منع اشتغال زوجه

منع اشتغال زوجه

در زندگی مشترک گاه زوجه در کنار زوج بایکدیگر به اشتغال می پردازد و هر دو شاغل اند، همین مسئله ممکن است در برخی شرایط موجد اختلاف بین زوج و زوجه باشد و زوج بخواهد مانع از ادامه اشتغال همسر خود شود حال در همین راستا سعی کردیم تا در مطلب پیش رو به یکی از مهم ترین مباحث مربوط به حقوق خانواده یعنی منع اشتغال زوجه بپردازیم.

ماده ی 1105 قانون مدنی در مورد منع اشتغال زوجه

به موجب ماده  ۱۱۰۵ قانون مدنی ایران ریاست خانواده بر عهده شوهر است، این ماده بیان می دارد: «در روابط زوجین ریاست خانواده از جمله خصائص و ویژگی های شوهر است.» از مواردی که شوهر، به خاطر ویژگی ریاست خود بر خانواده و مسئولیت خود در حفظ مصالح و منافع خـانواده و نیز حراست از حیثیت آن، حق دخالت دارد، موضوع کار و اشتغال زوجه است.

اگرچه اصل ۲۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بیان داشته است: «که هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند» اما  قانون مدنی در خصوص اشتغال زوجه بیان داشته است که زوج حق دارد چنانچه شغل زوجه را منافی حیثیت خود یا مصالح خانواده تشخیص دهد، از دادگاه منع وی را از اشتغال درخواست کند. ماده ی ۱۱۱۷ در این خصوص بیان داشته است:«شوهر می تواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند.» نکته ای که باید در این ماده مدنظر قرار گرفته شود این است که این ماده صرفا اشتغال زن را منوط به رضایت شوهر ندانسته، اما منطبق بودن شغل او را با «مصلحت خانواده» و «حیثیت زوجین» را ضروری دانسته است.

در مورد موارد منع اشتغال زوجه باید بیان داشت که تشخیص این موضوع که چه شغلی منافی مصلحت خانواده، مرد یا زن است به عرف بستگی دارد و ممکن است از خانواده‌ای به خانواده دیگر متفاوت باشد. به ‌همین‌دلیل ممکن است شغلی که برای یک خانواده یا یک همسر، مخالف شئونات تلقی می‌شود، برای خانواده یا همسری دیگر این‌گونه نباشد.

بنابراین تشخیص این موضوع، مورد به مورد به ‌عهده‌ی قاضی است. به‌نظر می‌رسد اثبات منافی حیثیت یا مصلحت نبودن شغل زن، برعهده‌ی شوهر است و زوج بدون ارائه‌ی دلیل قابل قبولی نمی‌تواند با اشتغال همسر خود مخالفت کند.

آیا شوهر می‌تواند همسرش را از اشتغال بازدارد؟

برای پاسخ به این سوال که آیا شوهر می‌تواند همسرش را از اشتغال منع کند؟ نکته مهمی که از این ماده استنباط می شود این است که ماده مذکور این حق را به شوهر نمی دهد که همسر خود را به‌ طور کلی از اشتغال منع کند بلکه شوهر تنها می ‌تواند با مراجعه به مراجع قانونی، زن را از شغل خاصی که منافی مصلحت خانواده یا حیثیت زوجین است منع کند بنابراین هرگاه زنی بنا به حکم دادگاه از اشتغال به حرفه‌ای خاص منع شود، می‌تواند شغل خود را تغییر بدهد و به کار دیگری مشغول شود و حکم دادگاه به این معنا نیست که زن به ‌طور کلی دیگر حق اشتغال را ندارد.

عده‌ای معتقد اند که اگر زن حین عقد نکاح شرط کند که شاغل است، همسرش نمی ‌تواند او را از اشتغال منع کند ، و همین امر باعث سقوط حق مرد برای منع اشتغال زن است. این در حالی است که عده‌ای دیگر این موضوع را درست نمی دانند و با وجود شرط ضمن عقد نیز شوهر را مجاز به منع زن از شغل منافی حیثیت می‌دانند. البته می توان بیان داشت که شاغل بودن زوجه هنگام عقد یا شرط اشتغال زن در عقد نامه ازجمله مواردی است که درصورت طرح دعوا در دادگاه، مورد توجه قاضی قرار خواهد گرفت و نشانه ‌ای بر رضایت زوج در خصوص اشتغال زوجه است.

به نظر می رسد که می توان بیان داشت که بحث منع اشتغال زوجه از طرف زوج مواردی احصا شده در قانون مدنی نیست که بتوان از میان آن ها مواردی را یافت تا زوجه را از اشتغال منع کرد. ماده ی ۱۱۱۷ قانون مدنی می تواند در بین فرهنگ ها، خانواده ها و افراد مختلف به طرق گوناگونی تفسیر شود و بیشتر جنبه عرفی دارد.

مقالات مرتبط:

اگر مرد درخواست طلاق دهد و اگر زن راضی به طلاق نباشد

شرایط طلاق از ناحیه زوجه

شرایط طلاق از ناحیه زوجه

شرایط طلاق از ناحیه زوجه فراز و فرودهای زندگی مشترک زوجین گاه موجبات جدایی آن دو از یکدیگر را فراهم می آورد و منجر به طلاق می شود. این جدایی و طلاق ممکن از از سمت مرد یا زن و یا حتی با توافق طرفین که همان طلاق توافقی نام دارد رخ دهد.

شرایط طلاق در قانون مدنی از طرف زوجه

در قانون کشور ما طلاق از طرف زوجه به چند صورت متصور است، در صورت اول اگر زوجه بتواند در دادگاه ثابت نماید که زندگی با همسرش سخت و غیر قابل تحمل است و طلاق از جانب زوجه به دلیل عسر و حرج می باشد و دادگاه این مورد را تایید کند می تواند بدون رضایت مرد طلاق بگیرد. مفهوم عسر و حرج یک مفهوم کلیست که می تواند مصادیق گوناگونی را در بر داشته باشد مواد ۱۱۳۳-۱۱۲۹ و ۱۱۳۰ قانون مدنی به موضوع عسر و حرج زن را بازگو کرده است که عبارتند از:

  • ترک زندگی خانوادگی توسط زوج حداقل به مدت شش ماه متوالی یا ۹ ماه متناوب در مدت یک سال بدون عذر موجه
  • اعتیاد زوج به یکی از انواع مواد مخدر یا ابتلای وی به مشروبات الکلی که به اساس زندگی خانوادگی خلل وارد کند و امتناع یا عدم امکان الزام وی به ترک آن در مدتی که به تشخیص پزشک برای ترک اعتیاد لازم بوده است. در صورتی که زوج به تعهد خود در باب ترک اعتیاد عمل نکند یا پس از ترک، مجدداً به مصرف مواد مذکور روی آورد، بنا به درخواست زوجه مراحل طلاق به انجام خواهد رسید.
  • محکومیت قطعی زوج به حبس پنج سال یا بیشتر
  • ضرب و شتم یا هرگونه سوء رفتار مستمر زوج که عرفاً با توجه به وضعیت زوجه قابل تحمل نباشد.
  • ابتلاء زوج به بیماریهای صعب العلاج روانی یا ساری یا هر عارضه صعب العلاج دیگری که زندگی مشترک را مختل نماید.

البته این نکته نیز قابل ذکر است که موارد ذکر شده در بالا مانع از آن نیست که دادگاه در سایر مواردی که عسروحرج زن در دادگاه احراز شود حکم طلاق صادر نماید. پس می توان بیان داشت که این موارد حصری نیست و در صورت احراز سایر موارد عسر و حرج از سوی دادگاه طلاق از طرف زوجه محقق خواهد شد.

مورد دومی که زوجه می تواند با استفاده از آن از همسر خود جدا شود شرط وکالت در طلاق است. شرط وکالت در طلاق به این معنا است که مرد اختیار خود در طلاق دادن زن را به خود زن واگذار می کند تا او بتواند راسا خود را طلاق دهد. این مفهوم وکالت در توکیل نام دارد که ضمن عقد لازم به زن یا هر فرد دیگر از جانب زوج اعطا می شود.

