مراحل گرفتن حکم رشد دختر برای ازدواج

مراحل گرفتن حکم رشد دختر برای ازدواج

مراحل گرفتن حکم رشد دختر برای ازدواج طبق قانون هر کشوری افراد برای انجام امور حقوقی خود باید سن و شرایط عقلی و ذهنی خاصی را داشته باشند برای همین است که مثلا ما معامله خرید و فروش یک فرد 5 ساله را به طور معمول نمی پذیریم زیرا می دانیم این فرد قادر به انجام این کار نیست اما این عدم قدرت انجام امور حقوقی که به آن اصطلاحا اهلیت گفته می شود همیشه به سادگی قابل شناسایی نیست و باید با ظرافت های قانون آشنا بود یکی از این موارد ازدواج و سن ازدواج برای دختر است که در سالهای اخیر بسیار هم چالش برانگیز بوده است.

 

حکم رشد چیست؟

افراد برای اینکه اهلیت انجام امور حقوقی را داشته باشند باید واجد 3 ویژگی بلوغ، عقل و رشد باشند. دختران بعد از رسیدن به سن 9 سال تمام قمری و پسران بعد از رسیدن به سن 15 سال تمام قمری به طور پیش فرض بالغ محسوب می شوند. بنابراین دو شرط دیگر یعنی عقل و رشد نیز باید وجود داشته باشد. شرط عقل اغلب با رسیدن به سن بلوغ برای افراد فرض شده است اما بحث رشد اندکی متفاوت است.

رشد در امور مالی مطرح می شود و ربطی به امور غیرمالی ندارد و به این معناست که فرد توان تشخیص درست از غلط و مضر از مفید را دارد و می تواند امور مالی خود به طور عاقلانه مدیریت کند. در قانون مدنی کشور ما سن احراز رشد 18 سالگی است یعنی فرد 18 ساله رشید محسوب می شود و می تواند در امور مالی خود دخالت کند و منع قانونی ویژه ای ندارد مگر خلاف آن ثابت شود. بنابراین یک دختر بعد از رسیدن به سن 9 سال بالغ است و اگر تا 18 سالگی قصد تصرف در امور مالی خود را دارد باید حکم رشد بگیرد و یک پسر هم تا سن 15 سالگی بالغ است و اگر در فاصله زمانی 15 تا 18 سالگی قصد تصرف در اموال خود را دارد باید حکم رشد داشته باشد.

طبق تبصره 2 ماده 1210 قانون مدنی: «اموال صغیری را که بالغ شده است در صورتی می توان به او داد که رشد او ثابت شده باشد». در واقع منظور اصلی این ماده این است که فرد صغیر با رسیدن به سن بلوغ می تواند در امور غیرمالی خود تصرف کند و اهلیت لازم را دارد اما برای دخل و تصرف در امور مالی با اینکه صغیر به سن بلوغ رسیده اما لازم است رشد او ثابت شود. در واقع این همان چیزی است که در بالا توضیح دادیم.

حکم رشد دختر و موضوع ازدواج

یکی از مباحث مهم درباره حکم رشد ازدواج است. همانطور که می دانید درست است که ازدواج در نگاه اول یک موضوع یک غیرمالی به نظر می رسد اما دارای آثار مالی مانند نفقه و مهریه است. بنابراین شرط رشد باید وجود داشته باشد. در اینجا می خواهیم درباره حکم رشد دختر برای ازدواج و مراحل گرفتن آن را توضیح دهیم. طبق ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی سن ازدواج برای دختر 13 سال تمام شمسی و برای پسر 15 سال تمام شمسی است. طبق این ماده ازدواج دختر قبل از 13 سالگی و بعد از 13 سالگی تا سن رشد در شرایط متفاوتی ممکن است.

ازدواج دختر قبل از 13 سال تمام شمسی: طبق قانون ممنوع است اما با وجود اذن ولی به شرط رعایت مصلحت و تشخیص دادگاه ممکن است.

ازدواج دختر بعد از 13 سال تمام شمسی تا 18 سالگی: دختری که به سن 13 سال تمام شمسی رسیده است ممنوعیت قانونی برای ازدواج ندارد اما همچنان به اذن ولی و داشتن حکم رشد نیاز است. دریافت حکم رشد به دلیل آثار مالی ازدواج است.

ازدواج دختر بعد از 18 سالگی: ازدواج دختر باکره به اجازه پدر نیاز دارد اما چون فرد رشید محسوب می شود دیگر به حکم رشد نیازی نیست.

مراحل گرفتن حکم رشد دختر برای ازدواج

دختری که قصد دریافت حکم رشد برای ازدواج را دارد باید دادخواست حکم رشد را در سامانه قضایی ثبت کند. مرجع رسیدگی به درخواست صدور حکم رشد دختر دادگاه خانواده محل اقامت دختر است. دادگاه خانواده این درخواست را بررسی می کند، تحقیقات و آزمایشات لازم مانند آزمایشات بالینی باید انجام شود و در صورتی که دادگاه رشد دختر را احراز نمود، حکم را صادر خواهد کرد. دختر در جلسه دادگاه باید مدارک لازم مانند شناسنامه، کارت ملی و مدارک دیگر مانند استشهادیه شهود و … را به همراه داشته باشد.

بعد از این دختر باید به همراه سایر مدارک مورد نیاز برای ازدواج باید حکم رشد خود را نیز به همراه داشته باشد در غیر این صورت ازدواج او ثبت نخواهد شد.

حکم رشد برای وام ازدواج

گفتیم که سن رشد 18 سالگی است حال فردی که به 18 سالگی نرسیده است و ازدواج کرده است چگونه می تواند وام ازدواج که یک امر مالی است را دریافت کند؟ در این شرایط نیز فرد باید برای دریافت وام ازدواج علاوه بر اینکه به سن بلوغ رسیده باشد، حکم رشد را نیز دادگاه دریافت کرده باشد و آن را برای وام به بانک ارائه کند.

مقالات مرتبط:

بلوغ در دختر و پسر

جرم مزاحمت تلفنی

مجازات جرم مزاحمت تلفنی چیست؟

به طور کلی ابزار و وسایل ارتباطی با هدف گسترش و استحکام ارتباطات ایجاد شده است، با این حال گاهی از آن سوء استفاده شده و به ابزاری در جهت ارتکاب به جرم مبدل می گردد. جرم مزاحمت تلفنی از جمله مواردی است که می توان در این زمینه به آن اشاره کرد.

