ممنوع الخروجی

نکات قانونی ممنوع الخروجی که باید بدانید

گاهی افراد به دلایل مختلف از جمله دلایل مالی، قضایی و … اجازه خروج از کشور را نداشته و یا به اصطلاح با ممنوع الخروجی مواجه می شوند.

ممنوع الخروجی چیست؟

به طور کلی ممنوع الخروجی به زبان ساده به این معنا است که شخص اجازه خارج شدن از کشور خود را ندارد. با این حال، ممنوعیت خروج از کشور امری نیست که افراد نسبت به آن آگاهی داشته باشند و معمولا هنگا‌‌می‌که قصد سفر به یک کشور خارجی را دارند متوجه این موضوع ‌‌می‌شوند. پس لازم است تا افراد در همه حال از وضعیت خود نسبت به ممنوع الخروج بودن مطلع باشند.

به همن منظور سایتی جهت استعلام ممنوع الخروجی طراحی شده است که فرد می تواند با وارد کردن اطلاعات مورد نظر از این موضوع آگاهی کسب نماید.

علل ممنوع الخروجی چیست؟

سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که اصولا چه افرادی اجازه خروج از کشور را ندارند و به طور کلی چه عواملی سبب ممنوع الخروجی می شود. از جمله این عوامل می توان به موارد زیر اشاره کرد:

کسانی که بدهی قطعی مالیاتی دارند و متخلفین از انجام تعهدات ارزی

اشخاصی که توسط رای دادگاه بدهکار شناخته شده یا بخاطر صدور اجراییه در اجرای ثبت اسناد و املاک کشور، از طرف دولت بدهکار شناخته ‌‌می‌شوند

افرادی که به دلایلی مانند سرقت، تکدی گری و کلاهبرداری و یا هر جرم دیگری در خارج از ایران دارای سوء شهرت هستند

اشخاصی که بنا به دلیل مغایرت سفر خارجی آنان با مصالح جمهوری اسلا‌‌می‌، از سفر آنان به خارج از کشور ممانعت ‌‌می‌شود. به طور معمول مقامات قضایی به این اشخاص در این زمینه یک ابلاغیه کتبی را ارسال ‌‌می‌کنند.

افرادی که اخذ گذرنامه و خروج از کشور آن ها، به اراده فرد دیگری مانند پدر، شوهر و قیم محول شده باشد (اشخاص زیر 18 سال با اجازه کتبی ولی و قیم آن ها و زنان شوهردار با موافقت کتبی شوهر و در موارد اضطراری با اجازه دادستان می توانند برای خروج از کشور گذرنامه دریافت کنند)؛

بدهکاران بانکی (و بدهکاری که به دلیل عدم معرفی مال یا عدم دسترسی به اموال وی به درخواست بستانکار وفق مقررات از خروج وی از کشور جلوگیری می شود)

تما‌‌می‌ بدهکارانی که از پرداخت مالیات فرار کرده اند

حکم ممنوع‌الخروجی تا چه زمانی اعتبار دارد؟

با توجه به مواردی که پیشتر به آنها اشاره شد و نیز مطابق با ماده ۱۳۳ قانون آیین دادرسی کیفری در این زمینه و  توجه به اهمیت و دلایل جرم، دادگاه می‌تواند قرار عدم خروج متهم را از کشور صادر کند.

مدت اعتبار این قرار۶ ماه است و چنانچه دادگاه لازم بداند، می‌تواند هر ۶ ماه یک بار آن را تمدید کند. این قرار پس از ابلاغ، ظرف مدت ۲۰ روز قابل اعتراض در دادگاه تجدید نظر استان است.

قانونگذار این قرار را از جمله قرارهای تامین کیفری برشمرده و محدودیت‌هایی را برای صادرکننده قرار، در نظر گرفته است. از جمله اینکه؛ اولا جرم باید دارای اهمیت باشد و نسبت به جرایم کم اهمیت نمی‌توان شخصی را ممنوع‌الخروج کرد.

به علاوه، ضروری است دلایلی بر ارتکاب جرم توسط شخصی که ممنوع‌الخروج می‌کنیم وجود داشته باشد تا بتوان با آن دلایل، تصمیم قضایی گرفت. اگر دلیلی در پرونده وجود نداشته باشد نمی‌توان شخصی را ممنوع‌ الخروج کرد.

حکم ممنوع ‌الخروجی چگونه لغو می شود؟

همان طور که گفته شد صدور حکم ممنوع ‌الخروجی می تواند علل مختلفی داشته باشد که عموما در تمام این موارد با رفع موانع و گذراندن دوران مجازات و یا پرداخت بدهی، حکم ممنوع‌الخروجی فرد لغو خواهد شد.

به عنوان مثال اگر فرد بدهی دارد آن را بپردازد، اگر از متهم رفع اتهام شود و بیم مدعی خصوصی یا دولت بر فرار مجرم از بین برود این حکم لغو می‌گردد.

از سوی دیگر حکم ممنوع الخروجی را قاضی صادر می‌کند و به تقاضای شخص ذی‌نفع و وجود شرایط لازم، حکم رفع ممنوعیت خروج از کشور صادر می‌گردد. بنابراین، هیچ کس را نمی‌توان به عنوان مجازات از حقوق خود محروم کرد مگر آنکه قانون چنین امکانی را در نظر گرفته باشد. به عبارت دیگر، سلب حق خروج شخص از کشور؛ محرومیتی است که در صورت اجازه قانون و حکم مقام صلاحیت‌دار قابل اعمال است.

در پایان پیشنهاد می شود در صورت بروز هر گونه مشکل در این زمینه به منظور رفع هرچه سریع تر و بهتر آن از تجربیات و دانش تخصصی یک وکیل حقوقی بهره مند شوید.

مقالات مرتبط:

وکیل ماده 477 آیین دادرسی کیفری

فروش ملک مشاع

نکات قانونی فروش ملک مشاع

همان طور که مشخص است مالکیت ملک مشاع تنها به یک شخص تعلق ندارد به همین جهت نمی توان درباره فروش آن به تنهایی عمل کرد. سوالی که اینجا مطرح می شود آن است که با این شرایط چگونه می توان دست به فروش ملک مشاع زد؟

فروش ملک مشاع  فروش ملک مشاع چیست؟

به طور کلی می توان گفت فروش ملک مشاع به معنای تقسیم ملکی است که میان چند نفر به صورت مشترک و مشاع می باشد. این امر گاهی با توافق افراد و گاهی به شکل حقوقی و از طریق مجاری قانونی انجام می شود. به علاوه، در اکثر مواقع شرکا راضی به تقسیم نبوده و یا در کل ملک قابل تقسیم و یا افراز نمی باشد که در این صورت هر یک از شرکا می توانند برای فروش ملک مشاع اقدام کنند.

به این منظور در صورتی که هر یک از شرکا برای گرفتن دستور فروش ملک مشاع اقدام کند، دادگاه دستور فروش ملک مشاع صادر می کند و از آن جایی که رای صادر شده حکم و یا قرار نمی باشد نمی توان به دستور دادگاه اعتراض کنید و قطعی می باشد.

چه نهادی مرجع صالح جهت رسیدگی به فروش ملک مشاع است؟

سوالی که در اینجا مطرح می شود آن است که عموما جهت رسیدگی به فروش ملک مشاع به کدام مرجع باید مراجعه کرد؟ در پاسخ به این سوال می توان گفت در صورتی که ملک مورد نظر در دفاتر اسناد رسمی ثبت نشده باشد، مرجع صالح، دادگاهِ محل وقوع ملک خواهد بود و در غیر این صورت درخواست افراز از اداره ثبت محل وقوع ملک به عمل خواهد آمد.

عمدتا شخص باید درخواست افراز خود را به واحد ثبتی حوزه ‫ای که ملک در آن حوزه ثبت شده است تقدیم کند و در صورتی‌ که مطابق قوانین قابلیت افراز داشته باشد، عملیات افراز در مرجع ثبتی مربوطه ادامه خواهد یافت. با این حال در صورتی‌ که واحد ثبتی پس از بررسی، عدم امکان افراز به دلایل گوناگون از جمله به جهت مساحت ملک، را اعلام نماید، متقاضی ناگزیر از مراجعه به دادگستری و طرح دعوا خواهد بود.

