که این افراد به صورت منفرد و یا جمعی عمل کنند به گونه ای که هیچ کدام بدون دیگری حق عملی حقوقی در مورد عقد وکالت را نداشته باشد.

وکالت تام الاختیار چگونه باطل می شود؟

اگر ساده باشد قرارداد وکالت به دو شکل فسخ و باطل می شود:

  • عزل وکیل توسط موکل
  • استعفای وکیل

بنابراین، طبق ماده ۶۷۹ قانون مدنی، موکل می تواند هر وقت بخواهد وکیلش را عزل کند مگر حق عزل خود را ساقط کرده باشد. از سوی دیگر، وکیل نیز حق دارد هر زمان که خواست از سمت وکالت استعفا دهد. با این حال، عوامل دیگری وجود دارد که سبب انفساخ عقد وکالت از هر نوعی که باشد می شوند. این عوامل عبارتند از:

  • فوت وکیل یا موکل
  • دیوانگی (جنون) وکیل یا موکل
  • از بین رفتن موضوع وکالت
  • نادانی وکیل یا موکل
  • انجام دادن کاری مخالف با کار وکیل
  • پایان مدت وکالت

وکالت تام الاختیار تا چه زمانی اعتبار دارد ؟

سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که این موضوع اصولا تا چه زمانی اعتبار دارد؟ در پاسخ به این سوال می توان گفت به موجب ماده ۱۰ قانون مدنی قراردادهای خصوصی تا جایی که مخالف قانون نباشد دارای اعتبار است بنابراین عقد وکالت نیز تا جایی که مخالف قوائد آمره و قانونی نباشد دارای اعتبار است.

آیا وکالت تام الاختیار بعد از مرگ موکل اعتبار دارد؟

همان طور که در بخش های قبلی به آن اشاره شد یکی از مواردی که سبب ابطال می شود فوت وکیل یا موکل است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت بعد از مرگ موکل وکالتنامه نیز باطل می شود. همچنین، به موجب قاعده عام وکالت در قانون مدنی، وکالت عقدی است جایز اذنی که بر مبنای اعتماد طرفین مخصوصا اعتماد موکل به شخصی و یا همان وکیل منعقد خواهد شد.

موکل می تواند بر مبنای عقد وکالت به وکیل اذن دهد که به طور مطلق یا مقید به صورت تام الاختیار در اموال او تصرف کند. بنابراین، مطابق یک قاعده عام درعقد وکالت این نوع عقد با  فوت و حجر و یا حتی رجوع از اذن توسط وکیل منحل خواهد شد و اگر وکیل بر مورد عقد وکالت معامله ای انجام دهد آن عقد غیر نافذ خواهد بود و نیاز به اذن ورثه خواهد داشت.

نمونه قرارداد

موکل: نام ..….. نام خانوادگی….نام پدر …………شماره ملی…….شماره شناسنامه ………صادره ……. تاریخ تولد ………..

وکیل: نام :……..نام خانوادگی………..نام پدر ……شماره ملی……شماره شناسنامه ……..صادره……….تاریخ تولد…….

مورد وکالت: به صورت تام الاختیار ………………………..اختیارات وکیل ذکر می گردد

حدود اختیارات: ………………..

امضاء موکل: ………..

مقالات مرتبط:

وکیل ماده 477 آیین دادرسی کیفری

مجازات کشتن فرزند توسط پدر

مجازات کشتن فرزند توسط پدر

مجازات کشتن فرزند توسط پدر قتل همواره از جرایم کیفری ای بوده است که مورد تقبیح دین اسلام و قانون کشور ما و سایر کشورها بوده است زیرا هیچ انسانی حق ندارد جانی را که خداوند به انسان دیگر بخشیده است را از او بگیرد، و وکلای کیفری همیشه درگیر پرونده های قتل چه از سمت قاتل چه از سمت مقتول بوده اند. این روزها با داغ شدن خبر کشته شدن بابک خرمدین و خواهرش توسط پدر و مادرش موضوع مجازات فرزندکشی بسیار بر سر زبان ها افتاده است.

پیش از این هم متاسفانه شاهد این قبیل قتل ها و مرگ ها توسط پدران بوده ایم !

جرم کشتن فرزند توسط پدر

اغلب مردم می دانند که مجازات قتل دیگری در شرایطی قصاص است اما درباره موضوع قتل فرزند توسط پدر اینطور نیست. استناد قانونی این موضوع ماده 301 قانون مجازات اسلامی است که مقرر داشته است «قصاص در صورتی ثابت می شود که مرتکب، پدر یا از اجداد پدری مجنیٌ علیه نباشد و مجنیٌ علیه، عاقل و در دین با مرتکب مساوی باشد.» بنابراین با توجه به این ماده در میابیم که یکی از شرایط برای اثبات قصاص این است که مرتکب پدر یا جدپدری مجنی علیه (قربانی یا همان مقتول) نباشد.