جرم مزاحمت تلفنی چیست؟

جرم مزاحمت تلفنی عبارت است از اینکه فردی با استفاده از تلفن یا سایر وسایل مخابراتی، ضمن اشغال خط تلفن متعلق به اشخاص حقیقی یا حقوقی، موجبات اذیت و آزار و سلب آسایش طرف دیگر را فراهم کند. مرتکب طبق قانون باید پاسخگوی عمل ناشایست خود باشد؛ مگر اینکه مرتکب با ارائه دلائلی به دادگاه ثابت کند که عمل او از روی حسن نیت بوده و با هدف مشروع صورت گرفته است.

انواع مزاحمت تلفنی چیست؟

مزاحمت تلفتی انواع گوناگونی دارد که از رایج ترین آن می توان به موارد زیر اشاره کرد:

سوت کشیدن، سکوت و سپس فوت کردن در گوشی بدون وقفه.

فحاشی و بیان حرف‌ های رکیک نسبت به مخاطب و در مواردی دادن اخبار کذب و غیر واقعی به مخاطب و نیز بیان تهمت‌های ناروا که ممکن است عواقب وخیمی به دنبال داشته باشد.

عنوان اخبار کذب و تکان‌ دهنده که گاهی اوقات باعث شوک آنی شده و آرامش خانواده‌ ها را بر هم می‌زند.

از سوی دیگر افرادی که از نیمه شب به بعد، از طریق تلفن آسایش دیگران را سلب کنند و این مزاحمت موجب خسارت مالی یا جانی شود، مطابق با قانون مسئولیت مدنی و قانون مجازات، حسب مورد تعقیب خواهند شد و حتی اگر کسی عمدا یا با سوء نیت به وسیله تلفن، خبر فوت یکی از نزدیکان شنونده را به او بدهد و این خبر موجب مرگ یا مرض شنونده شود، مجازات خواهد شد.

کدام مرجع صالح رسیدگی به جرم مزاحمت تلفنی است؟

مزاحمت تلفنی موضوعی است که علاوه بر امکان پیگیری از سوی شرکت مخابرات، از طریق دادسرا و در قالب شکایت کیفری نیز قابل پیگیری است. به این منظور کافی است به دادسرای محلی که مزاحمت در آنجا رخ داده است مراجعه کرده و شکایت خود را مدرک این زمینه مطرح کنید.

لازم به ذکر است در صورتی که توهین شدیدی صورت گرفته باشد، شاکی می‌تواند تقاضای «اعاده حیثیت» را نیز مطرح کند.

بعد از آن با ارجاع شکایت به یکی از شعبه‌های دادیاری یا بازپرسی، با نامه‌ای که دادگاه خطاب به کلانتری برای تکمیل تحقیقات می‌نویسد، کلانتری از مخابرات در خصوص این شماره تلفن استعلام و تقاضای پرینت مکالمات تلفنی را عنوان می‌کند. ممکن است این استعلام به طور مستقیم از سوی دادگاه خطاب به مخابرات ارسال شود اما بخش اولیه کار در این مرحله شناسایی مزاحم است.

این نامه‌ها نیز برای بخش حقوقی شرکت مخابرات ارسال می‌شود. در این بخش ردیابی مربوط به خط و گوشی تلفن عادی و همراه قابل انجام است.

پس از مشخص شدن شماره تماس، از سوی دادسرا برای آن نشانی و صاحب خط تلفن اخطاریه ارسال شده و دادسرا وی را احضار و از او تحقیق می‌کند. اگر فردی در مرحله اول در دادسرا یا کلانتری حاضر نشود، برای بار دوم نیز برای او اخطاریه ارسال می‌شود و در نهایت با عدم حضور وی، برای بار سوم در صورتی که دادستان دلایل جرم را قوی تشخیص دهد، برای او حکم جلب صادر می‌شود.

مطابق ماده ۶۴۱ قانون مجازات اسلامی مجازات مرتکب جرم مزاحمت تلفنی علاوه بر اجرای مقررات خاص شرکت مخابرات در صورت شکایت شاکی حبس از یک تا ۶ ماه خواهد بود. همچنین در صورت گذشت شاکی تعقیب کیفری و اجرای مجازات متوقف نخواهد شد؛ چرا که این جرم از جرایم عمومی محسوب شده و قانون مجازات اسلامی این جرم را در شمار جرایم قابل گذشت به شمار نمی آورد.

جرم مزاحمت تلفنی چه مجازاتی را به دنبال دارد؟

به طور کلی در صورتی که دادگاه متهم را مجرم تشخیص دهد، ضمن صدور حکم جزایی نسبت به مطالعه ضرر و زیان مدعی خصوصی نیز حکم صادر می کند.  لازم به ذکر است که مزاحمت‌ها، به مشکلاتی که برای خانواده‌ها ایجاد می‌کنند، محدود نمی‌شود، بلکه آتش‌نشانی، موسسات تاکسی تلفنی، غذاخوری‌ هایی که مشترکان تلفنی دارند، پلیس ۱۱۰، ۱۱۸ و غیره را نیز شامل می‌شود.

بر اساس ماده ۶۴۱ بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی، هر کس به وسیله تلفن یا دستگاه‌های مخابراتی دیگر برای اشخاص ایجاد مزاحمت کند، علاوه بر اجرای مقررات خاص شرکت مخابرات، مرتکب به یک تا ۶ ماه حبس محکوم خواهد شد.

این ماده قانونی، مزاحمت با تلفن یا دستگاه‌های مخابراتی دیگر را جرم تلقی کرده و برای آن مجازات تعیین کرده است؛ علاوه بر آن ماده واحده قانون اصلاح تبصره ۲ ماده ۱۴ قانون تأسیس شرکت مخابرات ایران مصوب سال ۱۳۶۶ تصریح می کند هر کس وسیله مخابراتی در اختیار خود را وسیله مزاحمت دیگری قرار دهد یا با عمد و سوء نیت ارتباط دیگری را مختل کند، برای بار نخست پس از کشف، ارتباط تلفنی او به مدت یک هفته همراه با اخطار کتبی قطع و تجدید ارتباط مستلزم پرداخت هزینه‌های مربوطه خواهد بود.