لازم به ذکر است در مراجعه به دادگاه باید به این نکته توجه شود که در دادخواست افراز ملک مشاع، نام کلیه‌ شرکا باید در دادخواست چه به عنوان خواهان و چه به عنوان خوانده قید گردد.

اگر ملک قابل تقسیم یا افراز نباشد چه باید کرد؟

در صورتی که بنا به تشخیص اداره ثبت غیرقابل افراز باشد، گواهینامه ‫ای مبنی بر عدم قابلیت افراز به متقاضی تحویل داده می‌شود و وی می‌تواند با استناد به گواهی مزبور و به انضمام سایر مدارک از جمله تصویرِ برابر اصل سند مالکیت و مدارک شناسایی درخواست خود را مبنی بر فروش ملک به دادگاه حقوقی محل وقوع ملک تقدیم نماید.این درخواست عموما در قالب دادخواست تنظیم شده و با ارائه این دادخواست، پس از صدور دستور فروش در دادگاه‌، با تشکیل پرونده اجرایی، مدیر اجرا طبق مقررات قانون اجرای احکام مدنی، نسبت به مزایده اقدام می ‫نماید.

مدارک مورد نیاز جهت طرح دعاوی فروش ملک مشاع

  • تنظیم دادخواست
  • مدارک شناسایی
  • مدارک مالکیت ملک از جمله سند مالکیت
  • سایر دلایل و مدارک

یکی از مسائلی که می تواند این دعاوی بسیار تاثیرگذار و راه گشا باشد، به کارگیری یک وکیل متخصص ملکی است، زیرا تجربیات و دانش حقوقی چنین افرادی در تشخیص مسئله، طرح شکایت و نیز تعیین راه حل های احتمالی در این زمینه تاثیر به سزایی دارد. از جمله مواردی که یک وکیل متخصص ملکی می تواند این امر کمک شایانی داشته باشد می توان به موارد زیر اشاره کند:

  • تنظیم و ارائه دادخواست از جمله داد خواست دعاوی غیر منقول که از جمله مهمترین دعاوی است از تضییع احتمالی و عدم طرح درست دعوا جلوگیری می کند.
  • تشخیص مالی و غیر مالی بودن دعوا که در اکثر موارد امر دشوار بوده و در صورت حضور وکیل از اتلاف هزینه های احتمالی جلوگیری می شود.
  • کوتاه شدن روند قضایی و جلوگیری از اتلاف وقت و هزینه

مقالات مرتبط:

ملک ورثه ای چیست و نکات قانونی که باید بدانیم چیست؟

جرم مزاحمت تلفنی

مجازات جرم مزاحمت تلفنی چیست؟

به طور کلی ابزار و وسایل ارتباطی با هدف گسترش و استحکام ارتباطات ایجاد شده است، با این حال گاهی از آن سوء استفاده شده و به ابزاری در جهت ارتکاب به جرم مبدل می گردد. جرم مزاحمت تلفنی از جمله مواردی است که می توان در این زمینه به آن اشاره کرد.

جرم مزاحمت تلفنی چیست؟

جرم مزاحمت تلفنی عبارت است از اینکه فردی با استفاده از تلفن یا سایر وسایل مخابراتی، ضمن اشغال خط تلفن متعلق به اشخاص حقیقی یا حقوقی، موجبات اذیت و آزار و سلب آسایش طرف دیگر را فراهم کند. مرتکب طبق قانون باید پاسخگوی عمل ناشایست خود باشد؛ مگر اینکه مرتکب با ارائه دلائلی به دادگاه ثابت کند که عمل او از روی حسن نیت بوده و با هدف مشروع صورت گرفته است.

انواع مزاحمت تلفنی چیست؟

مزاحمت تلفتی انواع گوناگونی دارد که از رایج ترین آن می توان به موارد زیر اشاره کرد:

سوت کشیدن، سکوت و سپس فوت کردن در گوشی بدون وقفه.

فحاشی و بیان حرف‌ های رکیک نسبت به مخاطب و در مواردی دادن اخبار کذب و غیر واقعی به مخاطب و نیز بیان تهمت‌های ناروا که ممکن است عواقب وخیمی به دنبال داشته باشد.

عنوان اخبار کذب و تکان‌ دهنده که گاهی اوقات باعث شوک آنی شده و آرامش خانواده‌ ها را بر هم می‌زند.

از سوی دیگر افرادی که از نیمه شب به بعد، از طریق تلفن آسایش دیگران را سلب کنند و این مزاحمت موجب خسارت مالی یا جانی شود، مطابق با قانون مسئولیت مدنی و قانون مجازات، حسب مورد تعقیب خواهند شد و حتی اگر کسی عمدا یا با سوء نیت به وسیله تلفن، خبر فوت یکی از نزدیکان شنونده را به او بدهد و این خبر موجب مرگ یا مرض شنونده شود، مجازات خواهد شد.

کدام مرجع صالح رسیدگی به جرم مزاحمت تلفنی است؟

مزاحمت تلفنی موضوعی است که علاوه بر امکان پیگیری از سوی شرکت مخابرات، از طریق دادسرا و در قالب شکایت کیفری نیز قابل پیگیری است. به این منظور کافی است به دادسرای محلی که مزاحمت در آنجا رخ داده است مراجعه کرده و شکایت خود را مدرک این زمینه مطرح کنید.

لازم به ذکر است در صورتی که توهین شدیدی صورت گرفته باشد، شاکی می‌تواند تقاضای «اعاده حیثیت» را نیز مطرح کند.

بعد از آن با ارجاع شکایت به یکی از شعبه‌های دادیاری یا بازپرسی، با نامه‌ای که دادگاه خطاب به کلانتری برای تکمیل تحقیقات می‌نویسد، کلانتری از مخابرات در خصوص این شماره تلفن استعلام و تقاضای پرینت مکالمات تلفنی را عنوان می‌کند. ممکن است این استعلام به طور مستقیم از سوی دادگاه خطاب به مخابرات ارسال شود اما بخش اولیه کار در این مرحله شناسایی مزاحم است.

این نامه‌ها نیز برای بخش حقوقی شرکت مخابرات ارسال می‌شود. در این بخش ردیابی مربوط به خط و گوشی تلفن عادی و همراه قابل انجام است.

پس از مشخص شدن شماره تماس، از سوی دادسرا برای آن نشانی و صاحب خط تلفن اخطاریه ارسال شده و دادسرا وی را احضار و از او تحقیق می‌کند. اگر فردی در مرحله اول در دادسرا یا کلانتری حاضر نشود، برای بار دوم نیز برای او اخطاریه ارسال می‌شود و در نهایت با عدم حضور وی، برای بار سوم در صورتی که دادستان دلایل جرم را قوی تشخیص دهد، برای او حکم جلب صادر می‌شود.

مطابق ماده ۶۴۱ قانون مجازات اسلامی مجازات مرتکب جرم مزاحمت تلفنی علاوه بر اجرای مقررات خاص شرکت مخابرات در صورت شکایت شاکی حبس از یک تا ۶ ماه خواهد بود. همچنین در صورت گذشت شاکی تعقیب کیفری و اجرای مجازات متوقف نخواهد شد؛ چرا که این جرم از جرایم عمومی محسوب شده و قانون مجازات اسلامی این جرم را در شمار جرایم قابل گذشت به شمار نمی آورد.

جرم مزاحمت تلفنی چه مجازاتی را به دنبال دارد؟

به طور کلی در صورتی که دادگاه متهم را مجرم تشخیص دهد، ضمن صدور حکم جزایی نسبت به مطالعه ضرر و زیان مدعی خصوصی نیز حکم صادر می کند.  لازم به ذکر است که مزاحمت‌ها، به مشکلاتی که برای خانواده‌ها ایجاد می‌کنند، محدود نمی‌شود، بلکه آتش‌نشانی، موسسات تاکسی تلفنی، غذاخوری‌ هایی که مشترکان تلفنی دارند، پلیس ۱۱۰، ۱۱۸ و غیره را نیز شامل می‌شود.

بر اساس ماده ۶۴۱ بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی، هر کس به وسیله تلفن یا دستگاه‌های مخابراتی دیگر برای اشخاص ایجاد مزاحمت کند، علاوه بر اجرای مقررات خاص شرکت مخابرات، مرتکب به یک تا ۶ ماه حبس محکوم خواهد شد.