شرایط دوازده گانه ضمن عقد

مورد بعدی که زوجه می تواند خود را مطلقه نماید عدم رعایت هر یک از شروط دوازده گانه مذکور در صورت امضای زوج در عقد نکاح است که عبارتند از:

  • استنکاف مرد از نفقه یا عدم توانایی در دادن آن به مدت ۶ ماه.
  • مبتلا بودن زوج به بیماری لاعلاج
  • اعتیاد شوهر به مواد مخدر یا الکل طوری که ادامه زندگی زناشویی را برای زن دشوار کند.
  • جنون مرد زمانی که امکان فسخ ازدواج نباشد.
  • اشتغال مرد به شغلی که باعث آبروریزی برای زن است.
  • حبس زوج برای مدت پنج سال یا بیشتر
  • شوهر زندگی زناشویی را به مدت ۶ ماه متوالی بدون عذر موجه ترک کرده باشد.
  • محکوم شدن مرد به مجازات حدی و تعزیری
  • مرد بعد از گذشت ۵ سال زندگی نتواند بچه دار شود.
  • ازدواج مجدد مرد بدون اجازه همسرش.
  • بد رفتاری شوهر.
  • در صورت مفقودالاثر شدن زوج به مدت ۶ ماه پس از رجوع زوجه به دادگاه.

پس از بیان شرایط طلاق از ناحیه زوجه لازم است تا با چگونگی مراحل طلاق از سوی زوجه آشنا شد، در راستای درخواست طلاق از ناحیه زوجه این فرایند ابتدا با مراجعه به دفتر خدمات الکترونیکی قضائی شروع شده و سپس با مراجعه به مشاوران، و سرآخر با وصول نظریه های صادره در شعبه ای که پرونده در آنجا ارجاع شده صورت خواهد پذیرفت. حال اگر شوهر با درخواست طلاق از ناحیه زوجه موافقت نکند دادگاه برحسب دلیل و مدرک و سند و مشکلات و مخاطراتی که برای زوجه توسط زوج به وجود آمده است یا بیم وقوع خطرات احتمالی آینده از ناحیه زوج می تواند با توسل به ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی ولو با مخالفت زوج با طلاق حکم طلاق زوجه را صادر نماید.

مقالات مرتبط:

اگر حق طلاق با زن باشد مهریه تعلق میگیرد؟

آشنایی با کودک آزاری

آشنایی با کودک آزاری

آشنایی با کودک آزاری با پیشرفت کشورها و جلو رفتن کشورها به سمت پیشرفت انتظار می رود تا حقوق کودک و حمایت از این قشر آسیب پذیر نیز بیشتر شود، کودکان سرمایه های اصلی جوامع اند و آینده ی یک کشور بسته به نوع حمایت، تربیت، آموزش و نگهداری مناسب از کودکان رقم خواهد خورد. یکی از مهم ترین مسائلی که در طی سال هاس اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است مسئله مقابله با کودک آزاری و تصویب اسناد حقوقی داخلی و بین المللی برای مقابله با این آسیب غیرقابل جبران است.

طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی، کودک آزاری عبارت است از آسیب یا تهدید سلامت جسم و روان و یا سعادت، رفاه و بهزیستی کودک به دست والدین یا افرادی که نسبت به او مسئول هستند.

کودک آزاری از دیدگاه روانشناسی

تعریف آشنایی با کودک آزاری از دیدگاه روانشناسی نیز عبارتند از :

کودک آزاری یا بدرفتاری با کودکان از دیدگاه روانشناسی، رفتاری است که به نوعی موجب آزار جسمی، ذهنی، عاطفی و روانی کودک بگردد و به رشد و سلامت او آسیب رساند. سوء استفاده از کودکان به هر شکل، استثمار کودکان در هر زمینه، و بی توجهی به کودکان به هر صورت، کودکآزاری محسوب می شود. در برخی تحقیقات دانشگاهی نیز بیان شده است که هر نوع کوتاهی و غفلت یا ارتکاب هر نوع عملی که به نحوی به بهداشت و سلامت روانی کودک خطری برساند یا در آن خدشه وارد کند و مانع از رشد به نجار کودکان شود، کودک آزاری قلمداد می شود.

 متاسفانه معضل کودک آزاری قدمتی معادل تاریخ بشر دارد اما خوشبختانه با اتخاذ برخی ساز و کار های داخلی و بین المللی برای مقابله با این معضل تا کنون توانسته شده است تا گام های مثبتی برای مقابله با این پدیده ی مخرب برداشته شود.

در راستای پاسخ به این سوال که مجازات کودک آزاری در ایران چیست؟ باید بیان داشت که به جز برخی موارد حاد آزار و یا قتل کودکان که در جراید منتشر شده، گزارش مشخصی از وضعیت آزار کودکان و تعیین مجازات مقتضی با عملان این جرم هولناک ارائه نشده است و در این مورد خلا قانونی برای حمایت شایسته از کودک آسیب دیده به چشم می خورد.

انواع کودک آزاری

برای شناخت بهتر این معضل بسیار خطیر نمونه هایی از انواع کودک آزاری را بیان خواهیم نمود:

جسمی

مواردی چون کتک زدن، داغ کردن، شکستن استخوان، زخمی کردن کودک، ایجاد صدمات داخلی از جمله خون ریزی درونی، کشیدن گوش و موی سر، سیلی زدن، نیشگون گرفتن، کوبیدن سر به دیوار و.. تنها نمونه هایی اندک از مصادیق کودک آزاری هستند.

روانی و عاطفی

موادری مثل تحقیر کردن، مسخره کردن، سر زنش کردن، طرد نمودن محرومیت عاطفی، برخورد خشونت آمیز، آزار های کلامی، کنترل شدید و نامعقول، دست انداختن و ترساندن کودک به طرق مختلف، اعمال خشونت علیه همسر مقابل چشمان کودک، نا سزا گفتن و کلیه اقداماتی که موجب آزار و زجر روحی کودک می شود را شامل خواهد شد.

جنسی

تماس جنسی با کودک و یا هرگونه تعامل جنسی بین کودک و بزرگسال را کودک آزاری جنسی می نامند. تعامل جنسی ممکن است دامنه ی وسیعی از رابطه ی جنسی تا نمایش آلت تناسلی فرد به کودک، اجبار کودک به نشان دادن آلت تناسلی خود به فرد بزرگسال و هرزنگاری کودک را در بر گیرد.

اقتصادی

عموما به معنای سوء استفاده و بهره برداری از کودک در جهت کسب درآمد و عدم تخصیص آن درآمد به خود آن کودک استعمال می گردد. واداشتن کودک به کارهای خارج از خانه، کار اجباری، تکدی گری، الزام به انجام کار درآمد زا در محیط خانه و.. از مصادیق آزار و اذیت کودک محسوب خواهد شد.

در همه جای دنیا، کودک آزاری عملاً در محیط های گوناگون از جمله خانه و خانواده، مدارس و محیط های آموزشی، مراکز مراقبت، محیط کار و جامعه اتفاق می افتد، همان گونه که در گزارش محققانه کارشناس مستقل سازمان ملل متحد، پروفسور پینرو بیان شده اکثر اعمال خشونت آمیزی که کودکان تجربه می کنند، از سوی افرادی که بخشی از زندگی آنان را تشکیل می دهند، انجام می شود: والدین، همکلاسان، آموزگاران، کارفرمایان، دوستان دختر یا پسر، همسران و افرادی که با کودک زندگی می کنند می توانند در تعاملشان با کودک منجر به بروز کودک آزاری شوند. هر چند محیط خانواده باید امن ترین جایگاه برای کودکان باشد، متأسفانه کودک آزاری، دست کم در پارهای از کشورها، در محیط خانه و توسط والدین و نیز سایر سرپرستان و نزدیکان کودکان، بیشتر رخ می دهد.

مبارزه با مشکل جهانی خشونت علیه کودکان، به ویژه سوء استفاده های جنسی از آنان، مستلزم تلاش در عرصه ی بین المللی است.

با اینکه در عرصه داخلی و بین المللی تاکنون اسناد و موافقت نامه های متعددی در زمینه حمایت از حقوق کودکان و مقابله با کودک آزاری به تصویب رسیده است اما آشنایی با کودک آزاری از چنان اهمیتی بر خوردار است که باید تلاش های بیشتر و مقررات سختگیرانه تری را  برای مقابله با این معضل در نظر گرفت.