برای بار دوم، ارتباط تلفنی او به مدت سه ماه همراه با اخطار کتبی قطع و تجدید ارتباط مستلزم پرداخت هزینه‌های مربوطه و تقاضای مشترک خواهد بود و برای بار سوم، شرکت، ارتباط تلفنی وی را به طور دائم قطع و اقدام به جمع‌ آوری منصوبات تلفن کرده و ودیعه مشتری را پس از تسویه حساب مسترد خواهد کرد.

به علاوه، هرگاه ایجاد مزاحمت تلفنی همراه با جرایم دیگری مانند تهدید به قتل و اخاذی باشد، عمل مرتکب واجد عناوین متعدد ایجاد مزاحمت تلفنی (موضوع ماده ۶۴۱) و نیز مشمول حکم ماده ۶۶۹ قانون مجازات اسلامی خواهد بود. بر اساس ماده ۶۶۹ بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی، هر گاه کسی دیگری را به هر نحو تهدید به قتل یا ضررهای نفسی یا شرفی یا مالی یا به افشای سری نسبت به خود یا بستگان او کند، از جمله اینکه به این واسطه تقاضای وجه یا مال یا تقاضای انجام امر یا ترک فعلی را کرده یا نکرده باشد، به ۷۴ ضربه شلاق یا  از دو ماه تا دو سال زندان محکوم خواهد شد.

مقالات مرتبط:

جرم ورود به عنف در قانون

طلاق به دلیل خیانت

طلاق به دلیل خیانت

یکی از مواردی که موجب می‌شود زوجین به انتهای زندگی مشترک برسند، مساله خیانت است. طلاق به دلیل خیانت متاسفانه در سال‌های اخیر رشد چشمگیری داشته است. البته این افزایش آمار می‌بایست توسط کارشناسان مرتبط، روانشناسان و جامعه شناسان مورد بررسی قرار گیرد. اما آنچه مسلم است عبارت طلاق خیانت به یکی از کلمات پر جستجو در میان افرادی تبدیل شده است که فرایند جدایی را دادگاه‌ها و مراجع قضایی طی می‌کنند.

شاید بتوان گفت، طلاق به خاطر خیانت معمولا جزو حساس‌ترین پرونده‌های خانواده است. چرا که در کنار مساله طلاق، پرونده‌های کیفری نظیر رابطه نامشروع و … نیز مطرح می‌شود. همچنین به دلیل خشم به وجود آمده میان طرفین، رسیدن به طلاق توافقی و یا حل و فصل موضوعات میان طرفین بسیار مشکل است.

نحوه طلاق به دلیل خیانت مرد

قطعا خیانت به هر شکلی که باشد، دردناک و ویرانگر پایه‌های عاطفی یک زندگی است. طلاق خیانت در میان زنان بسیار شایع است و تماس‌های مشاوره حقوقی در این زمینه با گروه وکلای 11dah بسیار انجام می‌شود. چنانچه زن بتواند، خیانت مرد را اثبات کند، در واقع عسر و حرج خود را محقق نموده است. اما نحوه طلاق به دلیل خیانت به شکل زیر است:

قبل از هر چیز باید، مدارک لازم جهت اثبات خیانت جمع آوری گردد. این مدارک می‌تواند از پیامک و چت گرفته تا عکس و فیلم باشد. پس از تهیه این مدارک، زن می‌بایست شکایت رابطه نامشروع را مطرح نماید. در این شرایط، ممکن است چند حالت رخ دهد:

چنانچه رابطه نامشروع غیر از زنا رخ داده باشد، ممکن است مجازات مرد در حد جریمه نقدی و یا شلاق باشد. در این جا باید گفت، قاضی دادگاه خانواده ممکن است رای طلاق به دلیل خیانت مرد را با همین حکم بدهد. اما چنین موضوعی قطعی نیست. در واقع سوء رفتار مرد براساس تبصره ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی باید احراز گردد.

اگر زن بتواند براساس قانون رابطه نامشروع زنا را اثبات کند، برای حد زنا صادر شده و زن می‌تواند براساس این موضوع عسر و حرج خود را ثابت کند. حتی اگر مرد اقرار کند که براساس عقد موقت با زن دوم رابطه داشته، یکی از شروط ۱۲ گانه عقدنامه محقق شده و زن براساس حکم صادر شده در دادگاه کیفری، دادخواست طلاق را مطرح نماید.

مراحل دادرسی

پس از طرح دادخواست طلاق به دلیل خیانت، دادگاه با بررسی مدارک و رای صادر شده در دادگاه کیفری حکم طلاق یا عدم سازش را صادر می‌کند.

لازم به ذکر است که طلاق در این شرایط موجب می‌شود که تمامی حقوق زوجه اعم از مهریه، نفقه، اجرت المثل و … بر جای باقی بماند. یعنی پس از ثبت طلاق نیز زن می‌تواند این حقوق معوقه را مطالبه نماید.

نحوه طلاق به دلیل خیانت زن

به دلیل ویژگی‌های غریزی مردان و نیز مباحث فقهی، خیانت زنان به هیچ عنوان پذیرفته نیست. به همین دلیل، طلاق خیانت برای مردان بسیار سخت و ناراحت کننده است. با وجود این که حق طلاق به موجب ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی با مرد است، اما بسیاری از مردان پس از بروز خیانت، ترجیح می‌دهند که ابتدا خیانت زن را ثابت کنند و بعد اقدام به طلاق نمایند. نحوه طلاق به دلیل خیانت زن عبارت است از:

ابتدا مرد باید شکایت رابطه نامشروع را مطرح نماید. برای طرح این شکایت می‌بایست دلیل و مدارک کافی نظیر عکس، فیلم یا پیامک و چت موجود باشد. در این شرایط در صورت معتبر بودن مدارک، برای زن حکم متناسب با جرم درنظر گرفته می‌شود.

پس از آن مرد می‌تواند با استناد به این حکم دادگاه کیفری، دادخواست طلاق به دلیل خیانت را مطرح نماید. تا بتواند از مزایای آن استفاده نماید.