این ماده قانونی، مزاحمت با تلفن یا دستگاه‌های مخابراتی دیگر را جرم تلقی کرده و برای آن مجازات تعیین کرده است؛ علاوه بر آن ماده واحده قانون اصلاح تبصره ۲ ماده ۱۴ قانون تأسیس شرکت مخابرات ایران مصوب سال ۱۳۶۶ تصریح می کند هر کس وسیله مخابراتی در اختیار خود را وسیله مزاحمت دیگری قرار دهد یا با عمد و سوء نیت ارتباط دیگری را مختل کند، برای بار نخست پس از کشف، ارتباط تلفنی او به مدت یک هفته همراه با اخطار کتبی قطع و تجدید ارتباط مستلزم پرداخت هزینه‌های مربوطه خواهد بود.

برای بار دوم، ارتباط تلفنی او به مدت سه ماه همراه با اخطار کتبی قطع و تجدید ارتباط مستلزم پرداخت هزینه‌های مربوطه و تقاضای مشترک خواهد بود و برای بار سوم، شرکت، ارتباط تلفنی وی را به طور دائم قطع و اقدام به جمع‌ آوری منصوبات تلفن کرده و ودیعه مشتری را پس از تسویه حساب مسترد خواهد کرد.

به علاوه، هرگاه ایجاد مزاحمت تلفنی همراه با جرایم دیگری مانند تهدید به قتل و اخاذی باشد، عمل مرتکب واجد عناوین متعدد ایجاد مزاحمت تلفنی (موضوع ماده ۶۴۱) و نیز مشمول حکم ماده ۶۶۹ قانون مجازات اسلامی خواهد بود. بر اساس ماده ۶۶۹ بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی، هر گاه کسی دیگری را به هر نحو تهدید به قتل یا ضررهای نفسی یا شرفی یا مالی یا به افشای سری نسبت به خود یا بستگان او کند، از جمله اینکه به این واسطه تقاضای وجه یا مال یا تقاضای انجام امر یا ترک فعلی را کرده یا نکرده باشد، به ۷۴ ضربه شلاق یا  از دو ماه تا دو سال زندان محکوم خواهد شد.

مقالات مرتبط:

جرم ورود به عنف در قانون

عقد بیع

عقد بیع چیست و دارای چه شرایطی است؟

هنگامی که شخصی مالی را در ازای مالی دیگر به دیگری واگذار می‌کند، عقد بیع صورت می گیرد. در ادامه به جزئیات بیشتر در این زمینه خواهیم پرداخت.

عقد بیع چیست؟

به طور کلی هنگامی که مالک مال، یعنی فروشنده در ازای دریافت پول، مالیکت مال خود را به شخص دیگری، یعنی خریدار واگذار می‌کند و در مقابل خریدار نیز با دریافت مال از فروشنده پول خود را در اختیار وی قرار می‌دهد عقد بیع صورت گرفته است.

طبق ماده ۳۳۸ قانون مدنی عقد بیع عبارت است از: «بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم». به بیان دیگر، عقد بیع عقدی است تملیکی که موجب انتقال مالکیت مبیع از فروشنده به خریدار و انتقال ثمن معامله از خریدار به فروشنده می گردد. گفتنی است که در عقد بیع معوض یعنی مورد معامله به صورت مجانی به طرف مقابل داده نمی شود و اگر این گونه باشد عمل حقوقی مورد نظر عقد بیع نخواهد بود.

همچنین به مورد معامله مانند آپارتمان، باغ و … در اصطلاح حقوقی «مبیع» گفته می شود و ارزش پولی که بابت آن پرداخت می شود را اصلاحاً «ثمن» معامله می نامند؛ به این ترتیب، معاملاتی که عوضین آن مبیع و ثمن باشند را عقد مبیع گویند. به عبارت دیگر، معاملاتی که یک طرف آن پول باشد عقد بیع نام دارد.

ارکان عقد بیع چیست؟

عقد بیع مانند هر قراردادی دارای ارکانی است که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

ایجاب و قبول

ایجاب به معنای انشای معامله توسط فروشنده و قبول، اعلام رضایت به معامله توسط خریدار است. مثلا اگر فروشنده بگوید این اتومبیل را به مبلغ ۱۰ میلیون تومان فروختم و خریدار بگوید خریدم، اولین رکن تشکیل دهنده عقد بیع، یعنی ایجاب و قبول رعایت شده است. به عبارت دیگر، ایجاب و قبول در عقد بیع به معنای توافق فروشنده و خریدار در مورد قرارداد خرید و فروش است. به زبان ساده تر ایجاب یا یشنهاد فروش از طرف فروشنده اولین مرحله از انعقاد یک قرارداد خرید و فروش است؛ مثل اینکه فروشنده ای خانه خود را در بنگاه معاملات برای فروش قرار می دهد. این کار به معنی آن است که فروشنده قصد فروش خانه خود را دارد . به این ترتیب، خریدار نیز با پذیرش پیشنهاد فروش از سوی فروشنده، مرحله قبول را شکل می دهد. بنابراین، می توان گفت ایجاب به معنای پیشنهاد فروش از طرف فروشنده و قبول به معنای پذیرش پیشنهاد فروش از طرف خریدار است.

متعاملین

بایع (فروشنده) و مشتری (خریدار) طرفین عقد بیع محسوب می‌ شوند و از آنجایی که به‌ واسطه عقد بیع در اموال و دارایی خود دخل و تصرف می کنند به لحاظ قانونی لازم است تا برای انعقاد معامله عاقل، بالغ و رشید بوده و قصد و رضایت در انعقاد عقد داشته باشند، زیرا معامله‌ با شخص مست و بیهوش و شخص فاقد قصد، باطل است. یکی دیگر از ویژگی های متعاملیلن اهلیت طرفین معامله است. رکن بعدی عقد بیع، دو طرف این قرارداد هستند. خریدار و فروشنده دو طرف اصلی در عقد بیع هستند که به آنها متعاملین یعنی دو طرف عقد بیع یا منعقد کنندگان قرارداد نیز گفته می شود.

ثمن

یکی دیگر از ارکان تشکیل دهنده عقد بیع ثمن است که از جانب خریدار در قبال دریافت مبیع به فروشنده پرداخت می‌شود. به طور کلی، ثمن به معنای بهایی است که ضمن معامله و عقد بیع مشخص می شود تا خریدار آن را در ازای مبیع به فروشنده بپردازد. بنابراین، ثمن را باید مشتری به فروشنده بپردازد و مبیع را باید فروشنده به بایع تسلیم نماید .

مبیع

از دیگر از ارکان اصلی عقد بیع وجود یک مال برای فروش است که در اصطلاح حقوقی به آن مبیع گفته می شود. در حقیقت، مبیع کالایی است که فروشنده به خریدار می فروشد و یا خریدار آن را از فروشنده خریداری می کند. این مال باید شرایط مال مورد معامله را از قبیل قابلیت خرید و فروش و انتقال، قابلیت تسلیم، مالیت داشتن و … را نیز داشته باشد تا بتوان آن را مورد خرید و فروش قرار داد که در ادامه به جزئیات بیشتر در این زمینه خواهیم پرداخت.

مبیع باید دارای چه ویژگی هایی باشد؟

برای آنکه عقد بیع به شکلی صحیح صورت پذیرد مبیع باید دارای ویژگی هایی باشد که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

هنگام عقد موجود باشد

اگر مبیع عین معین یا در حکم عین معین باشد، باید در هنگام عقد موجود باشد. خرید و فروش مال معینی که وجود خارجی ندارد باطل است. برای مثال چنانچه کشاورزی یک خروار از گندم ‌های انبار خود را بفروشد بیع در صورتی صحیح است که این مقدار گندم در انبار موجود باشد. پس اگر کشاورز یک خروار گندم نداشته باشد بیع به دلیل فقدان موضوع باطل است.

مبیع باید مالیت داشته باشد

عقد بیع در صورتی صحیح است که موضوع آن مالیت داشته باشد. اما نکته مهم آن است که مالیت داشتن بین دو طرف عقد کافی است و نیازی نیست که موضوع عقد در میان تمام مردم مالیت داشته باشد. یک مثال ملموس در این زمینه فروختن یادگاری ‌های خانوادگی است، اشیایی که برای دیگران ارزش مادی ندارد ولی قطعا برای فروشنده در زمره کالاهای با ارزش قرار دارد. بنابراین، اگر بخواهیم این بیع را باطل بدانیم برخلاف منطق و عرف است چرا که مالیت مفهومی نسبی است، بدین معنا که ممکن است مالی برای یک شخص دارای مالیت باشد اما برای عده‌ ای مالیت نداشته باشد.