مقالات مرتبط:

شرایط فرزند خواندگی برای خانواده فرزند دار

وکیل نفی نسب

وکیل نفی نسب

قبل از آنکه بخواهیم در مورد وکیل نفی نسب صحبت کنیم بهتر است در ابتدا با معنای حقوقی اصطلاح نفی نسب آشنا شویم و شرایط قانونی آن را بسنجیم تا دید روشن تری نسبت به این موضوع پیدا کنیم. اصطلاحات حقوقی نفی نسب و نفی ولد هر دو به معنای آن هستند که ارتباط قرابت و انتساب فرزند متولد شده، انکار شوند.

هنگامی که دعوایی مبنی بر نامشروع بودن و قانونی بودن نسب یک طفل در دادگاه مطرح شود، دعوایی به نام نفی نسب بوجود می آید. در چنین دعوایی برای اثبات کردن مشروع بودن نسب یا نفی آن باید از ادله قانونی و مدارک حقوقی استفاده شود. تهیه این مدارک و ارائه آنها به دادگاه، وظیفه ای است که بر عهده وکیل نفی نسب قرار دارد.

حضور وکیل نفی نسب در پرونده های قانونی

در معنای لغوی می توان گفت که نسب به معنای قرابت داشتن و خویشاوندی است که در هنگام منعقد شدن نطفه حاصل از نزدیکی زن و مرد بوجود می آید. این رابطه خونی باعث ایجاد یک نوع ارتباط طبیعی و قانونی میان فرزند متولد شده و پدر و مادر است. مسئله اساسی که معمولا مورد بحث و بررسی قرار می گیرد آن است که نسب مشروع بوده است یا نامشروع. بر اساس ماده ۸۶۲ قانون مدنی می توان گفت که افرادی که بر اساس رابطه نسبی ارث می برند به سه دسته تقسیم می شوند:

  • پدر و مادر و اولاد و اولاد اولاد.
  • اجداد و برادر و خواهر و اولاد آنها.
  •  اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آنها.

یکی از مهمترین موضوعاتی که معمولا در مراجع قضایی دعاوی متعددی در مورد آن مطرح می گردد، موضوع اثبات نسب یا نفی نسب است. شما باید این موضوع را بدانید افراد از طریق رابطه سببی و نسبی به یکدیگر مربوط میشوند و آثار حقوقی میان آنها پدید می آید. روابط نسبی و سببی دارای آثار قانونی متعددی هستند که معمولا باعث ایجاد تکالیف قانونی مختلفی میان افراد می گردند. یکی از مهمترین مصادیق این آثار و تکالیف، ارث و نفقه است. معمولا در دعاوی مربوط به ارث و نفقه، اثبات نسب یا نفی ان، مسئله بسیاری مهمی به حساب می اید که افراد عادی نمی توانند آن را انجام دهند و برای رسیدگی به چنین پرونده هایی نیاز به وکیل نفی نسب به وضوح احساس می گردد.

وکیل نفی نسب بهتر از هر کس دیگری با پرونده های مربوط به اثبات و نفی نسب آگاهی دارد و روند حقوقی آن ها را می شناسد و به خوبی میداند که باید از چه ادله اثبات و مدارکی استفاده کند تا روند دادرسی پرونده بدون هیچگونه اختلال و مشکلی پیش رود. گاهی دیده می شود که افراد نمی تواننند در محاککم قضایی مبحث نفی نسب یا اثبات نسب را با استفاده از دلایل محکمه پسند اثبات کنند و همین موضوع باعث می شود تا حقوق آنها مورد تضییع قرار گیرد.

وکیل نفی نسب و مشاوره حقوقی با او

بسیاری از افرادی که درگیر پرونده های مربوط به نفی نسب می شوندف دقیقا نمیدانند که برای حل و فصل کردن این پرونده ها باید چه کنند و از چه مدارک و ادله قانونی استفاده کنند. از آنجایی که قانون در مورد نفی نسب از طرف وراث یا پدر و… دارای قواعد حقوقی مختلفی است و معمولا این قواعد دارای پیچیدگی ها و جزئیات بسیار زیادی هستند، بیشتر افرادی که با این پرونده ها روبرو می شوند معمولا دچار سردرگمی و نگرانی می شوند، حضور یک وکیل نفی نسب حرفه ای در جریان چنین پرونده هایی باعث تسریع روند پرونده می گردد و از به هدر رفتن زمان افراد جلوگیری می کند.

نفی نسب فرزند دارای شرایط و ارکان خاصی است و نمی توان ان را به راحتی انجام داد، برای مثال پدری که نسبت به فرزند خود این ادعا را مطرح می کند باید مدارک و دلایل کافی برای این ادعای خود داشته باشد تا این موضوع در مراجع قضایی مورد بحث و پیگیری قرار گیرد.

مشاوره حقوقی با وکیل نفی نسب این امکان را برای افراد بوجود می آورد تا از تمامی جزئیات قانونی مربوط به موضوع نفی نسب آگاه شوند و شرایط حقوقی آن را بشناسند. در جلسه مشاوره حقوقی با وکیل نفی نسب، این امکان برای مراجعان ایجاد میشود تا تمامی ابهامات و سوالات ذهنی خود را مطرح کنند تا وکیل نفی نسب پاسخ تمامی این سوالات را بدهد.

آثار اجتماعی آن

نفس نسب یا نفی ولد یکی از اتفاقاتی محسوب می شود که به سبب اثرات فردی و اجتماعی که دارد، قانون به آن توجه ویژه ای کرده است. اگر بخواهیم به صورت خلاصه بیان کنیم، به طور کلی نفی نسب یا نفی ولد به معنی از بین بردن تمام روابط نسبی ایجاد شده بین افراد است.

بگذارید کمی به عقب بازگردیم. در جامعه بشری دو نوع رابطه بیشتر وجود ندارد. این دو رابطه عبارتند از نسبی و سببی. بنابراین افراد جامعه بر اساس یکی از این دو حالت با یک دیگر ارتباط اجتماعی برقرار می کنند. قانون نیز بر اساس این دو ارتباط سعی می کند قوانین میان آن ها را مشخص و تعریف کند.

در روابط سببی، این خود فرد است که می تواند تصمیم بگیرد و مشخص کند که با که با چه کسی ارتباط برقرار کند. اما در روابط نسبی این اختیار در انسان وجود ندارد. به طور مثال شما در انتخاب همسر خود مختار هستید و همسر شما نیز این حق را داشته است که شما را انتخاب کند. بنابراین رابطه شما و همسر شما یک رابطه سببی است. اما شما نمی توانید مشخص کنید که فرزند کدام خانواده باشید. از این رو رابطه شما با خانواده – پدر و مادر و … – یک رابطه نسبی است.

تفاوت دیگری که رابطه نسبی دارد این است که این نوع روابط غیر قابل انکار و غیر قابل فسخ است. یعنی شما نمی توانید از نقش خود در این رابطه کنار بکشید. به طور مثال در روابط سببی مانند ازدواج، شما می توانید به سبب طلاق، نقش همسری را کنار بگذارید. اما راهی برای کنار گذاشتن نقش فرزندی یا پدری و … وجود ندارد.

شما تا آخر عمر همچنان فرزند همان پدر و مادر محسوب می شوید و این اتفاقی است که تغییر ناپذیر است، مگر این که مشخص شود عملا این رابطه از ابتدا وجود نداشته است. به عبارت ساده تر زمانی شما می توانید یک رابطه نسبی را از بین ببرید که ثابت کنید این رابطه از همان ابتدا وجود نداشته است. بنابراین کار وکیل نفی نسب در عمل این است که ثابت کند یک رابطه نسبی – پدر فرزندی و یا سایر روابط نسبی – از همان ابتدا وجود نداشته است.

نکته مهم دیگری که باید در مورد روابط نسبی و سببی بدانید این است که قوانین خانواده بر اساس این رابطه ایجاد شده است. بنابراین قوانینی مانند قوانین ارث و مهریه و … همه و همه بر پایه روابط نسبی و سببی است. بنابراین با نفی نسب تمامی حق و حقوق هایی که توسط این رابطه به فرد می رسید، از بین می رود. این نکته ای است که باعث شده است در برخی از دعوا های انحصار وراثت، افراد سراغ وکیل نفی نسب بروند.

وکیل نفی نسب صلبی و غیر صلبی

نفی نسب و نفی ولد دو مفهوم هم ارز هستند که معنایی نسبتا متفاوت دارند. در مفهوم نفی ولد تنها پدر – والد – اجازه و حق ارائه دادخواست به دادگاه را دارد و تنها رابطه بین فرزند و پدر مورد بررسی قرار می گیرد، به این نوع دادخواست، دادخواست نفی نسب صلبی نیز گفته می شود. اما در دادگاه های نفی سبب غیر صلبی عملا دادگاه رابطه نسبی بین فرزند و مادر و یا برادر و خواهر را مورد بررسی قرار می دهد.