باید گفت حتی با وجود خیانت زن، حقوق اصلی وی یعنی مهریه، نفقه و اجرت المثل باقی می‌ماند. در مورد بند الف عقدنامه یعنی شرط تنصیف، باید گفت با توجه به این که موضوع خواسته یعنی طلاق خیانت، دلیل موجهی از سوی مرد را نشان می‌دهد، رویه بر این است که شرط تنصیف اجرا نمی‌شود.

علاوه بر این، چنانچه مرد برای پرداخت مهریه یا سایر حقوق دادخواست اعسار را مطرح نماید، قاضی با توجه به شرایط پیش آمده برای مرد، حکم منصفانه‌تری صادر خواهد نمود.

توافق یا شکایت کدام بهتر است؟

همانطور که گفته شد، خیانت در هر شرایطی مذموم و غیر قابل قبول است. اما زوجین باید توجه داشته باشند که یک اشتباه را با اشتباه بزرگتر تبدیل به بحران نکنند. در این جا نحوه فرد خیانت دیده با مساله بسیار مهم است. چنانچه زن قصد طلاق به دلیل خیانت دارد، بهتر است پس از جمع‌آوری مدارک و طرح شکایت، راه مذاکره را برای طرف مقابل باز بگذارد. به خصوص در مورد زوجینی که فرزند مشترک دارند، این مساله بسیار مهم است. طرح طلاق خیانت در ذهن کودک یا فرزندی که هنوز به سن تشخیص و ادراک نرسیده، خسارت‌های جبران ناپذیری به شخصیت و آینده کودک وارد می‌کند.

از طرفی مذاکره و سازش و رفتن به سمت طلاق توافقی موجب می‌شود که هر دو طرف زمان و انرژی کمتری برای جدایی بگذارند. علاوه بر این، ممکن است زوجین بخواهند پس از مدتی به یکدیگر رجوع کنند. بنابراین، بهتر است که تمامی پل‌ها را پشت سر خود خراب نکنند.

چنانچه مرد بخواهد طلاق خیانت را مطرح کند، باید بداند که زن می‌تواند حقوق اصلی خود را دریافت کند. بنابراین، بهترین راه برای وی مذاکره است تا بتواند جلوی آسیب‌های بیشتر را بگیرد.

مقالات مرتبط:

مجازات رابطه نامشروع در فضای مجازی

طلاق خلع

طلاق خلع چیست؟

متاسفانه امروزه شاهد حجم زیادی از طلاق در دادگاه‌ها و مراجع قضایی هستیم. عدم آگاهی حقوقی زوجین موجب طولانی‌تر شدن فرایند طلاق می‌گردد. طلاق خلع یکی از انواع طلاق‌هایی است که ممکن است میان زوجین اتفاق بیفتد. به لحاظ دسته‌بندی، این نوع جدایی در زمره طلاق بائن است. در میان عموم مردم، طلاق خلع همان طلاق توافقی معنا می‌شود که البته از جهاتی متفاوتند. در واقع طلاق توافقی حالت کلی‌تری از آن می‌باشد.

مبانی حقوقی طلاق خلع

طلاق خلع نوعی از طلاق است که در آن زن به واسطه کراهتی و تنفری که از شوهر خود دارد، خواهان طلاق می‌گردد. خلع در معنای لغوی به معنای بخشیدن است. یکی از اساسی‌ترین مبانی حقوقی طلاق خلع آن است که زن می‌بایست به واسطه تنفر خود از شوهر، مالی را به وی ببخشد تا در صورت قبول مرد، حکم طلاق صادر گردد.

به لحاظ حقوقی دو نوع کلی طلاق وجود دارد:

رجعی: نوعی از طلاق است که پس از اجرای صیغه طلاق امکان رجوع به صورت عادی وجود دارد و نیازی به خواندن عقد مجدد نیست. طلاق از سمت زوج (چنانچه زن باکره نباشد)، نوعی از طلاق رجعی است که در آن چنانچه مرد، قبل از پایان مدت عده زن به وی رجوع کند، طلاق منتفی می‌گردد.

بائن: در این نوع از طلاق، رجوع زوجین به یکدیگر در مدت عده منوط به خواندن عقد جدید است. طلاق بائن به دو نوع اصلی طلاق خلع و طلاق مبارات تقسیم می‌شود.

ماده ۱۱۴۶ قانون مدنی تعریف دقیقی از طلاق خلع دارد و اعلام می‌کند در این نوع طلاق، زن به واسطه کراهتی از شوهر خود دارد، مالی را به وی می‌بخشد تا طلاق بگیرد. حال این مال بذل شده می‌توان کمتر از مهریه، عین مهریه و یا بیشتر از آن باشد.

در طلاق مبارات، این تنفر و کراهت دو طرفه است. یعنی هم مرد و هم زن از یکدیگر کراهت دارند. در طلاق مباراتی، مالی که زن به مرد بذل می‌کند، نمی‌تواند بیش از مهریه مندرج در عقدنامه باشد.

مراحل طلاق

برای طرح دعوی طلاق خلع می‌بایست:

پس از ثبت نام در سامانه ثنا، به دفتر خدمات الکترونیک قضایی مراجعه و درخواست طلاق از سمت زوجه مطرح گردد. در شرح دادخواست حتما می‌بایست به کراهت زن از شوهر خود اشاره گردد.

پس از تعیین شعبه و حضور در دادگاه، زن می‌بایست دلایل کراهت خود را اعلام نماید. چنانچه قاضی این دلایل را بپذیرد، زن می‌بایست برای راضی نمودن شوهر خود، بخشی یا تمام مهریه خود را به وی بذل نماید. حتی ممکن است مجبور شود علاوه بر مهریه مالی دیگر را به همسر خود ببخشد. چنانچه مرد قبول بذل نماید، گواهی عدم امکان سازش صادر می‌گردد.

پس از قطعیت حکم، دادنامه صادر شده برای اجرای صیغه طلاق تا سه ماه اعتبار دارد.

چنانچه زوجین برای اولین بار به این شکل طلاق بگیرند، در دادنامه طلاق خلع نوبت اول و پس از بار دوم، خلع نوبت دوم ثبت می‌گردد.

طلاق خلع با وکالتنامه

یکی از روش‌هایی که براساس آن می‌توان طلاق را انجام داد، طلاق خلع با وکالتنامه است که نوعی از طلاق توافقی محسوب می‌شود. در این روش، معمولا مرد به زن برای انجام امور مربوط به جدایی وکالت بلاعزل می‌دهد تا با هر شرطی اعم از اخذ یا بذل تمام یا قسمتی مهریه خود را مطلقه نماید.