مبیع قابل خرید و فروش باشد

طبق ماده ۳۴۸ قانون مدنی، بیعِ چیزی که خرید و فروش آن از لحاظ قانونی ممنوع باشد، باطل است. بطلان بیع ممکن است به دلایل زیر صورت گیرد:

تعلق پاره ای از اموال به عموم مردم؛ گاهی بطلان بیع به این دلیل است که آن مال جزءِ اموال عمومی است و نمی ‌تواند به مالکیت اشخاص درآید؛ مانند پل‌ ها، راه‌ ها، باغ‌ های ملی و …

گاهی اراده‌ مالک می ‌تواند مال متعلق به خود را غیرقابل فروش کند؛ مانند مالی که از جانب مالک وقف شده است و از نظر قانونی بیع مال وقف صحیح نیست

حفظ منافع عمومی نیز باعث می‌شود دولت‌ ها خرید و فروش پاره ‌ای از اموال را ممنوع کنند؛ مانند اشیای عتیقه، مواد مخدر، خرید و فروش اسلحه و …

مبیع باید معلوم و معین باشد.

مبیع باید معلوم بوده و خریدار و فروشنده بدانند که چه چیزی می‌گیرند و در برابر آن چه می‌ دهند. همچنین، مراد از مبیع معین آن است که مبیع مردد بین دو چیز نباشد. خریدار و فروشنده باید فرد مبیع را بشناسند و مبیع جنبه‌ احتمالی نداشته باشد. بنابراین، می توان گفت معامله ‌ای که مبیع در آن مبهم یا مردد باشد باطل است. از سوی دیگر، مبیع باید قابلیت تسلیم داشته باشد؛ موضوع بیع باید مالی باشد که فروشنده قدرت تسلیم آن را داشته باشد، در غیر این‌ صورت عقد باطل است. هدف از لزومِ داشتن قدرت بر تسلیم آن است که مبیع در اختیار خریدار قرار گیرد.

آثار عقد بیع چیست؟

مطابق با ماده‌ ۳۶۲ قانون مدنی، آثار به شکلی صحیح واقع شده باشد به شرح زیر می باشد:

به مجرد وقوع بیع، مشتری مالک مبیع و بایع مالک ثمن می ‌شود. نخستین اثرش تبدیل مالکیت است؛ به این معنا که با انعقاد این موضوع، مشتری مالک مبیع و تمام منافع آن می ‌گردد و فروشنده مالک ثمن می‌ شود، به‌ گونه ای که می ‌توانند هرگونه تصرفی را که بخواهند در مال خود اعمال کرده و حتی آن را با یک عقد جدید به غیر واگذار کنند.

یکی دیگر از آثار تعهداتی است که برای هریک از طرفین در ضمانت جنس مورد معامله حاصل می‌شود. به عبارت دیگر، عقد بیع بایع را ضامن درک مبیع و مشتری را ضامن درک ثمن می‌ کند. بنابراین، در صورتی که پس از عقد بیع و دریافت ثمن مشخص گردد که مبیع متعق به غیر بوده است، مشتری حق دارد برای اخذ ثمن به بایع رجوع کند و چنانچه از فساد بیع اطلاعی نداشته باشد بایع باید از عهده‌ تمام خسارت‌ های وارده به مشتری نیز برآید. در رابطه با ثمن نیز همین قاعده حاکم است.

عقد بیع، بایع را ملزم به تسلیم مبیع می‌کند. بنابراین، تعهد بایع بر تحویل مبیع بر اساس شروط مورد توافق طرفین در قرار داد از آثار عقد بیع محسوب می شود.

عقد بیع مشتری را به تأدیه ثمن ملزم می‌کند. بنابراین، تعهد مشتری بر تحویل ثمن نیز یکی دیگر از آثار عقد بیع است.

مقالات مرتبط:

اصطلاح حقوقی «به طرفیت» چه معنایی دارد ؟

به طرفیت یعنی چه

اصطلاح حقوقی «به طرفیت» چه معنایی دارد ؟

 بعد از اینکه یک دعوا در دادگاه مطرح می شود مراحلی طی می شود و ابلاغیه ها و اخطاریه و احضاریه هایی برای فرد ارسال می شود که در هر کدام موضوعات و مواردی نوشته شده است که مطالعه آن نیازمند دانش حقوقی است. اصطلاحاتی در این ابلاغیه ها وجود دارد که افراد اغلب معنی آن را نمی داند و به همین دلیل در درک آنچه برای آنها ارسال شده اند به مشکل بر می خورند و احتمالا متوجه نمی شوند که پرونده آنها در چه مرحله ای قرار دارد و چه اقدامی لازم است انجام شود. یکی از سوالات رایج در این زمینه معنی «به طرفیت» است که در ابلاغیه ها درج می شود و این سوال مطرح می شود «که دعوای فلانی به طرفیت فلانی یعنی چه» در ادامه درباره معنی این اصطلاح توضیح می دهیم.

معنی به طرفیت در حقوق

اگر با دادگاه سر و کار داشته باشید حتما برای شما ابلاغیه آمده است و در آن این عبارت را دیده «نسبت به دعوی …. به طرفیت مبنی بر ….. طی شماره مورخ …..  رای مورد اعتراض …..» در این عبارت به طرفیت یعنی کسی که مخاطب شما در دعوا بوده است و طرف شما محسوب می شده است.

همانطور که می دانیم هر دعوا دو طرف دارد، یک خواهان که مدعی محسوب می شود و اقامه دعوا می کند و یک خوانده که دعوا علیه او اقامه شده است؛ در واقع خواهان دعوا را بطرفیت خوانده اقامه کرده است؛ اما به طور دقیق تر به طرفیت یعنی طرف مخاطب دعوا که می تواند خواهان، خوانده، متهم یا شخص ثالث باشد که این موضوع در هر ابلاغیه با ابلاغیه دیگر متفاوت است. بنابراین به طرفیت یعنی دعوایی که شما به طرفیت فرد دیگری اقامه کردیده اید و این دعوا در وضعیت مذکور در ابلاغیه قرار دارد.

دعوای به طرفیت مبنی بر یعنی چه

تا اینجا متوجه شدیم که به طرفیت یعنی دعوایی که شما یکی از طرف های آن بوده اید و دیگری طرف مقابل شما بوده است.

به طرفیت مبنی بر مثلا دعوای به طرفیت مبنی بر سرقت تعزیری یا به طرفیت مبنی بر کلاهبرداری یعنی دعوایی که اقامه شده و شما یکی از طرف های دعوا بوده اید و این دعوا بر اساس موضوعی مانند سرقت، کلاهبرداری یا هر موضوع دیگری بوده است. بنابراین اصطلاح «مبنی بر» اساس دعوا و موضوع دعوا را بیان می کند.

معنی کلی اصطلاح به طرفیت مبنی بر

در یک جمع بندی می توان این اصطلاح را در یک ابلاغیه این گونه تعریف کرد مثلا در ابلاغیه ذکر شده است «نسبت به دعوی (نام شما به عنوان خواهان) به طرفیت مبنی بر سایر دعاوی مالی طی شماره مورخ 10/05/1387 رای مورد اعتراض نقض و پرونده اعاده شد» این عبارت به طور کلی یعنی اینکه دعوایی که شما علیه دیگری اقامه کرده اید و در مرحله بدوی برای آن رای صادر شده است، بعد از اعتراض شما به مرحله تجدیدنظر رفته و در این مرحله اعتراض پذیرفته نشده و همان حکم دادگاه بدوی تایید شده است.

مقالات مرتبط:

مشاوره حقوقی کیفری

مجازات جرم ارتشاء

مجازات جرم ارتشاء چیست؟

مجازات جرم ارتشاء حتما در طول زندگی اصطلاح رشوه گرفتن به گوشتان خورده است، این امر در فرهنگ حقوقی با نام جرم ارتشاء شناخته می شود. در ادامه به جزئیات بیشتر در این زمینه و مجازاتی که قانون برای این عمل در نظر گرفته است خواهیم پرداخت.

ارتشا چیست؟

به طور کلی در اصطلاح حقوقی رشوه دادن را رشاء و رشوه گرفتن را ارتشاء می‌ نامند و به فردی که اقدام به گرفتن رشوه می‌کند، مرتشی و فرد رشوه‌ دهنده را راشی می‌ گویند.