بنابراین اگر بخواهیم به طور خلاصه بیان کنیم، نفی نسب صلبی مربوط به روابط فرزند – پدری است و در نفی نسب غیر سلبی روابط بین خواهر و برادر و یا مادر و فرزند مورد بررسی قرار می گیرد. نکته دیگری که باید به آن توجه داشته باشید این است که نفی ولد یک مسئله بسیار سخت و پیچیده از نظر قانونی محسوب می شود و نگارش دادخواست و ارائه آن به دادگاه سختی های خاص خودش را دارد. از این رو لازم است که از همان ابتدا از یک وکیل نفی نسب مجرب و با تجربه استفاده شود. نکته مهم دیگر این است که بررسی دادخواست نفی ولد در حوزه دادگاه خانواده است، همچنین برای این کار لازم است که خواهان مدارک و ادله بسیار قوی از جمله آزمایش DNA و … به دادگاه ارائه کند.

روند تهیه این مدارک و ارائه آن به دادگاه می تواند بسیار زمان بر و سخت باشد. از این رو پیشنهاد می شود که حتما در این مسیر از یک وکیل نفی نسب مجرب استفاده شود. استفاده از وکیل نفی نسب می تواند باعث صرفه جویی در وقت و هزینه شود. به هر هر حال قانون در این مورد حساسیت های بالایی را مد نظر قرار داده است. از این رو کوچکترین اشتباه یا ناهمخوانی می تواند باعث ابطال دادخواست و بسته شدن پرونده شود. همچنین باید در نظر داشته باشید که فارغ از مدرک گفته شده، دادگاه نیاز به شاهد نیز دارد. این ها مواردی است که یک وکیل نفی نسب می تواند شما را راهنمایی کند.

نظریه قانون مدنی چه می گوید؟

وکیل نفی نسب با تمامی قوانین حقوقی مربوط به این مبحث حقوقی اشنایی دارد و با استناد بر این مفاد قانونی، روند دادرسی پرونده را به بهترین نحو ممکن پیش می برد. با استناد به مفاد ۱۱۵۹ الی ۱۱۶۳ قانون مدنی به چند مورد از اساسی ترین مباحث مربوط به دعوای اثبات نسب اشاره می کنیم:

‌هر طفلی که بعد از انحلال نکاح متولد شود ملحق به شوهر است مشروط بر این که مادر هنوز شوهر نکرده و از تاریخ انحلال نکاح تا‌روز ولادت طفل بیش از دو ماه نگذشته باشد مگر آن که ثابت شود که از تاریخ نزدیکی تا زمان ولادت کمتر از شش ماه و یا بیش از ده ماه گذشته باشد.

اگر که عقد نکاح پس از نزدیکی منحل شود و زن مجدداً شوهر کند و طفلی که از او متولد گردد طفل به شوهری ملحق‌می‌شود که مطابق مواد قبل الحاق او به آن شوهر ممکن است در صورتی که مطابق مواد قبل الحاق طفل به هر دو شوهر ممکن باشد طفل ملحق به‌شوهر دوم است مگر آن که امارات قطعیه بر خلاف آن دلالت کند. در مورد مواد قبل هرگاه شوهر صریحاً یا ضمناً اقرار به ابوت خود نموده باشد دعوی نفی ولد از او مسموع نخواهد بود.

مواد قبل دعوی نفی ولد باید در مدتی که عادتاً پس از تاریخ اطلاع یافتن شوهر از تولد طفل برای امکان اقامه دعوی کافی‌می‌باشد اقامه گردد و در هر حال دعوی مزبور پس از انقضاء دو ماه از تاریخ اطلاع یافتن شوهر از تولد طفل مسموع نخواهد بود. در موردی که شوهر مطلع از تاریخ حقیقی تولد طفل نبوده و تاریخ تولد را بر او مشتبه نموده باشند به نوعی که موجب الحاق طفل به‌او باشد و بعدها شوهر از تاریخ حقیقی تولد مطلع شود مدت مرور زمان دعوی نفی دو ماه از تاریخ کشف خدعه خواهد بود.

مقالات مرتبط:

حق طلاق چیست؟

قیم قانونی

قیم قانونی کیست؟

افرادی که از نظر قانون و عرف صلاحیت اداره امور مالی و یا صلاحیت تصمیم گیری برخی از امور زندگی خود را ندارند محجور دانسته و سرپرست یا ولی قهری آنان عهده دار اداره اموال و تصمیم گیری به جای این افراد هستند حال در شرایطی که سرپرست یا ولی قهری وجود نداشته باشد این عهده و وظیفه بر ذمه قیم می باشد. پس قیم در واقع شخصی است که از سوی قانون برای حفاظت و سرپرستی و اداره امور مالی فرد محجور انتخاب می شود. شخص باید دارای شرایطی باشد و پس از نصب وی باید وظایفی را که به وی محول می شود به طور کامل انجام دهد. به همین منظور در این مقاله سعی شده است تا به همه جوانب نصب و شرایط و وظایف قیم و مواد قانونی آن بپردازیم.

قیم قانونی افراد محجور چه کسی است؟

شخص قیم کسی است که از سوی قانون منتسب می شود تا اداره امور مالی و برخی امور غیر مالی افرادی را متقبل شود. چه افرادی طبق قانون محجور شناخته می شود؟ این سوالی است که در موضوع و عنوان قسم میست ممکن است برای برخی افراد پیش بیاید. افراد محجور افرادی هستند که در یکی یا دو دسته از این افراد قرار بگیرند. افراد صغیر و افراد غیر رشید و افراد مجنون و دیوانه، که به کسانی که زیر سن بلوغ باشند صغیر شناخته می شوند سن بلوغ برای دختران نه سالگی و برای پسران پانزده سالگی تمام قمری است. افراد غیر رشید نیز افرادی هستند که به سن قانونی ۱۸ سال نرسیده اند و افراد مجنون نیز افرادی دیوانه هستند که عقل معاش و دچار نقص عقلی هستند.

در قانون مصوب اگر این افراد معامله ای انجام بدهند و یا برخی از تصمیماتی را اتخاذ نمایند این معامله یا تصمیم از نظر قانون لغو و غیر قانونی خواهد بود. پس لازم است تا کسی که دارای شرایطی باشد سرپرستی این افراد را تا زمان رفع محجوریت و یا تا همیشه بر عهده داشته باشند. پدر و پدر بزرگ پدری سرپرست افراد محجور محسوب می شوند و در صورت نبود اسم افراد و عدم داشتن شرایط سرپرستی وظیفه اداره امور مالی و غیر مالی افراد بر عهده ولی قهری است. ولی کسی است که یا از سوی ودر یا پدر بزرگ انتخاب می شود و اگر ولی قهری نیز انتخاب نشده باشد قانون برای این افراد قسم انتخاب می کند. قیم وی باید از نزدیکان به این افراد باشد که تمکن مالی قابل قبول دادگاه را داشته و شرایط خاصی که در قانون مطرح شده است را دارا باشد. نصب قیم دارای شرایطی است که در متن زیر یه آن می پردازیم.

موارد نصب قیم مطابق قانون مدنی

مطابق قوانین ایران سرپرستی تمامی افراد محجور با پدر است در صورتی که پدر فوت کند یا شرایط سرپرستی را نداشته باشد مثلا زندان باشد یا معتاد به مواد مخدر باشد سرپرستی افراد بر ذمه پدر بزرگ پدری است. حال چنانچه جد پدری در قید حیات نباشد یا در بستر بیماری باشد و یا تمکن مالی نداشته باشد سرپرستی این افراد بر عهده قیم خواهد بود البته اگر پدر یا پدر بزرگ پدری وصیت کرده باشند که فلان شخص سرپرست فرزندانشان باشد عهده دار این مسئولیت با ولی وصی است سپس با قیم اما اگر این شخص از سوی هر یک انتخاب نشده باشد سرپرست آنها را قانون تعیین کرده که به آن قیم می گویند.

در ماده ۱۲۱۸ قانون مدنی مواردی که قانون مطابق با آن اقدام به نصب قیم می کند را برشمرده است؛

در صورتی که افراد محجور پدر (سرپرست) پدر بزرگ پدری یا ولی خاص نداشته باشند.