در این حالت، رویه معمول در دادگاه‌ها این است که زن در صورت داشتن وکالت در طلاق باید بخشی از مهریه خود را بذل کند. با توجه به افزایش قیمت سکه و نیز رعایت مصلحت زوج، رویه معمول کنونی دادگاه‌ها بر بذل بخشی زیادی از مهریه است. در برخی موارد، زوج از زوجه می‌خواهد که در ازای دادن وکالت در طلاق، زوجه اقرارنامه بذل مهریه را به وی بدهد.

در تمامی موارد فوق، طلاق خلع رخ داده و بر همین اساس نیز رای صادر می‌گردد.

انجام طلاق خلع با وکیل طلاق توافقی

بسیاری از زوجین، تمایل دارند که طلاق در سریع‌ترین زمان ممکن انجام پذیرد. به همین دلیل به دنبال وکیل طلاق توافقی هستند که بتواند بدون حضور آن‌ها و با سرعت مناسب این کار را انجام دهد. وکیل طلاق توافقی از زوجین می‌خواهد که یا توافقات خود را به صورت مکتوب به وی بدهند و یا برای اطمینان بیشتر از طریق دفتر اسناد رسمی و گرفتن وکالت در طلاق اقدام نمایند.

مقالات مرتبط:

شرایط طلاق از ناحیه زوجه

نحوه تقسیم دیه بین اولیای دم

نحوه تقسیم دیه بین اولیای دم

در قانون مجازات اسلامی نحوه تقسیم دیه بین اولیای دم اینگونه بیان شده است: «دیه مقدار مال معینی است و در شرع مقدس به سبب جنایت غیر عمدی بر نفس، عضو یا منفعت یا جنایات عمدی در مواردی که به هر جهت قصاص ندارد، مقرر شده است.»

تعریف دیه

پس از آشنا شدن با مفهوم و تعریف دیه باید با نحوه تقسیم دیه بین اولیای دم مجنی علیه آشنا شد. همانطور که در بالا مورد ذکر قرار گرفت مبلغ دیه به حسب مورد به مجنی علیه و یا اولیای دم او پرداخت خواهد شد.

در حقیقت زمانیکه مجنی علیه فوت کند مبلغ دیه همانند ارث بین وراث مجنی علیه تقسیم می شود، اما باید این نکته را متذکر شد که اگر فردی که موجب ورود ضرر به مجنی علیه شده از وراث مجنی علیه باشد در این صورت به فرد مقصر دیه تعلق نخواهد گرفت.

طبقات ارث و نحوه تقسیم دیه بین اولیای دم

موضوع دیگری که در بحث دیه باید بیان کرد این است که اولیاء دم همان ورثه مقتول هستند، به‌ جز زوج یا زوجه مقتول که حق قصاص ندارند و بر طبق ماده ۸۶۲ قانون مدنی طبقات ارث ۳ طبقه تقسیم می‌شوند:

اول: پدر و مادر و اولاد و اولاد.

دوم: اجداد و برادر و خواهر و اولاد آن‌ها.

سوم: اعمام و عمات واخوال و خالات و اولاد آن‌ها.

نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که اگر حتی یک نفر از طبقه بالاتر باقی‌مانده باشد نوبت به وارث طبقه بعد نمی‌رسد.

یکی از موارد مهمی که قصاص را منتفی می‌کند اعلام گذشت اولیای ‌دم از اجرای حکم قصاص است که با گرفتن غرامت به میزان دیه یا به مصالحه کمتر یا بیشتر از دیه یا عفو مجرم بدون گرفتن دیه انجام می‌شود. در صورت تعدد اولیای دم و تفاوت نظر آن ها در اجرای قصاص و یا دریافت دیه و عف، کسی که خواهان قصاص است باید مازاد بر استحقاق خود بر دیه را به سایر اولیای دمی که خواهان دیه هستند پرداخت کنند و اگر سایر اولیای دم فقط قاتل را عفو کنند ولی دم متقاضی باید قصاص مازاد دیه را به قاتل پرداخت و او را قصاص کنند. نکته دیگری که باید مدنظر قرار داد این است که هرگاه صاحب حق قصاص فوت کند حق قصاص به ورثه او می‌ رسد حتی اگر همسر شخص مقتول باشد.

تغلیظ و نحوه تقسیم دیه بین اولیای دم

هرساله برای دیه ی کامل انسان مبلغ مشخصی اعلام می شود اما در شرایطی ممکن است دیه ی معینی که برای جرمی درنظر گرفته شده بیشتر از مبلغ معین شده در نظر گرفته شود، اگر در ماه های حرام (ماه‌های حرام شامل ۴ ماه قمری محرم، رجب، ذی القعده و ذی الحجه می‌باشد) جنایتی بر مجنی علیه بار شود و مجنی علیه از محل خسارت وارد شده مستحق دریافت دیه شود میزان دیه افزایش یافته یا به عبارت دیگر تغلیظ دیه اتفاق می افتد.

البته باید به خاطر داشت که ایراد خسارت و فوت مجنی علیه هر دو باید در ماه حرام اتفاق افتد. علاوه بر تغلیظ دیه در ماه های حرام، تغلیظ دیه در مکان حرام هم متصور است یعنی در صورتی که عمل قتل در محدوده حرم مکه واقع شود ، مجازات دیه نفس تغلیظ خواهد شد.

دیه ۱۳۹۹

همانطور که در ابتدای بحث مورد ذکر قرار گرفت ابتدای هر سال مبلغ معینی به عنوان دیه ی کامل هر فرد از طرف قوه قضاییه بیان می شود، این مبلغ در نظر گرفته شده هرساله با توجه به نرخ تورمی است که همه ساله توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران اعلام می شود دیه تعیین شده در سال ۹۹ در ماه های عادی ۳۳۰ میلیون تومان و در ماه های حرام با احتساب (سی درصد) تغلیظ دیه ۴۴۰ میلیون تومان در نظر گرفته شده است.