البته باید توجه داشت این حکم تنها در مورد کسی است که پدر مشروع فرزند خود باشد یعنی اگر کسی در اثر رابطه نامشروع صاحب فرزند بشود و او را به قتل برساند، قصاص خواهد شد.

لزوم اثبات رابطه پدر فرزندی

مطابق ماده 309 قانون مجازات اسلامی: «این ادعاء که مرتکب، پدر یا یکی از اجداد پدری مجنیٌ علیه است، باید در دادگاه ثابت شود و در صورت عدم اثبات، حق قصاص، حسب مورد، با سوگند ولی دم یا مجنیٌ علیه یا ولی او ثابت می شود.»

به تصریح این ماده این موضوع که مرتکب پدر یا جدپدری مقتول است باید در دادگاه ثابت شود و در صورتی که اثبات نشود قصاص با سوگند یا عدم سوگند ولی دم یا ثابت می شود یا رد. بنابراین در صورتی که رابطه پدر فرزندی ثابت نشود، اولیای دم مقتول یا می توانند سوگند بخورند که قاتل پدر مقتول بوده است که در این صورت قاتل قصاص می شود یا اینکه از سوگند خوردن امتناع می کنند که در این صورت قصاص رخ نخواهد داد.

تفاوت کشتن فرزند، توسط پدر و پدربزرگ

نکته مهم دیگری که باید به آن توجه نمود این است که سقوط قصاص برای پدر هم در مورد فرزند پسر وجود دارد و هم فرزند دختر یعنی کشتن فرزند چه پسر باشد و چه دختر توسط پدر موجب قصاص نخواهد شد.

اما در مورد پدر بزرگ بحث متفاوت است به این ترتیب که قصاص در صورتی برای جدپدری ثابت نخواهد بود که به فرزند پسر خود جنایت وارد کند مثلا اگر آقای الف فرزند پسری داشته باشد و آقای الف فرزند پسر خود را (چه نوه او پسر باشد و چه دختر) به قتل برساند در این صورت قصاص نخواهد شد. اما اگر آقای الف فرزند دختری داشته باشد و نوه خود یعنی فرزند دخترش را به قتل برساند قصاص خواهد شد.

مجازات کشتن فرزند، توسط پدر و جد پدری

اگرچه پدری که فرزند خود را کشته قصاص نمی شود اما قانونگذار او را بی مجازات نخواهد گذاشت و برای پدری که فرزند خود را کشته مجازات تعزیری در نظر گرفته است.

طبق ماده 612 قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات «هر کس مرتکب قتل عمد شود و شاکی نداشته یا شاکی داشته ولی از قصاص گذشت کرده باشد و یا به هر علت قصاص نشود در ‌صورتی که اقدام وی موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه یا بیم تجری مرتکب یا دیگران گردد دادگاه مرتکب را به حبس از سه تا ده سال‌ محکوم می‌نماید.»

شرایط اعمال این مجازات به این ترتیب است که باید یکی از شرایط زیر وجود داشته باشد:

  • یا قتل عمدی باشد و شاکی نداشته باشد
  • یا قتل عمدی باشد و شاکی داشته باشد ولی شاکی از قصاص گذشت کرده باشد
  • قتل عمدی باشد و به هر دلیلی امکان قصاص وجود نداشته باشد

تعمیم این مجازات به جرم قتل فرزند را می توان با توجه به بند سوم این ماده استناد نمود که طبق شرع و قانون برای پدر مجازات قصاص برای پدر منتفی است از این رو می توان به مجازات سه سال تا ده سال حبس تعزیری برای پدر حکم داد.

مقالات مرتبط:

لایحه در مورد قتل غیر عمد

تعلق نگرفتن مهریه

تعلق نگرفتن مهریه

در چه شرایطی مهریه به زن تعلق ‌‌نمی‌گیرد؟

موضوع تعلق گرفتن مهریه به زن و پرداخت مهریه از موضوعات مهمی است که مردان و زنان باید برای ازدواج از آن آگاه باشند. طبق ماده 1082 قانون مدنی، زن به مجرد عقد، مالک مَهر یا همان مهریه می‌شود و می‌توان در آن تصرف کند. مهریه به دو صورت عند المطالبه و عند الاستطاعه در سند ازدواج ذکر می‌شود که در هر دو حالت، زن استحقاق مطالبه تمامی مهریه خود را دارد. حال شاید مردها با توجه به اینکه قیمت سکه و طلا روز به روز بالا می رود، به این فکر بیوفتند که آیا ماده قانونی استثنایی  وجود دارد که از زیر بار مسئولیت مهریه فرار کنند و بدانند که در چه شرایطی مهریه به زن تعلق ‌‌نمی‌گیرد؟!