به این ترتیب، جرم ارتشاء به معنای اخذ مال یا سند تسلیم وجه یا مال به مأموران دولت یا کارکنان شاغل در نهادهای عمومی ‌‌یا سایر افراد مذکور در قانون برای انجام یا عدم انجام وظایف سازمان محل اشتغال ‌آنها می باشد.

ماده ۳ قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء

از سوی دیگر، طبق ماده ۳ قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء، اختلاس و کلاهبرداری در صورتی که هر یک از مستخدمان و مأموران دولتی برای انجام دادن یا انجام ندادن امری که مربوط به سازمان‌های مزبور است، وجه یا مال یا سند پرداخت وجه یا تسلیم مالی را مستقیماً یا غیرمستقیم قبول کند، در حکم مرتشی قرار می گیرد.

در اینجا لازم به ذکر است هر یک از مستخدمان و ماموران دولتی اعم از قضایی و اداری یا شورا‌ها یا شهرداری‌ها یا نهادهای انقلابی و به طور کلی قوای سه‌گانه و همچنین نیروهای مسلح یا شرکت‌های دولتی یا سازمان‌های دولتی وابسته به دولت یا ماموران به خدمات عمومی خواه رسمی یا غیر رسمی مشمول این قانون می‌شوند.

عمل فیزیکی‌ لازم برای تحقق عنصر مادی جرایم رشا و ارتشاء عبارت از دادن یا قبول کردن وجه یا مال یا سند پرداخت وجه یا تسلیم مال (که اولی عمل فیزیکی در جرم رشا و دومی عمل فیزیکی در جرم ارتشا است) و نیز انجام معامله صوری‌‎ با مبلغ غیر واقعی‌‎ است.

بر این اساس کارمندی که در مقابل انجام یا عدم انجام کاری برای ارباب رجوع مالی را از وی قبول می‌کند یا ملک او را به بهایی بسیار کمتر از قیمت واقعی آن می‌خرد مرتشی محسوب می‌شود‎.

آیا مرتشی باید لزوما کارمند دولت باشد؟

یکی از موضوعات مهم موضوع در تحقق جرم ارتشاء، آن است که رشوه‌گیرنده یا همان مرتشی، باید حتما کارمند دولت باشد و برای انجام دادن یا انجام ندادن وظیفه مربوط به سازمان مورد نظر، این اقدام را انجام داده باشد.

از سوی دیگر، لزومی ندارد که رشوه حتما وجه نقد باشد بلکه ملک، زمین یا مال هم می‌تواند به عنوان رشوه در نظر گرفته شود. همچنین در مواردی ممکن استت وعده‌ای داده شده یا توافقی صورت گیرد یا امتیاز مالی دیگری مانند تسهیلات خارج از نوبت یا وام پیش از موعد داده شود که البته بر اساس قوانین کنونی، این موارد رشوه نیست اما می‌توان آن را با شرایطی به عنوان رشوه نیز قلمداد کرد.

سوالی که ممکن است در اینجا مطرح شود این است که اگر عمل رشوه دادن و رشوه گرفتن، در بخش خصوصی صورت گیرد، آن هنگام این عمل در گروه جرم ارتشاء نیز قرار می گیرد یا خیر؟ پاسخ به این سوال منفی است. به عبارت دیگر، در صورتی که کارمند بخش خصوصی اخذ وجه کند، عمل مجرمانه‌ای صورت نگرفته است. همچنین اگر کارمند دولت پولی را بگیرد برای کاری که مربوط به یک کارمند دولت در سازمان دیگری است، رشوه دادن و رشوه گرفتن محقق نخواهد نمی شود.

جرم ارتشاء چه مجازاتی را به دنبال دارد؟

موضوع رشوه دادن و رشوه گرفتن در قانون رسیدگی به تخلفات اداری کارکنان دولت و همچنین در قانون مدیریت خدمات کشوری و آیین‌نامه‌ های مصوب هیات دولت مورد توجه قرار گرفته و راهکارهایی برای جلوگیری از این جرم بیان شده است.

در این زمینه بند ۱۷ ماده ۸ قانون رسیدگی به تخلفات اداری، گرفتن رشوه را تخلف دانسته و برای مرتکب آن مجازاتی را تعیین کرده است. در آیین‌نامه پیشگیری و مبارزه با رشوه در دستگاه‌های اجرایی نیز ضمن بیان مصادیق رشوه، نحوه رسیدگی به اتهام کارکنان دولت و میزان مجازات آنان تعیین شده است.

از سوی دیگر، مطابق با ماده ۵۸۸ قانون مجازات اسلامی، در صورت اثبات جرم ارتشاء فرد متخلف به ۶ ماه تا دو سال حبس یا مجازات نقدی از سه تا دوازده میلیون ریال محکوم و آنچه گرفته است به عنوان مجازات مودی به نفع دولت ضبط خواهد شد.

همچنین در صورتی که قاضی به واسطه ارتشا حکم به مجازاتی شدید‌تر از مجازات مقرر در قانون داده باشند علاوه بر مجازات فوق حسب مورد به مجازات مقدار زائدی که مورد حکم واقع شده است، محکوم خواهند شد. این موضوع در ماده ۵۸۹ قانون مذکور مورد تاکید قانونگذار قرار گرفته است.

در اینجا ذکر این نکته الزامی است که هرگاه ثابت شود که رشوه‌ دهنده برای حفظ حقوق حقه خود ناچار به دادن وجه یا مالی بوده است، مورد تعقیب کیفری قرار نگرفته و وجه یا مالی که داده است، به او مسترد خواهد شد.

علاوه بر این، در صورتی که رشوه‌ دهنده برای پرداخت رشوه مضطر بوده یا پرداخت آن را گزارش دهد یا شکایت کند، از مجازات حبس مزبور معاف و مال به وی مسترد می‌شود.

گفتنی است بر اساس ماده ۵۹۲ قانون مجازات اسلامی رشوه دهنده علاوه بر ضبط مال ناشی از ارتشاء به ۶ ماه تا سه سال حبس یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم می‌شود.

مقالات مرتبط با مسائل کیفری:

وکیل ماده 477 آیین دادرسی کیفری

طلاق به دلیل خیانت

طلاق به دلیل خیانت

یکی از مواردی که موجب می‌شود زوجین به انتهای زندگی مشترک برسند، مساله خیانت است. طلاق به دلیل خیانت متاسفانه در سال‌های اخیر رشد چشمگیری داشته است. البته این افزایش آمار می‌بایست توسط کارشناسان مرتبط، روانشناسان و جامعه شناسان مورد بررسی قرار گیرد. اما آنچه مسلم است عبارت طلاق خیانت به یکی از کلمات پر جستجو در میان افرادی تبدیل شده است که فرایند جدایی را دادگاه‌ها و مراجع قضایی طی می‌کنند.

شاید بتوان گفت، طلاق به خاطر خیانت معمولا جزو حساس‌ترین پرونده‌های خانواده است. چرا که در کنار مساله طلاق، پرونده‌های کیفری نظیر رابطه نامشروع و … نیز مطرح می‌شود. همچنین به دلیل خشم به وجود آمده میان طرفین، رسیدن به طلاق توافقی و یا حل و فصل موضوعات میان طرفین بسیار مشکل است.

نحوه طلاق به دلیل خیانت مرد

قطعا خیانت به هر شکلی که باشد، دردناک و ویرانگر پایه‌های عاطفی یک زندگی است. طلاق خیانت در میان زنان بسیار شایع است و تماس‌های مشاوره حقوقی در این زمینه با گروه وکلای 11dah بسیار انجام می‌شود. چنانچه زن بتواند، خیانت مرد را اثبات کند، در واقع عسر و حرج خود را محقق نموده است. اما نحوه طلاق به دلیل خیانت به شکل زیر است:

قبل از هر چیز باید، مدارک لازم جهت اثبات خیانت جمع آوری گردد. این مدارک می‌تواند از پیامک و چت گرفته تا عکس و فیلم باشد. پس از تهیه این مدارک، زن می‌بایست شکایت رابطه نامشروع را مطرح نماید. در این شرایط، ممکن است چند حالت رخ دهد:

چنانچه رابطه نامشروع غیر از زنا رخ داده باشد، ممکن است مجازات مرد در حد جریمه نقدی و یا شلاق باشد. در این جا باید گفت، قاضی دادگاه خانواده ممکن است رای طلاق به دلیل خیانت مرد را با همین حکم بدهد. اما چنین موضوعی قطعی نیست. در واقع سوء رفتار مرد براساس تبصره ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی باید احراز گردد.