مقالات مرتبط:

لایحه در مورد قتل غیر عمد

منع اشتغال زوجه

منع اشتغال زوجه

در زندگی مشترک گاه زوجه در کنار زوج بایکدیگر به اشتغال می پردازد و هر دو شاغل اند، همین مسئله ممکن است در برخی شرایط موجد اختلاف بین زوج و زوجه باشد و زوج بخواهد مانع از ادامه اشتغال همسر خود شود حال در همین راستا سعی کردیم تا در مطلب پیش رو به یکی از مهم ترین مباحث مربوط به حقوق خانواده یعنی منع اشتغال زوجه بپردازیم.

ماده ی 1105 قانون مدنی در مورد منع اشتغال زوجه

به موجب ماده  ۱۱۰۵ قانون مدنی ایران ریاست خانواده بر عهده شوهر است، این ماده بیان می دارد: «در روابط زوجین ریاست خانواده از جمله خصائص و ویژگی های شوهر است.» از مواردی که شوهر، به خاطر ویژگی ریاست خود بر خانواده و مسئولیت خود در حفظ مصالح و منافع خـانواده و نیز حراست از حیثیت آن، حق دخالت دارد، موضوع کار و اشتغال زوجه است.

اگرچه اصل ۲۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بیان داشته است: «که هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند» اما  قانون مدنی در خصوص اشتغال زوجه بیان داشته است که زوج حق دارد چنانچه شغل زوجه را منافی حیثیت خود یا مصالح خانواده تشخیص دهد، از دادگاه منع وی را از اشتغال درخواست کند. ماده ی ۱۱۱۷ در این خصوص بیان داشته است:«شوهر می تواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند.» نکته ای که باید در این ماده مدنظر قرار گرفته شود این است که این ماده صرفا اشتغال زن را منوط به رضایت شوهر ندانسته، اما منطبق بودن شغل او را با «مصلحت خانواده» و «حیثیت زوجین» را ضروری دانسته است.

در مورد موارد منع اشتغال زوجه باید بیان داشت که تشخیص این موضوع که چه شغلی منافی مصلحت خانواده، مرد یا زن است به عرف بستگی دارد و ممکن است از خانواده‌ای به خانواده دیگر متفاوت باشد. به ‌همین‌دلیل ممکن است شغلی که برای یک خانواده یا یک همسر، مخالف شئونات تلقی می‌شود، برای خانواده یا همسری دیگر این‌گونه نباشد.

بنابراین تشخیص این موضوع، مورد به مورد به ‌عهده‌ی قاضی است. به‌نظر می‌رسد اثبات منافی حیثیت یا مصلحت نبودن شغل زن، برعهده‌ی شوهر است و زوج بدون ارائه‌ی دلیل قابل قبولی نمی‌تواند با اشتغال همسر خود مخالفت کند.

آیا شوهر می‌تواند همسرش را از اشتغال بازدارد؟

برای پاسخ به این سوال که آیا شوهر می‌تواند همسرش را از اشتغال منع کند؟ نکته مهمی که از این ماده استنباط می شود این است که ماده مذکور این حق را به شوهر نمی دهد که همسر خود را به‌ طور کلی از اشتغال منع کند بلکه شوهر تنها می ‌تواند با مراجعه به مراجع قانونی، زن را از شغل خاصی که منافی مصلحت خانواده یا حیثیت زوجین است منع کند بنابراین هرگاه زنی بنا به حکم دادگاه از اشتغال به حرفه‌ای خاص منع شود، می‌تواند شغل خود را تغییر بدهد و به کار دیگری مشغول شود و حکم دادگاه به این معنا نیست که زن به ‌طور کلی دیگر حق اشتغال را ندارد.

عده‌ای معتقد اند که اگر زن حین عقد نکاح شرط کند که شاغل است، همسرش نمی ‌تواند او را از اشتغال منع کند ، و همین امر باعث سقوط حق مرد برای منع اشتغال زن است. این در حالی است که عده‌ای دیگر این موضوع را درست نمی دانند و با وجود شرط ضمن عقد نیز شوهر را مجاز به منع زن از شغل منافی حیثیت می‌دانند. البته می توان بیان داشت که شاغل بودن زوجه هنگام عقد یا شرط اشتغال زن در عقد نامه ازجمله مواردی است که درصورت طرح دعوا در دادگاه، مورد توجه قاضی قرار خواهد گرفت و نشانه ‌ای بر رضایت زوج در خصوص اشتغال زوجه است.

به نظر می رسد که می توان بیان داشت که بحث منع اشتغال زوجه از طرف زوج مواردی احصا شده در قانون مدنی نیست که بتوان از میان آن ها مواردی را یافت تا زوجه را از اشتغال منع کرد. ماده ی ۱۱۱۷ قانون مدنی می تواند در بین فرهنگ ها، خانواده ها و افراد مختلف به طرق گوناگونی تفسیر شود و بیشتر جنبه عرفی دارد.

مقالات مرتبط:

اگر مرد درخواست طلاق دهد و اگر زن راضی به طلاق نباشد

شرایط طلاق از ناحیه زوجه

شرایط طلاق از ناحیه زوجه

شرایط طلاق از ناحیه زوجه فراز و فرودهای زندگی مشترک زوجین گاه موجبات جدایی آن دو از یکدیگر را فراهم می آورد و منجر به طلاق می شود. این جدایی و طلاق ممکن از از سمت مرد یا زن و یا حتی با توافق طرفین که همان طلاق توافقی نام دارد رخ دهد.