به دلیل زیاد شدن مشکلات ناشی از پرونده‌های پرداخت مهریه، قانون‌گذاران به دنبال راه‌حل و در نظر گرفتن رویه‌ای جدید برای پرداخت مهریه شده‌اند. بدین صورت تنها تعداد 110 سکه از مهریه زن دارای ضمانت اجرای کیفری است؛ یعنی حکم جلب شوهر را به همراه دارد و برای مهریه بالاتر از صد و ده سکه دیگر امکان تعقیب کیفری زوج وجود ندارد. در این مطلب درباره شرایطی صحبت می‌کنیم که پس از عقد، مهریه‌ به زن تعلق ‌‌نمی‌گیرد. شرایطی مثل زمانی که عقد باطل باشد و رابطه زناشویی میان زوج و زوجه صورت نپذیرفته باشد و یا عقد نکاح فسخ شود و رابطه زناشویی اتفاق نیفتاده باشد.

تفاوت تعلق گرفتن مهریه عند الاستطاعه و عند المطالبه

در هر دو شیوه پرداخت مهریه یعنی عند الاستطاعه و عند المطالبه، مهریه به محض وقع عقد نکاح، به زن تعلق می‌گیرد، جز در شرایطی خاص که به دلیل باطل بودن عقد یا فسخ نکاح، زن حق دریافت مهریه را نداشته باشد.

تفاوت پرداخت مهریه به دو شیوه این است که در مهریه عند المطالبه، فرض بر این است که مرد توان پرداخت کامل مهریه را دارد و اگر مرد از پرداخت تمامی مهریه در یک زمان ناتوان باشد، با اثبات وضعیت مالی خود به دادگاه می‌تواند طبق درآمد خود، مهریه را به صورت اقساط پرداخت کند.

اما مهریه به شیوه عند الاستطاعه بدان معناست که زوج الزاما توان پرداخت یکجای مهریه را ندارد و هر زمان که به توان مالی لازم برسد، باید مهریه را پرداخت کند؛ در این صورت زن باید به دادگاه ثابت کند که شوهرش توان مالی پرداخت کامل مهریه را دارد تا بتواند مهریه را از روج دریافت نماید.

امکان وجود هر دو روش پرداخت در تعیین مهریه زوج وجود دارد و می‌توان میزان مشخصی به صورت عند المطالبه و بخشی دیگر را به صورت عند الاستطاعه تعیین نمود. در تمامی شیوه‌های پرداخت مهریه که در بالا آورده شد، شرایطی که مهریه به زن تعلق ‌‌نمی‌گیرد، یکسان است.

آیا در صورت خیانت زن، به او مهریه تعلق می‌گیرد؟

باید توجه داشت که انجام اعمال ناپسند از سوی زن نیز، حق دریافت مهریه از او را سلب نمی‌کند زیرا به محض صورت پذیرفتن عقد نکاح، مهریه به زن تعلق می‌گیرد و مرد ملزم به پرداخت آن است. انجام اعمالی همچون عدم تمکین، ناشزه بودن و حتی برقراری رابطه نامشروع یا خیانت‌کار بودن زن باعث از دست دادن حق مهریه نمی‌شود. طلاق غیابی زن از شوهر نیز، باعث تعلق نگرفتن مهریه به زن نمی‌شود.

مشکلات سلامتی، اختلالات روانی و اعتیاد نیز باعث تعلق نگرفتن مهریه به زن نمی‌شوند و در صورت درخواست زن، مرد موظف به پرداخت مهریه است.

داشتن جنون از شرایط فسخ نکاح است و در صورتی که رابطه زناشویی بین زوجین صورت نگرفته باشد، به زن مهریه تعلق ‌‌نمی‌گیرد.

شرایط تعلق گرفتن مهریه به زن

پس از منعقد شدن عقد نکاح به صورت صحیح و قانونی، زن می‌تواند مهریه‌اش را طلب کند. حتی در صورت فوت زوج نیز مهریه به زن تعلق می‌گیرد و مهریه زن باید از ماترک همسر پرداخت شود. اصل کلی در قانون بر تعلق گرفتن مهریه به زن است و شرایط خاص برای تعلق نگرفتن مهریه به زن در قانون آمده است و برای دانستن اینکه در چه شرایطی مهریه به زن تعلق ‌‌نمی‌گیرد باید به مواد قانونی مرتبط که در ادامه مطلب آمده است توجه کنید.