افراد صغیر که ولی خاصی ندارند و سرپرست های وی (پدر و پدر بزرگ پدری) ولی را پس از خود انتخاب نکرده باشند.

افرادی غیر رشید و مجنون که حالت جنون و عدم رشد آنها مربوط به دوران صغیری آنها باشد و فاقد ولی قهری باشند.

همچنین برای افراد غیر رشید و افراد مجنون که جنون آنها و عدم رشدشان مربوط و متصل به صغیر بودنشان نباشد.

شرایط نصب قیم از سوی قانون

اولویت نصب قیم در قانون در صورت نبود پدر با مادر است و تا زمانی که مادر ازدواج نکرده باشد در صورت خواسته مادر قیومیت با وی خواهد بود و چنانچه مادر ازدواج کند باید مراتب را به قانون اطلاع دهد در این صورت دادگاه برای نصب قیم جدید اقدامات لازم را انجام می دهد و اگر مادر فوت نماید در صورت وجود شرایط اولویت با شوهر مادر است. پدر بزرگ مادری از دیگر افراد دارای صلاحیت است. افراد نزدیک مانند عمو یا افراد نزدیک به فرد محجور نیز در صورت وجود شرایط لازم از کسانی است که ممکن است از سوی دادگاه برای امر سرپرستی انتخاب شوند.

در ماده ۱۲۳۱ قانون مدنی شرایط نصب قیم به شرح زیر آمده است؛

کسانی که تحت قیمومت یا ولایت کسان دیگر باشند حق‌و‌شرایط قیومیت را ندارند.

کسانی که مرتکب جنایاتی شده باشند و  به حکم قطعی مجازات شده باشند و این جرایم شامل؛ خیانت در امانت، سرقت، اختلاس، کلاهبرداری، جنحه نسبت به اطفال، منافیات عفت و هتک ناموس، ورشکستگی به تقصیر کسی که ورشکسته شده باشند و حکم ورشکستگی آنان صادر شده باشد و هنوز تصفیه بدهی نکرده باشند.

کسی که خود یا نزدیکان درجه اول آنان نسبت به افراد محجور دعوای داشته باشند.

کسانی که به فساد اخلاقی شهره باشند.

شایستگی اخلاقی و دارای صفت امانت داری که تایید آن کاری مشکل است.

وظایف قیم

شخص قیم مطابق قانون دارای وظایفی است که چنانچه این وظایف را به خوبی انجام ندهد از مقام خود عزل می شود. اگر مال فرد تحت تکفل وی نقصان شود و یا باعث ایجاد ضرر به او شود و یا پس از نصب وی به یکی از جرایم فوق الذکر در شرایط نصب وی مرتکب شود از قیمومت عزل خواهد شد. پس وظایفی که قانون بر عهده است شخص گذاشته است به قرار زیر است؛

قیم به مجرد نصب وی بایستی لیستی از تمام دارایی و اموال فرد محجور را به دادستان ارائه دهد و تا پایان محجوریت افراد امانت دار این اموال باشد.

قیم بایستی هزینه های فرد محجور اعم از هزینه زندگی و درمان او را پرداخت نماید.

در صورت نیاز و لازم اجازه حق اشتغال را به افراد بدهد.

مهم ترین وظیفه سرپرست اصلاح و تربیت و حفظ جسم و نگهداری و حفظ بهداشت و سلامت فرد محجور است.

مقالات مرتبط:

سلب حضانت

لایحه در مورد قتل غیر عمد

لایحه در مورد قتل غیر عمد

لایحه در مورد قتل غیر عمد یکی از جرایم کیفری است که به سبب آن مجرم زندانی یا قصاص و یا محکوم به پرداخت دیه می شود. لایحه قتل غیر عمد نیز در از طرف محکوم علیه یا نماینده قانونی وی در قالب دفاعیه و اصرار بر غیر عمدی بودن جرم می باشد که باعث تخفیف در مجازات خواهد شد. اما دین لایحه چه ویژگی هایی دارد و چگونه تنظیم می شود و یا شرایط غیر عمدی بودن قتل را در این مقاله خواهیم داشت.

قتل غیر عمد چیست؟

ماده ۲۸۹ قانون مجازات های اسلامی جرم قتل بر سه نوع قتل شبه عمد، قتل خطای محض و قتل عمدی است. قتل شبه عمد همان قتل غیر عمد است که در این حالت شخص به صورت غیر عمدی مرتکب آن شده است. با وجود تفاوت های در این سه نوع چیزی که مشخص است و غیر قابل تغییر است سلب حیات و زندگی از یک نفر است. کسی که به صورت عمدی قتلی را مرتکب می شود کاملا هدف و نیت او مشخص بوده است. مانند کسی که دو تیز یکی به قلب و یکی به مغز شلیک کرده است مشخص است هدف از نابودی شخص بوده است. یا کسی که به حیوان شماری تیراندازی کرده اما تیر کمانه می کند و به شخصی برخورد می کند مشخص است که خطای محض بوده و شخص شاید مقتول را اصلا نشناسد و حتی در لحظه اثبات ندیده باشد.

اما حالت دیگر قتل این است که شخص تیزی به پای شخص در اثر عصبانیت شلیک می کند که هدف او زخمی کردن بوده باشد اما بر اثر خونریزی زیاد شخص فوت می شود یا مانند وقت هایی که شخص در سانحه رانندگی با عابری برخورد کرده و شخص کشته می شود. مشخص است که برای قتل خطای محض و شبه عمد می توان تخفیف های را قائل شد وگرنه مجازات همان است که گفته شد. پس طبق گفته های فوق می توان چنین نتیجه گرفت که داشتن انگیزه و هدف و نیت مجرم در ارتکاب جرم مهم است. مجرمی که هدف و سوء نیت به کسی نداشته است و هدف شخص با نتیجه عمل تفاوت داشته است می توان گفت فرد به قتل غیر عمد محکوم خواهد شد.

لایحه قانونی در مورد قتل غیر عمد

لایحه قانونی که در مورد قتل غیر عمد تنظیم می شود باید حاوی مفاد ماده قانونی باشد. وس در تنظیم لایحه قتل غیر عمد و قانونی بودن این لایحه می توان به ماده ۲۹۱ قانون مجازات های اسلامی استناد کرد. مطابق این قانون در حالت ها و شرایط ذیل قتل شبه عمد محسوب می شود و می توان لایحه دفاعیه برای آن ارائه و تسلیم کرد. این شرایط بدین شرح است؛

اگر مجرم قصد رفتاری را نسبت به مقتول داشته است اما نتیجه آن رخ دادن جنایت باشد و در عمل و اهداف او استنباط شود که رفتار او عمدی نبوده است.

زمانی که شخص نسبت به موضوع جرم و اتفاق افتاد آن جهل داشته باشد مثلا به انسانی تیراندازی کند که فکر کرده است حیوان درنده یا شکاری است. در آن لحظه شخص به جنایت فکر نکرده است اما اشتباهی مرتکب آن شده است.

اگر جنایت واقع شده یا مانند آن مشابه قتل عمد نباشد و جنابت به سبب تقصیر مرتکب واقع شده باشد. مثلا سرعت غیر مجاز جرم است و فرد بر اثر این جرم کسی را زیر گرفته و به قتل رسیده باشد.البته باید ثابت شود که شخص عمدا شخص را با اتومبیل زیر نگرفته است.

یکی از جرایمی که به کرات اتفاق می افتد و در دادگاه های کیفری با آن برخورد می شود قتل شبه عمد بر اثر سانحه رانندگی است در متن زیر به این موضوع می پردازیم.

در سانحه رانندگی

کسی بر اثر سانحه رانندگی مرتکب قتل می شود در واقع از دید و منظر قانونگذار دو جرم را مرتکب شده است و باید مجازات هر دو را بپذیرد. البته اگر ثابت شود که سانحه رانندگی بر اثر سرعت غیر مجاز بوده یا سبقت غیر مجاز یا هر خلاف راهنمایی و رانندگی دیگر و یا شخص راننده یا مجرم گواهی نامه رانندگی نداشته باشد می توان علاوه بر مجازات سلب حیات دیگری مجازات مربوط به راهنمایی و رانندگی را نیز متحمل شود. طبق قانون جرم قتل در سانحه رانندگی غیر عمد محسوب می شود و فرد مستلزم پرداخت دیه می باشد و در صورت عدم پرداخت دیه محکوم به حبس می شود. همچنین چنانچه راننده یا مجرم فاقد گواهینامه رانندگی باشد محکوم به دو ماه تا دو سال حبس خواهد شد.