شرایط طلاق در قانون مدنی از طرف زوجه

در قانون کشور ما طلاق از طرف زوجه به چند صورت متصور است، در صورت اول اگر زوجه بتواند در دادگاه ثابت نماید که زندگی با همسرش سخت و غیر قابل تحمل است و طلاق از جانب زوجه به دلیل عسر و حرج می باشد و دادگاه این مورد را تایید کند می تواند بدون رضایت مرد طلاق بگیرد. مفهوم عسر و حرج یک مفهوم کلیست که می تواند مصادیق گوناگونی را در بر داشته باشد مواد ۱۱۳۳-۱۱۲۹ و ۱۱۳۰ قانون مدنی به موضوع عسر و حرج زن را بازگو کرده است که عبارتند از:

  • ترک زندگی خانوادگی توسط زوج حداقل به مدت شش ماه متوالی یا ۹ ماه متناوب در مدت یک سال بدون عذر موجه
  • اعتیاد زوج به یکی از انواع مواد مخدر یا ابتلای وی به مشروبات الکلی که به اساس زندگی خانوادگی خلل وارد کند و امتناع یا عدم امکان الزام وی به ترک آن در مدتی که به تشخیص پزشک برای ترک اعتیاد لازم بوده است. در صورتی که زوج به تعهد خود در باب ترک اعتیاد عمل نکند یا پس از ترک، مجدداً به مصرف مواد مذکور روی آورد، بنا به درخواست زوجه مراحل طلاق به انجام خواهد رسید.
  • محکومیت قطعی زوج به حبس پنج سال یا بیشتر
  • ضرب و شتم یا هرگونه سوء رفتار مستمر زوج که عرفاً با توجه به وضعیت زوجه قابل تحمل نباشد.
  • ابتلاء زوج به بیماریهای صعب العلاج روانی یا ساری یا هر عارضه صعب العلاج دیگری که زندگی مشترک را مختل نماید.

البته این نکته نیز قابل ذکر است که موارد ذکر شده در بالا مانع از آن نیست که دادگاه در سایر مواردی که عسروحرج زن در دادگاه احراز شود حکم طلاق صادر نماید. پس می توان بیان داشت که این موارد حصری نیست و در صورت احراز سایر موارد عسر و حرج از سوی دادگاه طلاق از طرف زوجه محقق خواهد شد.

مورد دومی که زوجه می تواند با استفاده از آن از همسر خود جدا شود شرط وکالت در طلاق است. شرط وکالت در طلاق به این معنا است که مرد اختیار خود در طلاق دادن زن را به خود زن واگذار می کند تا او بتواند راسا خود را طلاق دهد. این مفهوم وکالت در توکیل نام دارد که ضمن عقد لازم به زن یا هر فرد دیگر از جانب زوج اعطا می شود.

شرایط دوازده گانه ضمن عقد

مورد بعدی که زوجه می تواند خود را مطلقه نماید عدم رعایت هر یک از شروط دوازده گانه مذکور در صورت امضای زوج در عقد نکاح است که عبارتند از:

  • استنکاف مرد از نفقه یا عدم توانایی در دادن آن به مدت ۶ ماه.
  • مبتلا بودن زوج به بیماری لاعلاج
  • اعتیاد شوهر به مواد مخدر یا الکل طوری که ادامه زندگی زناشویی را برای زن دشوار کند.
  • جنون مرد زمانی که امکان فسخ ازدواج نباشد.
  • اشتغال مرد به شغلی که باعث آبروریزی برای زن است.
  • حبس زوج برای مدت پنج سال یا بیشتر
  • شوهر زندگی زناشویی را به مدت ۶ ماه متوالی بدون عذر موجه ترک کرده باشد.
  • محکوم شدن مرد به مجازات حدی و تعزیری
  • مرد بعد از گذشت ۵ سال زندگی نتواند بچه دار شود.
  • ازدواج مجدد مرد بدون اجازه همسرش.
  • بد رفتاری شوهر.
  • در صورت مفقودالاثر شدن زوج به مدت ۶ ماه پس از رجوع زوجه به دادگاه.

پس از بیان شرایط طلاق از ناحیه زوجه لازم است تا با چگونگی مراحل طلاق از سوی زوجه آشنا شد، در راستای درخواست طلاق از ناحیه زوجه این فرایند ابتدا با مراجعه به دفتر خدمات الکترونیکی قضائی شروع شده و سپس با مراجعه به مشاوران، و سرآخر با وصول نظریه های صادره در شعبه ای که پرونده در آنجا ارجاع شده صورت خواهد پذیرفت. حال اگر شوهر با درخواست طلاق از ناحیه زوجه موافقت نکند دادگاه برحسب دلیل و مدرک و سند و مشکلات و مخاطراتی که برای زوجه توسط زوج به وجود آمده است یا بیم وقوع خطرات احتمالی آینده از ناحیه زوج می تواند با توسل به ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی ولو با مخالفت زوج با طلاق حکم طلاق زوجه را صادر نماید.

مقالات مرتبط:

اگر حق طلاق با زن باشد مهریه تعلق میگیرد؟

آشنایی با کودک آزاری

آشنایی با کودک آزاری

آشنایی با کودک آزاری با پیشرفت کشورها و جلو رفتن کشورها به سمت پیشرفت انتظار می رود تا حقوق کودک و حمایت از این قشر آسیب پذیر نیز بیشتر شود، کودکان سرمایه های اصلی جوامع اند و آینده ی یک کشور بسته به نوع حمایت، تربیت، آموزش و نگهداری مناسب از کودکان رقم خواهد خورد. یکی از مهم ترین مسائلی که در طی سال هاس اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است مسئله مقابله با کودک آزاری و تصویب اسناد حقوقی داخلی و بین المللی برای مقابله با این آسیب غیرقابل جبران است.

طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی، کودک آزاری عبارت است از آسیب یا تهدید سلامت جسم و روان و یا سعادت، رفاه و بهزیستی کودک به دست والدین یا افرادی که نسبت به او مسئول هستند.

کودک آزاری از دیدگاه روانشناسی

تعریف آشنایی با کودک آزاری از دیدگاه روانشناسی نیز عبارتند از :

کودک آزاری یا بدرفتاری با کودکان از دیدگاه روانشناسی، رفتاری است که به نوعی موجب آزار جسمی، ذهنی، عاطفی و روانی کودک بگردد و به رشد و سلامت او آسیب رساند. سوء استفاده از کودکان به هر شکل، استثمار کودکان در هر زمینه، و بی توجهی به کودکان به هر صورت، کودکآزاری محسوب می شود. در برخی تحقیقات دانشگاهی نیز بیان شده است که هر نوع کوتاهی و غفلت یا ارتکاب هر نوع عملی که به نحوی به بهداشت و سلامت روانی کودک خطری برساند یا در آن خدشه وارد کند و مانع از رشد به نجار کودکان شود، کودک آزاری قلمداد می شود.

 متاسفانه معضل کودک آزاری قدمتی معادل تاریخ بشر دارد اما خوشبختانه با اتخاذ برخی ساز و کار های داخلی و بین المللی برای مقابله با این معضل تا کنون توانسته شده است تا گام های مثبتی برای مقابله با این پدیده ی مخرب برداشته شود.