اگر زن بتواند براساس قانون رابطه نامشروع زنا را اثبات کند، برای حد زنا صادر شده و زن می‌تواند براساس این موضوع عسر و حرج خود را ثابت کند. حتی اگر مرد اقرار کند که براساس عقد موقت با زن دوم رابطه داشته، یکی از شروط ۱۲ گانه عقدنامه محقق شده و زن براساس حکم صادر شده در دادگاه کیفری، دادخواست طلاق را مطرح نماید.

مراحل دادرسی

پس از طرح دادخواست طلاق به دلیل خیانت، دادگاه با بررسی مدارک و رای صادر شده در دادگاه کیفری حکم طلاق یا عدم سازش را صادر می‌کند.

لازم به ذکر است که طلاق در این شرایط موجب می‌شود که تمامی حقوق زوجه اعم از مهریه، نفقه، اجرت المثل و … بر جای باقی بماند. یعنی پس از ثبت طلاق نیز زن می‌تواند این حقوق معوقه را مطالبه نماید.

نحوه طلاق به دلیل خیانت زن

به دلیل ویژگی‌های غریزی مردان و نیز مباحث فقهی، خیانت زنان به هیچ عنوان پذیرفته نیست. به همین دلیل، طلاق خیانت برای مردان بسیار سخت و ناراحت کننده است. با وجود این که حق طلاق به موجب ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی با مرد است، اما بسیاری از مردان پس از بروز خیانت، ترجیح می‌دهند که ابتدا خیانت زن را ثابت کنند و بعد اقدام به طلاق نمایند. نحوه طلاق به دلیل خیانت زن عبارت است از:

ابتدا مرد باید شکایت رابطه نامشروع را مطرح نماید. برای طرح این شکایت می‌بایست دلیل و مدارک کافی نظیر عکس، فیلم یا پیامک و چت موجود باشد. در این شرایط در صورت معتبر بودن مدارک، برای زن حکم متناسب با جرم درنظر گرفته می‌شود.

پس از آن مرد می‌تواند با استناد به این حکم دادگاه کیفری، دادخواست طلاق به دلیل خیانت را مطرح نماید. تا بتواند از مزایای آن استفاده نماید.

باید گفت حتی با وجود خیانت زن، حقوق اصلی وی یعنی مهریه، نفقه و اجرت المثل باقی می‌ماند. در مورد بند الف عقدنامه یعنی شرط تنصیف، باید گفت با توجه به این که موضوع خواسته یعنی طلاق خیانت، دلیل موجهی از سوی مرد را نشان می‌دهد، رویه بر این است که شرط تنصیف اجرا نمی‌شود.

علاوه بر این، چنانچه مرد برای پرداخت مهریه یا سایر حقوق دادخواست اعسار را مطرح نماید، قاضی با توجه به شرایط پیش آمده برای مرد، حکم منصفانه‌تری صادر خواهد نمود.

توافق یا شکایت کدام بهتر است؟

همانطور که گفته شد، خیانت در هر شرایطی مذموم و غیر قابل قبول است. اما زوجین باید توجه داشته باشند که یک اشتباه را با اشتباه بزرگتر تبدیل به بحران نکنند. در این جا نحوه فرد خیانت دیده با مساله بسیار مهم است. چنانچه زن قصد طلاق به دلیل خیانت دارد، بهتر است پس از جمع‌آوری مدارک و طرح شکایت، راه مذاکره را برای طرف مقابل باز بگذارد. به خصوص در مورد زوجینی که فرزند مشترک دارند، این مساله بسیار مهم است. طرح طلاق خیانت در ذهن کودک یا فرزندی که هنوز به سن تشخیص و ادراک نرسیده، خسارت‌های جبران ناپذیری به شخصیت و آینده کودک وارد می‌کند.

از طرفی مذاکره و سازش و رفتن به سمت طلاق توافقی موجب می‌شود که هر دو طرف زمان و انرژی کمتری برای جدایی بگذارند. علاوه بر این، ممکن است زوجین بخواهند پس از مدتی به یکدیگر رجوع کنند. بنابراین، بهتر است که تمامی پل‌ها را پشت سر خود خراب نکنند.

چنانچه مرد بخواهد طلاق خیانت را مطرح کند، باید بداند که زن می‌تواند حقوق اصلی خود را دریافت کند. بنابراین، بهترین راه برای وی مذاکره است تا بتواند جلوی آسیب‌های بیشتر را بگیرد.

مقالات مرتبط:

مجازات رابطه نامشروع در فضای مجازی

طلاق عسر و حرج

طلاق عسر و حرج

متاسفانه، شرایط فرهنگی و حقوقی در جامعه ما به گونه‌ای است که در بحث طلاق، حقوق کمتری به زنان داده شده است. همچنین به دلیل ضعف‌های قانونی بسیار، برخی مردان از این شرایط سوء استفاده کرده و زندگی را برای همسر خود به جهنم تبدیل می‌کنند. از سوی مقابل نیز، برخی از زنان برای رسیدن به طلاق با تحت فشار گذاشتن مردان از طریق مطالبه مهریه، سعی می‌کنند این هدف را دنبال نمایند. نتیجه این امر آشفته بازاری است که در حوزه دعاوی خانواده دیده می‌شود که نتیجه آن قطعا به ضرر هر دوی زوجین خواهد بود. در این صفحه با بررسی عسر و حرج  و نیز نحوه اقدام برای طلاق از سمت زوجه سعی می‌کنیم به سوالات شما عزیزان پاسخ دهیم.

مفهوم عسر و حرج در طلاق

عسر و حرج در ساده‌ترین مفهوم، به معنای قرار گرفتن در رنج و سختی بسیار است. بر همین اساس، مفهوم عسر و حرج در طلاق عبارت است از ایجاد وضعیتی برای زوجه یا زن که ادامه زندگی مشترک برای وی بسیار مشکل باشد و از تحمل وی خارج گردد. در واقع زمانی که زن در عسر و حرج قرار بگیرد، به جهت مسائل و مشکلات به وجود آمده، دیگر قادر به ادامه رابطه زوجیت نیست. به همین جهت، با طرح دعوی طلاق عسر و حرج، خواهان جدایی از همسر خود می‌گردد.

مبانی مربوط به عسر و حرج در قانون مدنی ذکر شده است. مهمترین ماده قانونی در تعریف عسر و حرج زن، ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی می‌باشد. براساس این ماده، می‌توان گفت که مبنای عسر و حرج عرفی است. به همین دلیل با وجود این که در این ماده، برخی از مصادیق عسر و حرج ذکر شده، اما قانونگذار اعلام می‌دارد که ممکن است، شرایط دیگری نیز موجب عسر و حرج گردد. بنابراین، تشخیص عسر و حرج با دادگاه خواهد بود.

بنابراین، با توجه به متن این ماده باید گفت، راهکارهای مختلفی برای اثبات این سختی و مشقت برای زوجه وجود دارد. اما اثبات این موضوع به این سادگی ها نیست. چرا که قانون حمایت از خانواده و سایر قوانین برای جلوگیری از شیوع پدیده طلاق، شکل گرفته است. به همین جهت قانونگذار در تشخیص عسر و حرج سخت گیری بسیاری را انجام می دهد.

مصادیق عسر و حرج

با تبصره الحاقی به ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی، مصادیق عسر و حرج نیز به این ماده اضافه گردید، تا بتواند حدود شفافیت را به این ماده اضافه نماید. بر این اساس، چنانچه زن بخواهد، دادخواست طلاق عسر و حرج را ثبت نماید، باید یکی از دلایل ذیل و یا مانند آن‌ها را که مستوجب سختی شدید است، به دادگاه ارائه دهد:

ترک زندگی

ترک زندگی خانوادگی توسط زوج، به مدت ۶ ماه متوالی و یا ۹ ماه متناوب در یک سال، بدون عذر موجه. البته باید توجه نمود که اثبات این موضوع چندان آسان نیست و باید استشهادیه معتبر و نیز دلایل محکمه پسند در مورد غیبت زوج به دادگاه ارائه شود.