نحوه رسیدگی به لایحه در مورد قتل غیر عمد

پس از وقوع قتل غیر عمد بایستی مامورین سر صحنه جرم حاضر شوند یکی از راه های اثبات غیر عمد بودن جرم این است که صحنه جرم بازسازی و بازبینی شود. مامورین در اسرع وقت وظیفه دارند صحنه جرم را محبوس نمایند تا مامورین با دقت بیشتری به بررسی صحنه وقوع جرم بپردازند. سپس مراحل شکایت ولی دم و خانواده مقتول و سپری شدن مراحل اولیه بازجویی و بازداشت متهم در کلانتری و سپس برگزاری جلسه دادرسی، چنانچه در این مرحله جرم متهم احراز شود کیفر خواست برای محکوم علیه درخواست می شود. چنانچه رای دادگاه مبنی بر غیر عمد بودن قتل باشد فرد خاطی محکوم به پرداخت دیه خواهد شد. البته جزای عمومی نیز بایستی اعمال شود.

مطابق ماده ۶۱۶ قانون مجازات های اسلامی؛ اگر قتل غیر عمد به خاطر بی احتیاطی یا بی مبالاتی و یا انجام عملی که در آن مهارت نداشته است یا به دلیل عدم رعایت قوانین و نظامات واقع باشد، مسبب به یک تا سه سال حبس محکوم خواهد شد و در صورت مطالبه ولی دم برای دیه بایستی دیه انسان کامل را پرداخت نماید.

وکیل برای تنظیم لایحه قتل غیر عمد

اثبات قتل غیر عمد گاهی مشکل است و ادله و مدارکی برای اثبات ادعا وجود ندارد. وجود وکیل مجرب و با مهارت در این زمینه لازم و ضروری است زیرا رسیدگی به این نوع از پرونده های کیفری پیچیدگی و ظرافت های حقوقی و قانونی مختص به خود را دارد در نتیجه مشورت با وکیل پایه یک دادگستری متخصص در زمینه جرایم کیفری لازم و ضروری است.

سایر مقالات حقوقی:

تهدید در فضای مجازی را بشناسید

دادخواست اثبات نشوز

دادخواست اثبات نشوز

دادخواست اثبات نشوز درخواستی است که هر کدام از زوجین چه زن و چه مرد می توانند آن را در دادگاه مطرح نمایند. این دادخواست باید در شرایط خاص تنظیم و ارائه شود.‌

در چه حالتی دادخواست اثبات نشوز در دادگاه مطرح و مورد پیگیری قرار خواهد گرفت؟

قبل از پرداختن به این مسئله لازم است یادآور شویم که زن و مرد زمانی که به عقد و نکاح همدیگر در بیایند نسبت به هم دیگر دارای وظایف و مسئولیت هایی خواهند شد. حال زمانی می توان از دادخواست اثبات نشوز استفاده کرد که هر کدام از زوجین به مسئولیتی که در قبال دیگری دارد عمل نکرده و آن را نادیده بگیرد. مثلا مرد در قبال تمکینی که زن از او می نماید وظیفه دارد هزینه های زندگی همسرش و نفقه او را بپردازد. سرپیچی کردن و شانه خالی کردن از این مسئولیت ها باعث می شود تا زوجین نسبت به همدیگر ناراضی و در دادگاه چنین درخواستی را مطرح نمایند.

نوع دادخواست برای زن و مرد

وظایفی که زن نسبت به شوهر خود دارد بسیار متعدد و فراوان می باشند. یکی از مهم ترین این وظایف به جا آوردن وظایف زناشویی در مقابل همسر می باشد که در قانون و مسائل حقوقی به تمکین خاص معروف می باشد. نوعی دیگر از تمکین وجود دارد که به آن تمکین عام گفته خواهد شد. برای مثال داشتن اخلاقی خلاف عرف و نامتعارف و زندگی نکردن با همسر خود در حالی که هنوز در عقد او قرار دارد. با این تفاسیر اگر زن به این نوع وظایف عمل ننماید شوهر حق دارد در دادگاه خانواده دادخواست اثبات نشوز را تنظیم کرده و خواستار بررسی حقوق پایمال شده خود شود اما باید دانست که این دادخواست تنها در مورد زن قابل اجرا نیست بلکه در مورد مرد نیز می توان آن را اجرا نمود.

به این صورت که مرد در مقابل تمکینی که زن از او می کند وظیفه دارد که نفقه او را پرداخت نماید. نفقه زن شامل تمامی هزینه های خوراک و پوشاک و مسکن و همچنین هزینه های درمان خواهد شد. در صورتی که مرد این وظایف را در قبال همسر خود انجام ندهد و در حق او اجحاف نماید زن محق می باشد تا در دادگاه دادخواستی با عنوان اثبات نشوز را تنظیم نموده و خواستار حقوق از دست رفته خود شود. در این مطلب چند نکته مهم و اساسی وجود دارند که از این قرار می باشند.

  • اول: گاهی اوقات زن بنا به دلایلی خاص که مورد قبول دادگاه نیز هستند از تمکین خاص نسبت به  شوهر خود خودداری می کند. مثلا در صورتی که مرد دچار نوعی بیماری واگیر مقاربتی باشد.
  • دوم: در صورتی که مرد تمام وظایف خود را نسبت به زن انجام داده اما همچنان از تمکین به شوهر خود خودداری نماید. در این حالت مرد می تواند ازدواج مجدد نماید. این اجازه از سوی دادگاه برای او صادر خواهد شد.
  • سوم: اگر زن شوهر خود را تمکین کرده اما در مقابل مرد نفقه او را پرداخت نکرده و وظایف مربوطه را به انجام نرساند، زن می تواند از مراجع قضایی درخواست طلاق بنماید.
  • چهارم: بر اساس قانون و در کتاب های حقوقی زنی که از شوهر خود تمکین ننماید ناشزه و مردی که وظایف خود را در قبال همسرش به انجام نرساند ناشز گفته خواهند شد.
  • پنجم: پرداخت نفقه زن از طرف مرد و همچنین تمکین زن از مرد دو مسئله مهم و اساسی در زندگی مشترک و زناشویی می باشند که در صورت رعایت و انجام این وظایف از طرف زن و مرد بسیاری از مشکلات زندگی مشترک حل و فصل خواهد شد.

نتایج دادخواست اثبات نشوز

هر گاه که دادخواست اثبات نشوز از طرف هر کدام از زوجین در دادگاه مطرح شود عواقب و نتایجی متوجه هر دو نفر یعنی هم زن و هم مرد خواهد شد. اگر نشوز هر کدام برای دادگاه آشکار شود دیگری به جبران ضرری که متحمل شده است می تواند از انجام وظایف خود امتناع کند. زیرا در قانون مدنی عقد و نکاح زن و شوهر یک نوع قرارداد به شمار آمده است. با این تفاسیر اگر نشوز زن ثابت شود.

از سوی دادگاه مکلف به تمکین شوهر خود خواهد شد و در مقابل مرد از دادن نفقه معاف خواهد شد. در مقابل نیز اگر مرد نفقه همسر خود را پرداخت نکرده باشد اما زن همچنان از شوهر خود تمکین کرده باشد و مرد به عنوان ناشز شناخته شود این حق برای زن در نظر گرفته خواهد شد که دست از تمکین مرد خود کشیده و مرد مجبور به پرداخت نفقه خواهد شد.

نکته: تمامی این مناقشه ها که امکان دارد در زندگی هر زوجی به وجود بیاید باعث عدم پرداخت مهریه از طرف مرد به زن نخواهد  شد. زیرا مهریه در هر حالتی باید توسط مرد پرداخت شده و آن را به هر شکلی که زن راضی باشد در اختیار او قرار دهد.

دلایل اثبات نشوز که باید در دادخواست آن مندرج شوند

بر اساس قانون زمانی که دادخواست اثبات نشوز از طرف یکی از زوجین تنظیم و روانه مراجع قضایی خواهد شد باید دلایل این امر در آن مندرج شده باشد. اگر این دادخواست از طرف زن مطرح شده باشد باید دلایل محکمی دال بر عدم پرداخت نفقه از طرف مرد ارائه شود زیرا عدم پرداخت نفقه از طرف مرد به زن مهم ترین و اصلی ترین دلیل برای این کار شناخته شده است.