طبق ماده 1089 قانون مدنی هر گاه عقد ازدواج بین زوجین، باطل باشد و بین آن‌ها رابطه زناشویی برقرار نشده باشد، مهریه به زن تعلق ‌‌نمی‌گیرد.

طبق ماده 1101 قانون مدنی هرگاه به هر دلیل عقد ازدواج بین زوجین فسخ شود و بین آن‌ها رابطه زناشویی صورت نپذیرفته باشد، به زن مهریه تعلق ‌‌نمی‌گیرد. تنها استثنای این ماده قانونی این است که علت فسخ نکاح، عنن بودن مرد یا ناتوانایی او در انجام عمل زناشویی باشد که در این صورت نصف مهریه به زن تعلق می‌گیرد.

در طلاق دختر باکره، نصف مهریه به او تعلق خواهد گرفت.

از آنجا که در عقد دائم ازدواج، الزامی‌ برای تعیین مهریه پیش از عقد نکاح وجود ندارد و زوجین می‌توانند پس از ازدواج برای مهریه تصمیم‌گیری کنند، در صورتی که زوجه پیش از تعیین مهریه فوت کند و بین زوجین رابطه زناشویی صورت نگرفته باشد، مهریه به زن تعلق ‌‌نمی‌گیرد و در صورت وقوع رابطه زناشویی، مهریه مهرالمثل در نظر گرفته می‌شود.

در طلاق توافقی و یا در صورتی که درخواست طلاق از سوی زن انجام شود، زن می‌تواند با بخشش قسمتی یا تمامی مهریه خود، طلاقش را بگیرد. بخشیدن مهریه در قبال طلاق، از شرایط عدم تعلق مهریه به زن نیست و بدین صورت نیست که زن برای طلاق، مجبور به بخشش مهریه خود باشد بلکه بخشش قسمتی یا تمامی مهریه برای طلاق به خواست زن صورت خواهد گرفت.

شرایط فسخ نکاح چندین مورد را شامل می‌شود که زوج و زوجه در صورت اثبات اینکه قبل از جاری شدن صیغه نکاح از آن بی‌اطلاع بوده‌اند، می‌توانند از دادگاه تقاضای طلاق کنند. شرایط فسخ نکاح شامل:

  • عنن بودن مرد،
  • خصاء بودن مرد
  • عدم سلامت جسمی و روانی همسر،
  •  اطلاع از بیماری صرع پس از عقد
  •  اطلاع از عدم توانایی همسر در بارداری،

چندین مورد دیگر است.

هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده برای طرف مقابل ‌حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متباینا بر آن واقع شده باشد.

آیا بعد از بخشش مهریه توسط زوجه، امکان بازگشت مهریه وجود دارد؟

زن می‌تواند مهریه خود را به صورت معمولی یا رسمی به زوج ببخشد. طبق ماده 289 قانون مدنی اگر مهریه به صورت پول یا سکه باشد و به صورت ابراء توسط زن بخشیده شود،  امکان بازگشت مهریه وجود ندارد و مهریه را نمی‌توان پس گرفت. اما اگر مهریه عینی مثلا مِلک باشد، امکان بازپس‌گرفتن آن توسط زن وجود دارد.

بخشیدن مهریه توسط زن به سه صورت انجام می‌گیرد:

هبه غیرمعوض: بخشیدن قسمتی یا تمام مهریه توسط زن، بدون اینکه در ازای آن چیزی بخواهد.

هبه معوض: بخشیدن قسمتی یا تمام مهریه توسط زن، در ازای دریافت چیزی، مثلا در قبال گرفتن طلاق.

ابراء: زن همسر خود را از پرداخت مهریه معاف می‌کند و می‌گوید هیچ مهریه‌ای به گردن مرد نیست.

نتیجه‌گیری و جمع بندی

بعد از عقد نکاح، مهریه به زن تعلق می‌گیرد و امکان دخل و تصرف در آن را دارد و زمانی که عقد نکاح به درستی منعقد شده باشد، امکان محروم کردن زن از مهریه‌اش وجود ندارد. تعلق نگرفتن مهریه به زن تنها در شرایط معدود و به دلیل باطل بودن و فسخ عقد است که در بالا توضیح کامل آن آورده شد.

مقالات مرتبط:

هزینه وکیل برای گرفتن مهریه چه قدر است؟