اعتیاد

اعتیاد زوج به یکی از مواد مخدر و یا ابتلای وی به مشروبات الکلی: این مورد نیز دارای شرایط خاصی است. زوجه برای اثبات عسر و حرج در طلاق از این راه باید دو مطلب را به دادگاه ارائه دهد: ۱- اعتیاد و یا ابتلای وی شدید و نیز مضر برای زندگی خانوادگی و مشترک می‌باشد. ۲- ترک مواد مخدر و یا مشروبات الکلی در زمان مقرر شده توسط پزشکی قانونی انجام نشود. بنابراین چنانچه میزان اعتیاد کم باشد و یا زوجه نتواند اثبات نماید که این سوء مصرف موجب ایجاد خطر جدی برای زندگی خانوادگی شده، طلاق میسر نیست.

محکومیت کیفری

محکومیت قطعی زوج به حبس ۵ سال یا بیشتر. باید توجه کرد که باید محکومیت قطعی باشد. بنابراین، صرف وارد شدن اتهام و نیز تشکیل پرونده نمی‌تواند دلیل طلاق باشد.

سوء رفتار

ضرب و شتم یا هر گونه سوء رفتار مستمر که عرفا برای زوجه قابل تحمل نباشد. در این مورد نیز ادله قانونی می‌بایست وجود داشته باشد. به طور مثال، در مورد ضرب و شتم باید حتما زن از قبل شکایت کرده باشد و زوج در دادگاه محکوم قطعی گردیده باشد. داشتن نامه پزشکی و گزارش کلانتری اماره محسوب می‌گردد. اما ممکن است قاضی به صرف همین موارد طلاق عسر و حرج را صادر ننماید. در مورد سوء رفتار مستمر زوج نیز عرف و سلیقه قاضی نیز مهم است. البته مستمر بودن آن رفتار نیز بسیار اهمیت دارد. به طور مثال مردی که دارای فساد اخلاقی شدید است و یا به طور مداوم فحاشی می‌کند به طوری که برای دادگاه قابل اثبات باشد، می‌تواند به عنوان دلیل عسر و حرج مورد استفاده قرار گیرد.

بیماری

ابتلای زوج به بیماری صعب العلاج روانی یا ساری و یا هر عارضه صعب العلاج دیگر: اثبات عسر و حرج با استفاده از بیماری نیز فرایند دشواری است. چنانچه زوجه مدعی است که زوج بیماری خطرناک یا صعب العلاجی دارد باید در دادخواست خود، درخواست معاینه پزشکی قانونی را داشته باشد. برخی از زنان فکر می‌کنند، صرف داشتن یک نامه از یک روانشناس یا روانپزشک برای ایجاد شرایط طلاق کافی است. اما اینگونه نیست. در واقع تشخیص صعب العلاج بودن یک بیماری صرفا با پزشکی قانونی نیست و نامه پزشکی دیگر، صرفا به عنوان یک اماره محسوب می‌گردد. همچنین، صرف داشتن اختلال شخصیت و یا بیماری‌های مزمن عسر و حرج را ایجاد می‌کند. البته برخی بیماری‌ها نظیر ایدز، هپاتیت، ام اس، معلولیت‌هایی که پس از ازدواج ایجاد شده، عقیم بودن و … می‌توانند در طلاق از طرف زن دلیل مناسبی باشند.

نحوه طرح دعوی

باید به این نکته توجه داشته باشد، که اثبات عسر و حرج بسیار دشوار بوده و بهتر است که حتما از یک وکیل طلاق متخصص مشاوره حقوقی دریافت کنید. نحوه طرح دعوی طلاق عسر و حرج به شکل زیر است:

در ابتدا مانند هر دعوی دیگری باید دادخواست ثبت گردد. در تنظیم دادخواست انجام شده باید توجه داشته باشید که موارد و دلایلی که موجب ایجاد عسر و حرج شده باید به طور دقیق ذکر گردد و حتی به مواد قانونی استناد گردد.

با ارجاع پرونده به دادگاه صالح (براساس محل زندگی مشترک و یا محل سکونت زوجه)، دادگاه دلایل زن را برای عسر و حرج در طلاق بررسی می‌کند. همچنین در صورت لزوم، از مراجع قضایی و پزشکی قانونی نیز استعلام گرفته خواهد شد.

در صورت احراز شرایط عسر و حرج، دادگاه حکم طلاق را صادر می‌کند. مرد می‌تواند به حکم صادر شده، اعتراض داشته باشد. پس از قطعیت حکم، زوجه می‌تواند تا شش ماه به دفترخانه طلاق مراجعه نماید. البته باید توجه داشت که چنانچه زوج در مراحل دادرسی حضور پیدا نکند، زمان رسیدگی و به تبع آن قطعی شدن حکم بسیار طولانی تر خواهد بود. چرا که هم انتشار آگهی در روزنامه کثیرالانتشار به مراحل اضافه می گردد و هم برای قطعیت حکم، مرحله واخواهی در کنار مراحل تجدیدنظر و فرجام خواهی نیز بگذرد.

تفاوت طلاق عسر و حرج با شروط ۱۲ گانه عقدنامه

بسیاری از افراد به اشتباه تصور می‌کنند که شروط ۱۲ گانه عقدنامه، همان دلایل مربوط به عسر و حرج در طلاق است. اما باید گفت این دو مساله به لحاظ حقوقی با یکدیگر تفاوت‌هایی دارند. هر چند که برخی از شروط این دو حالت، با یکدیگر یکسان هستند. تفاوت طلاق عسر و حرج با شروط ۱۲ گانه عقدنامه در نکات زیر است:

در عقدنامه ذکر شده است که زوج به زوجه وکالت داد که چنانچه هر کدام از شروط ۱۲ گانه رخ دهد، از جانب وی مراحل طلاق را انجام دهد. بنابراین، باید در صورت تحقق یکی از این شروط، وکالت مرد به زن قابلیت اجرایی دارد. این در شرایطی است که ممکن است زن در عسر و حرج نباشد. به طور مثال در مورد ازدواج دوم مرد، ممکن است همسر اول در عسر و حرج نباشد، اما می‌تواند با وکالت زوج اقدام به طلاق نماید.

در مورد طلاق به دلیل محقق شدن شروط عقدنامه، در واقع به لحاظ قانونی رضایت مرد موجب طلاق می‌گردد. به همین دلیل دادگاه گواهی عدم سازش صادر می‌نماید. اما در مورد طلاق عسر و حرج، حکم دادگاه موجب طلاق خواهد بود. به همین جهت دادگاه دادنامه طلاق صادر می‌نماید.

مقالات مرتبط:

طلاق خلع چیست؟

طلاق خلع

طلاق خلع چیست؟

متاسفانه امروزه شاهد حجم زیادی از طلاق در دادگاه‌ها و مراجع قضایی هستیم. عدم آگاهی حقوقی زوجین موجب طولانی‌تر شدن فرایند طلاق می‌گردد. طلاق خلع یکی از انواع طلاق‌هایی است که ممکن است میان زوجین اتفاق بیفتد. به لحاظ دسته‌بندی، این نوع جدایی در زمره طلاق بائن است. در میان عموم مردم، طلاق خلع همان طلاق توافقی معنا می‌شود که البته از جهاتی متفاوتند. در واقع طلاق توافقی حالت کلی‌تری از آن می‌باشد.

مبانی حقوقی طلاق خلع

طلاق خلع نوعی از طلاق است که در آن زن به واسطه کراهتی و تنفری که از شوهر خود دارد، خواهان طلاق می‌گردد. خلع در معنای لغوی به معنای بخشیدن است. یکی از اساسی‌ترین مبانی حقوقی طلاق خلع آن است که زن می‌بایست به واسطه تنفر خود از شوهر، مالی را به وی ببخشد تا در صورت قبول مرد، حکم طلاق صادر گردد.

به لحاظ حقوقی دو نوع کلی طلاق وجود دارد:

رجعی: نوعی از طلاق است که پس از اجرای صیغه طلاق امکان رجوع به صورت عادی وجود دارد و نیازی به خواندن عقد مجدد نیست. طلاق از سمت زوج (چنانچه زن باکره نباشد)، نوعی از طلاق رجعی است که در آن چنانچه مرد، قبل از پایان مدت عده زن به وی رجوع کند، طلاق منتفی می‌گردد.

بائن: در این نوع از طلاق، رجوع زوجین به یکدیگر در مدت عده منوط به خواندن عقد جدید است. طلاق بائن به دو نوع اصلی طلاق خلع و طلاق مبارات تقسیم می‌شود.