در ادامه نیز بدرفتاری، مهیا نکردن مسکن و عدم وفاداری مرد نسبت به زن باید ذکر شود.

در صورتی که دادخواست مربوطه از طرف مرد تنظیم شده باشد و مرد از دادگاه بخواهد تا حقوق او را از زن طلب کنند. این دادخواست نیز باید با ذکر دلایل موجه همراه باشد. مهم ترین و بارز ترین دلیل برای انجام این کار از سوی مرد عدم تمکین زن نسبت به او می باشد که این دلیل به تنهایی می تواند زن را در دادگاه محکوم و ناشزه معرفی کرد. در ادامه نیز در صورت وجود دلایل دیگر مانند بد رفتاری و عدم احترام به همسر، ترک خانه و سایر موارد نیز باید ذکر شوند.

مقالات مرتبط:

عده طلاق

درخواست اخذ به شفعه

درخواست اخذ به شفعه

درخواست اخذ به شفعه یک مورد حقوقی در بحث اموال و املاک می باشد که به طور شگفت انگیزی در میان مردم ناشناخته و گنگ می باشد. هر چند امور مالی و ملکی موضوع و مسئله ای عمومی است و اکثریت مردم در طول زندگی حتما یک یا چند بار با آن روبرو خواهند شد اما در این مورد به خصوص به جز حقوقدانان و وکلای فعال در این حوزه کسی از چند و چون آن مطلع نمی باشد. بنابراین اگر مایل به یادگیری و آشنایی با این مسئله هستید تا آخر مطلب ما را همراهی کنید.

تعریفی کلی از اخذ به شفعه

اخذ به شفعه یک نوع حق قانونی و حقوقی است که تحت شرایط خاص برای فرد در نظر گرفته خواهد شد. حال ممکن است این سوال پیش بیاید که این شرایط خاص کدامند. جواب این است که اگر دو نفر و نه بیشتر در یک ملک شریک باشند در صورتی که یکی از شرکا قصد فروش سهم خود را داشته باشد و بخواهد آن را به شخص دیگری واگذار نماید حق خرید آن سهم با شریک دیگر می باشد و قانون این حق را به او می دهد که در قبال پرداخت قیمت واقعی ملک صاحب تمام ملک شود.

نکات مهم و اساسی

در قانون مدنی کشور و در بندها و ماده های مختلف به طور مفصل به بیان این درخواست و چگونگی ایجاد حقی که طی آن برای فرد لحاظ خواهد شد پرداخته شده است. مهم ترین آن ها به قرار ذیل می باشند:

۱- این حق و درخواست تنها در مورد املاکی قابل اجرا است که دارای زمین باشند. بنابراین اگر ساختمان و یا آپارتمانی بدونه زمین آن در معرض فروش قرار داده شود مشمول این دادخواست قرار نخواهد گرفت.

۲- این دادخواست درباره مالکین ملکی که بیشتر از دو نفر باشند قابل اجرا نخواهد بود. در قانون به طور صریح به این مطلب اشاره شده است که این حق تنها برای شرکائی در نظر گرفته خواهد شد که تعداد نفرات تنها ۲ نفر باشند.

۳- شخص شریک ملک که قصد خرید سهم شریک خود را دارد باید مبلغی را که خریدار اولیه قادر به پرداخت آن بود به فروشنده سهم پرداخت نماید. این یک مورد به خصوص غیر قابل بحث است و فرد نمی تواند به  هر دلیلی مثلا به خاطر شراکتی که میان او و دیگری قرار دارد قیمت کمتری را پرداخت نماید.

۴- درخواست اخذ به شفعه حقوقی فقط زمانی اجرا خواهد شد که یکی از شرکا قصد فروش داشته باشند. در دیگر موارد مثل هدیه دادن و یا اجاره دادن این حق برای هیچ کدام از دو شریک لحاظ نخواهد شد.

۵- اجرای درخواست اخذ به شفعه و در نظر گرفتن این حق در صورتی که یکی از صاحبان ملک فوت شود به وارثان آن ها خواهد رسید اما با این تفاوت بزرگ که دیگر قادر نخواهند بود این حق را به اندازه سهم خود در ملک اجرا کنند. بلکه باید یک توافق جمعی در میان شریک اول و وارثان شریک دوم که فوت شده است حادث شود.

۶- شریکی که این حق برای او در نظر گرفته شده باید در اسرع وقت دادخواست مربوط به آن را اجرا نماید. در غیر این صورت حق از او سلب خواهد شد.

انواع دادخواست اخذ به شفعه

دادخواست اخذ به شفعه در موارد بخصوصی قابل اجرا می باشد که عبارتند از:

۱- در زمین کشاورزی، در مورد دادخواست و حقی که در زمین کشاورزی برای شرکا ایجاد می شود باید دانست که در صورتی که دو نفر در یک زمین کشاورزی شریک باشند و هر دو مالک به صورت مشاع باشند حتی اگر این شراکت به صورت مساوی نباشد باز هم این دادخواست را می توان در مورد یکی از آنها اجرا کرد. به شرطی که یکی از شرکا بخواهد سهم خود را به شخص ثالثی به فروشد.‌ لازم به ذکر است که این دادخواست زمانی قابلیت اجرا خواهد داشت که هر دو مالک در تمام قسمت ها و در ذره ذره ملک با هم شریک باشند. در این حالت هیچ کدام از مالکین نمی توانند بدون اجازه طرف دیگر قسمتی از زمین را جدا کرده و یا آن را بفروشد.

۲- در مزایده، با توجه به این که مزایده یک نوع قرارداد فروش می باشد و اخذ به شفعه نیز تنها در امور مالی قابل اجرا می باشد. بنابراین این حق در مزایده نیز قابلیت اجرا را خواهد داشت. اما این کار یک شرط دارد و آن این است که شریک متقاضی این دادخواست تمامی شرایط اجرا را داشته و یا آن را فراهم نماید.

۳- در آپارتمان، اگر دو نفر یک آپارتمان را بر روی یک قطعه زمین بنا کنند که تنها در ساختمان آن شراکت نموده باشند و زمین متعلق به یکی از آن ها و یا شخص دیگری باشد. در این صورت دیگر نمی توان از دادخواست مورد نظر استفاده کرد.

دادخواست اخذ به شفعه چگونه انجام خواهد گرفت؟

برای طرح و تنظیم دادخواست اخذ به شفعه بهتر است ابتدا به یک وکیل باتجربه و مجرب مشورت شود. زیرا همان طور که قبلا متذکر شدیم این مسئله یک مسئله حقوقی نسبتا پیچیده می باشد. سپس باید  اظهار نامه ای را به وسیله دادگستری و یا دفاتر خدمات قضایی به شخص فروشنده و خریدار سهم ارسال نماید. و در آن نارضایتی خود را از انجام این معامله و همچنین آمادگی برای خرید سهم شریک خود را به اطلاع آنان برساند.

مالک فروشنده قیمت پیشنهادی خود را به او اطلاع دهد. در صورتی که فروشنده سهم توجه به اظهار نامه و پیشنهاد دیگر شریک خود ننماید. طرف می تواند با مراجعه به مراکز قضائی دادخواستی را با عنوان مربوطه تنظیم کرده و آن را همراه با مدارک مورد نیاز تسلیم دادگاه نماید تا از راه قانونی این حق در مورد او اجرا شده و او به عنوان مالک شش دانگ ملک شناخته شود.

نکته: درخواست اخذ به شفعه یک نکته اختیاری وجود دارد که در صورت انجام آن می توان این اطمینان را در فروشنده ایجاد کند که او می تواند و قادر خواهد بود تا قیمت مورد نظر دانگ او را پرداخت نماید و این اقدام این است که پرینتی از حساب بانکی خود را ضمیمه اظهارنامه ای نماید که برای شریک خود ارسال خواهد کرد.

سایر مقالات مرتبط:

لایحه در خصوص الزام به فک رهن

ضم امین در قانون

ضم امین در قانون چیست؟

یکی از سوالات موکلین گرامی در مورد افراد محجور، ضم امین در قانون و نیز نحوه انتخاب امین می‌باشد. در مواردی که ولی قهری فرد صغیر یا محجور، توانایی مناسبی برای اداره اموال و نیز امور مربوط به وی را نداشته باشد، دادگاه با رعایت تشریف قانونی فردی را برای کمک به ولی قهری انتخاب می‌نماید. این امر در راستای حفظ حقوق فرد صغیر یا محجور بسیار حیاتی است.

تعریف حقوقی ضم امین

در حوزه حقوق، به انتخاب فردی از سوی دادگاه، جهت اداره اموال و امور فرد محجور (غیر از ولی قهری)، ضم امین گفته می‌شود. هرگاه ولی قهری، یعنی پدر یا جد پدری توانایی و یا اهلیت رسیدگی و اداره اموال امور فرد محجور یا صغیر را نداشته باشد، دادگاه می‌تواند برای جلوگیری از تلف و یا ضایع شدن اموال محجور، فردی مورد اعتماد را تعیین نماید. به این فرد در قانون امین گفته می‌شود.

با ضم امین، این فرد می‌تواند بر امور انجام شده توسط ولی قهری نظارت داشته باشد. در واقع فرد محجور با ای عمل دارای دو نماینده خواهد که به صورت مشترک اقدام می‌کنند. همچنین، هیچ کدام به تنهایی نمی‌تواند برای فرد مولی علیه کاری انجام دهند.

ضم امین در مورد اموال وقفی نیز کاربرد دارد. هنگامی که فرد متولی در مال وقف شده، خیانت در امانت نماید، دادگاه با تعیین امین برای اداره امور موقوفه نظارت می‌نماید. دادگاه با تحقق هر یک از شرایط زیر، اقدام به صدور حکم می‌نماید.

بیماری قیم یا ولی قهری که مخل اداره امور باشد.

کهولت سن

دوری از محل اقامت فرد مولی علیه به نحوی که اداره اموال با مشکل روبرو شود:

محجور شدن ولی یا قیم

عدم رعایت مصلحت فرد مولی علیه و تعدی و تفریط در اموال

وظایف امین

 به لحاظ قانونی پس از ضم امین، مجموعه‌ای از وظایف به وی محول می‌گردد:

در تمامی معاملاتی که به نمایندگی از فرد محجور انجام می‌گردد، حضور امین الزامی است.

امین می‌بایست، نفقه افراد واجب النفقه فرد محجور را از محل دارایی وی پرداخت نماید.

همچنین می‌تواند با هماهنگی ولی قهری، اموال بلااستفاده را در جهت مصالح محجور به فروش برساند.

امین می‌تواند برای اداره امور فرد مولی علیه، از دادگاه بخواهد که برای وی حق الزحمه تعیین نماید تا از محل اموال مولی علیه پرداخت گردد.

مدارک لازم برای دادخواست ضم امین

برای طرح دعوی ضم امین، خواهان می‌بایست مدارک زیر را به دادگاه ارائه نماید:

کپی مدارک هویت خود شامل شناسنامه و کارت ملی

مدارک دال بر عدم اهلیت استیفا و نیز اداره اموال توسط خود طفل یا فرد محجور

مدارک اثبات کننده عدم توانایی ولی قهری در اداره اموال

سایر مدارک نظیر شهادت شهود، استعلامات قانونی مثل نظریه پزشکی قانونی و….

سایر مقالات حقوقی:

مشاوره حقوقی کیفری

جرم ورود به عنف در قانون

جرم ورود به عنف در قانون

جرم ورود به عنف در قانون شاید برای شما نیز تاکنون رخ داده باشد، که فردی بخواهد به زور و یا تهدید وارد منزل شما شود و یا خودتان به دلیل عصبانیت شدید مرتکب این عمل شده باشید. این عمل که به آن ورود به عنف گفته می‌شود، یکی از دعاوی کیفری است که قانون‌گذار برای آن مجازات تعیین کرده است. چرا که منزل و یا محل سکونت و کار افراد، حریم شخصی آن‌هاست و به همین جهت، هیچ فردی نمی‌تواند بدون حکم قانونی و یا عذر موجه، به حریم شخصی افراد وارد شود.

ورود به عنف در اصل 22 قانون اساسی

براساس اصل ۲۲ قانون اساسی، جان، مال، حیثیت، حقوق مسکن و شغل افراد، غیر از مواردی که قانون اجازه دهد، مصون از تعرض است. عنف در لغت به معنای زور و خشونت است. به همین جهت ورود به عنف، یعنی فردی بدون اجازه شخصی دیگر و با اجبار، تهدید، خشونت، استفاده از سلاح و … وارد منزل یا محل سکونت وی شود. مواردی مانند شکستن درب یا قفل، شکستن پنجره‌ها، خراب کردن دیوار و یا استفاده از نردبان از جمله مصادیق ورود به عنف باشد.

در ماده ۶۹۴ قانون مجازات اسلامی، ورود به عنف در مورد محل زندگی و یا مسکن مصداق پیدا کرده است. بنابراین، در شرایط زیر این جرم به وقوع پیوسته است:

  • وارد شدن سارقین با زور به منزل فردی برای سرقت
  • ورود ماموران انتظامی و ضابطین قضایی به منزل فردی بدون حکم قانونی
  • آمدن مالک به ملک دارای مستاجر بدون اجازه و به زور و نیز بدون حکم یا دستور قانونی

براساس تعریف فوق، ورود به اماکن مختلف همیشه مصداق ورود به عنف نیست. به طور مثال ورود به یک زمین یا باغ هر چند دیوار کشی نیز شده باشد، نمی‌تواند مصداق این جرم باشد. همچنین در مورد املاکی که سال‌هاست متروکه هستند، این جرم تحقق ندارد. بنابراین باید برای طرح دعوی از سایر عناوین مجرمانه و یا موضوعات حقوقی استفاده نمود.

مجازات ورود به عنف

مطابق با ماده ۶۹۴ قانون مجازات اسلامی، اگر فردی به عنف یا تهدید وارد منزل فردی دیگر شود، از ۶ ماه تا سه سال حبس در انتظار وی خواهد بود. همچنین، در صورتی که افراد مرتکب این جرم دو نفر و یا بیشتر باشند و حداقل یکی از آن‌ها از سلاح استفاده کنند، مجازات ورود به عنف حبس بین یک تا شش سال خواهد بود.

همانطور که در متن ماده دیده می‌شود، استفاده از سلاح و یا تعدد افراد از موارد تشدید مجازات است. همچنین، صرف وارد شدن به منزل فردی دیگر آن هم به زور، مستوجب مجازات ذکر شده می‌باشد. بنابراین، اگر وارد شدن به منزل فرد به قصد سرقت، آدم ربایی و … باشد، علاوه بر ورود به عنف، مجازات‌های مربوط به سرقت و … نیز اضافه می‌گردد. در این شرایط نیز، اشد هر کدام از مجازات‌ها اعمال می‌گردد.

نحوه شکایت

برای شکایت ورود به عنف، فرد شاکی باید به دفتر خدمات الکترونیک قضایی و یا نیز کلانتری محل وقوع جرم، مراجعه و شکایت خود را ثبت نماید.

جرم ورود به عنف در قانون در هر دو حالت، پس از تشکیل پرونده و نیز تعیین دادسرا و شعبه رسیدگی کننده، پرونده برای تحقیقات محلی به کلانتری ارجاع می‌گردد. در این حین، شاکی باید، ادله و امارات خود نظیر شهادت شهود، گزارش پلیس، تامین دلیل انجام شده، فیلم، عکس و … را به بازپرس ارائه دهد.

بازپرس با بررسی مدارک، چنانچه مشتکی عنه را متهم تشخیص دهد، برای وی ابلاغیه جلب به دادرسی صادر می‌کند. در این صورت مشتکی عنه باید در دادسرا حضور و با ارائه وثیقه مناسب به سوالات پاسخ دهد.

چنانچه بازپرس، پس از تکمیل شدن تحقیقات، از توضیحات مشتکی عنه قانع شود، برای متهم ورود به عنف کیفرخواست صادر کرده و پرونده را به دادگاه ارجاع می‌دهد. در دادگاه آخرین دفاعیات طرفین اخذ و در نهایت رای بدوی صادر می‌گردد. رای بدوی نیز ظرف ۲۰ روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظر خواهی می‌باشد.

اگر بازپرس، مشتکی عنه را متهم نداند، برای وی قرار منع تعقیب صادر می‌کند. قرار منع تعقیب ظرف مدت ۱۰ روز قابل اعتراض خواهد بود.

مقالات مرتبط:

اجرای احکام کیفری