ماده ۱۱۴۶ قانون مدنی تعریف دقیقی از طلاق خلع دارد و اعلام می‌کند در این نوع طلاق، زن به واسطه کراهتی از شوهر خود دارد، مالی را به وی می‌بخشد تا طلاق بگیرد. حال این مال بذل شده می‌توان کمتر از مهریه، عین مهریه و یا بیشتر از آن باشد.

در طلاق مبارات، این تنفر و کراهت دو طرفه است. یعنی هم مرد و هم زن از یکدیگر کراهت دارند. در طلاق مباراتی، مالی که زن به مرد بذل می‌کند، نمی‌تواند بیش از مهریه مندرج در عقدنامه باشد.

مراحل طلاق

برای طرح دعوی طلاق خلع می‌بایست:

پس از ثبت نام در سامانه ثنا، به دفتر خدمات الکترونیک قضایی مراجعه و درخواست طلاق از سمت زوجه مطرح گردد. در شرح دادخواست حتما می‌بایست به کراهت زن از شوهر خود اشاره گردد.

پس از تعیین شعبه و حضور در دادگاه، زن می‌بایست دلایل کراهت خود را اعلام نماید. چنانچه قاضی این دلایل را بپذیرد، زن می‌بایست برای راضی نمودن شوهر خود، بخشی یا تمام مهریه خود را به وی بذل نماید. حتی ممکن است مجبور شود علاوه بر مهریه مالی دیگر را به همسر خود ببخشد. چنانچه مرد قبول بذل نماید، گواهی عدم امکان سازش صادر می‌گردد.

پس از قطعیت حکم، دادنامه صادر شده برای اجرای صیغه طلاق تا سه ماه اعتبار دارد.

چنانچه زوجین برای اولین بار به این شکل طلاق بگیرند، در دادنامه طلاق خلع نوبت اول و پس از بار دوم، خلع نوبت دوم ثبت می‌گردد.

طلاق خلع با وکالتنامه

یکی از روش‌هایی که براساس آن می‌توان طلاق را انجام داد، طلاق خلع با وکالتنامه است که نوعی از طلاق توافقی محسوب می‌شود. در این روش، معمولا مرد به زن برای انجام امور مربوط به جدایی وکالت بلاعزل می‌دهد تا با هر شرطی اعم از اخذ یا بذل تمام یا قسمتی مهریه خود را مطلقه نماید.

در این حالت، رویه معمول در دادگاه‌ها این است که زن در صورت داشتن وکالت در طلاق باید بخشی از مهریه خود را بذل کند. با توجه به افزایش قیمت سکه و نیز رعایت مصلحت زوج، رویه معمول کنونی دادگاه‌ها بر بذل بخشی زیادی از مهریه است. در برخی موارد، زوج از زوجه می‌خواهد که در ازای دادن وکالت در طلاق، زوجه اقرارنامه بذل مهریه را به وی بدهد.

در تمامی موارد فوق، طلاق خلع رخ داده و بر همین اساس نیز رای صادر می‌گردد.

انجام طلاق خلع با وکیل طلاق توافقی

بسیاری از زوجین، تمایل دارند که طلاق در سریع‌ترین زمان ممکن انجام پذیرد. به همین دلیل به دنبال وکیل طلاق توافقی هستند که بتواند بدون حضور آن‌ها و با سرعت مناسب این کار را انجام دهد. وکیل طلاق توافقی از زوجین می‌خواهد که یا توافقات خود را به صورت مکتوب به وی بدهند و یا برای اطمینان بیشتر از طریق دفتر اسناد رسمی و گرفتن وکالت در طلاق اقدام نمایند.

مقالات مرتبط:

شرایط طلاق از ناحیه زوجه

نحوه تقسیم دیه بین اولیای دم

نحوه تقسیم دیه بین اولیای دم

در قانون مجازات اسلامی نحوه تقسیم دیه بین اولیای دم اینگونه بیان شده است: «دیه مقدار مال معینی است و در شرع مقدس به سبب جنایت غیر عمدی بر نفس، عضو یا منفعت یا جنایات عمدی در مواردی که به هر جهت قصاص ندارد، مقرر شده است.»

تعریف دیه

پس از آشنا شدن با مفهوم و تعریف دیه باید با نحوه تقسیم دیه بین اولیای دم مجنی علیه آشنا شد. همانطور که در بالا مورد ذکر قرار گرفت مبلغ دیه به حسب مورد به مجنی علیه و یا اولیای دم او پرداخت خواهد شد.

در حقیقت زمانیکه مجنی علیه فوت کند مبلغ دیه همانند ارث بین وراث مجنی علیه تقسیم می شود، اما باید این نکته را متذکر شد که اگر فردی که موجب ورود ضرر به مجنی علیه شده از وراث مجنی علیه باشد در این صورت به فرد مقصر دیه تعلق نخواهد گرفت.

طبقات ارث و نحوه تقسیم دیه بین اولیای دم

موضوع دیگری که در بحث دیه باید بیان کرد این است که اولیاء دم همان ورثه مقتول هستند، به‌ جز زوج یا زوجه مقتول که حق قصاص ندارند و بر طبق ماده ۸۶۲ قانون مدنی طبقات ارث ۳ طبقه تقسیم می‌شوند:

اول: پدر و مادر و اولاد و اولاد.

دوم: اجداد و برادر و خواهر و اولاد آن‌ها.

سوم: اعمام و عمات واخوال و خالات و اولاد آن‌ها.

نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که اگر حتی یک نفر از طبقه بالاتر باقی‌مانده باشد نوبت به وارث طبقه بعد نمی‌رسد.

یکی از موارد مهمی که قصاص را منتفی می‌کند اعلام گذشت اولیای ‌دم از اجرای حکم قصاص است که با گرفتن غرامت به میزان دیه یا به مصالحه کمتر یا بیشتر از دیه یا عفو مجرم بدون گرفتن دیه انجام می‌شود. در صورت تعدد اولیای دم و تفاوت نظر آن ها در اجرای قصاص و یا دریافت دیه و عف، کسی که خواهان قصاص است باید مازاد بر استحقاق خود بر دیه را به سایر اولیای دمی که خواهان دیه هستند پرداخت کنند و اگر سایر اولیای دم فقط قاتل را عفو کنند ولی دم متقاضی باید قصاص مازاد دیه را به قاتل پرداخت و او را قصاص کنند. نکته دیگری که باید مدنظر قرار داد این است که هرگاه صاحب حق قصاص فوت کند حق قصاص به ورثه او می‌ رسد حتی اگر همسر شخص مقتول باشد.

تغلیظ و نحوه تقسیم دیه بین اولیای دم

هرساله برای دیه ی کامل انسان مبلغ مشخصی اعلام می شود اما در شرایطی ممکن است دیه ی معینی که برای جرمی درنظر گرفته شده بیشتر از مبلغ معین شده در نظر گرفته شود، اگر در ماه های حرام (ماه‌های حرام شامل ۴ ماه قمری محرم، رجب، ذی القعده و ذی الحجه می‌باشد) جنایتی بر مجنی علیه بار شود و مجنی علیه از محل خسارت وارد شده مستحق دریافت دیه شود میزان دیه افزایش یافته یا به عبارت دیگر تغلیظ دیه اتفاق می افتد.

البته باید به خاطر داشت که ایراد خسارت و فوت مجنی علیه هر دو باید در ماه حرام اتفاق افتد. علاوه بر تغلیظ دیه در ماه های حرام، تغلیظ دیه در مکان حرام هم متصور است یعنی در صورتی که عمل قتل در محدوده حرم مکه واقع شود ، مجازات دیه نفس تغلیظ خواهد شد.

دیه ۱۳۹۹

همانطور که در ابتدای بحث مورد ذکر قرار گرفت ابتدای هر سال مبلغ معینی به عنوان دیه ی کامل هر فرد از طرف قوه قضاییه بیان می شود، این مبلغ در نظر گرفته شده هرساله با توجه به نرخ تورمی است که همه ساله توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران اعلام می شود دیه تعیین شده در سال ۹۹ در ماه های عادی ۳۳۰ میلیون تومان و در ماه های حرام با احتساب (سی درصد) تغلیظ دیه ۴۴۰ میلیون تومان در نظر گرفته شده است.

مقالات مرتبط:

لایحه در مورد قتل غیر عمد