در راستای پاسخ به این سوال که مجازات کودک آزاری در ایران چیست؟ باید بیان داشت که به جز برخی موارد حاد آزار و یا قتل کودکان که در جراید منتشر شده، گزارش مشخصی از وضعیت آزار کودکان و تعیین مجازات مقتضی با عملان این جرم هولناک ارائه نشده است و در این مورد خلا قانونی برای حمایت شایسته از کودک آسیب دیده به چشم می خورد.

انواع کودک آزاری

برای شناخت بهتر این معضل بسیار خطیر نمونه هایی از انواع کودک آزاری را بیان خواهیم نمود:

جسمی

مواردی چون کتک زدن، داغ کردن، شکستن استخوان، زخمی کردن کودک، ایجاد صدمات داخلی از جمله خون ریزی درونی، کشیدن گوش و موی سر، سیلی زدن، نیشگون گرفتن، کوبیدن سر به دیوار و.. تنها نمونه هایی اندک از مصادیق کودک آزاری هستند.

روانی و عاطفی

موادری مثل تحقیر کردن، مسخره کردن، سر زنش کردن، طرد نمودن محرومیت عاطفی، برخورد خشونت آمیز، آزار های کلامی، کنترل شدید و نامعقول، دست انداختن و ترساندن کودک به طرق مختلف، اعمال خشونت علیه همسر مقابل چشمان کودک، نا سزا گفتن و کلیه اقداماتی که موجب آزار و زجر روحی کودک می شود را شامل خواهد شد.

جنسی

تماس جنسی با کودک و یا هرگونه تعامل جنسی بین کودک و بزرگسال را کودک آزاری جنسی می نامند. تعامل جنسی ممکن است دامنه ی وسیعی از رابطه ی جنسی تا نمایش آلت تناسلی فرد به کودک، اجبار کودک به نشان دادن آلت تناسلی خود به فرد بزرگسال و هرزنگاری کودک را در بر گیرد.

اقتصادی

عموما به معنای سوء استفاده و بهره برداری از کودک در جهت کسب درآمد و عدم تخصیص آن درآمد به خود آن کودک استعمال می گردد. واداشتن کودک به کارهای خارج از خانه، کار اجباری، تکدی گری، الزام به انجام کار درآمد زا در محیط خانه و.. از مصادیق آزار و اذیت کودک محسوب خواهد شد.

در همه جای دنیا، کودک آزاری عملاً در محیط های گوناگون از جمله خانه و خانواده، مدارس و محیط های آموزشی، مراکز مراقبت، محیط کار و جامعه اتفاق می افتد، همان گونه که در گزارش محققانه کارشناس مستقل سازمان ملل متحد، پروفسور پینرو بیان شده اکثر اعمال خشونت آمیزی که کودکان تجربه می کنند، از سوی افرادی که بخشی از زندگی آنان را تشکیل می دهند، انجام می شود: والدین، همکلاسان، آموزگاران، کارفرمایان، دوستان دختر یا پسر، همسران و افرادی که با کودک زندگی می کنند می توانند در تعاملشان با کودک منجر به بروز کودک آزاری شوند. هر چند محیط خانواده باید امن ترین جایگاه برای کودکان باشد، متأسفانه کودک آزاری، دست کم در پارهای از کشورها، در محیط خانه و توسط والدین و نیز سایر سرپرستان و نزدیکان کودکان، بیشتر رخ می دهد.

مبارزه با مشکل جهانی خشونت علیه کودکان، به ویژه سوء استفاده های جنسی از آنان، مستلزم تلاش در عرصه ی بین المللی است.

با اینکه در عرصه داخلی و بین المللی تاکنون اسناد و موافقت نامه های متعددی در زمینه حمایت از حقوق کودکان و مقابله با کودک آزاری به تصویب رسیده است اما آشنایی با کودک آزاری از چنان اهمیتی بر خوردار است که باید تلاش های بیشتر و مقررات سختگیرانه تری را  برای مقابله با این معضل در نظر گرفت.

مقالات مرتبط:

شرایط فرزند خواندگی برای خانواده فرزند دار

وکیل نفی نسب

وکیل نفی نسب

قبل از آنکه بخواهیم در مورد وکیل نفی نسب صحبت کنیم بهتر است در ابتدا با معنای حقوقی اصطلاح نفی نسب آشنا شویم و شرایط قانونی آن را بسنجیم تا دید روشن تری نسبت به این موضوع پیدا کنیم. اصطلاحات حقوقی نفی نسب و نفی ولد هر دو به معنای آن هستند که ارتباط قرابت و انتساب فرزند متولد شده، انکار شوند.

هنگامی که دعوایی مبنی بر نامشروع بودن و قانونی بودن نسب یک طفل در دادگاه مطرح شود، دعوایی به نام نفی نسب بوجود می آید. در چنین دعوایی برای اثبات کردن مشروع بودن نسب یا نفی آن باید از ادله قانونی و مدارک حقوقی استفاده شود. تهیه این مدارک و ارائه آنها به دادگاه، وظیفه ای است که بر عهده وکیل نفی نسب قرار دارد.

حضور وکیل نفی نسب در پرونده های قانونی

در معنای لغوی می توان گفت که نسب به معنای قرابت داشتن و خویشاوندی است که در هنگام منعقد شدن نطفه حاصل از نزدیکی زن و مرد بوجود می آید. این رابطه خونی باعث ایجاد یک نوع ارتباط طبیعی و قانونی میان فرزند متولد شده و پدر و مادر است. مسئله اساسی که معمولا مورد بحث و بررسی قرار می گیرد آن است که نسب مشروع بوده است یا نامشروع. بر اساس ماده ۸۶۲ قانون مدنی می توان گفت که افرادی که بر اساس رابطه نسبی ارث می برند به سه دسته تقسیم می شوند:

  • پدر و مادر و اولاد و اولاد اولاد.
  • اجداد و برادر و خواهر و اولاد آنها.
  •  اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آنها.

یکی از مهمترین موضوعاتی که معمولا در مراجع قضایی دعاوی متعددی در مورد آن مطرح می گردد، موضوع اثبات نسب یا نفی نسب است. شما باید این موضوع را بدانید افراد از طریق رابطه سببی و نسبی به یکدیگر مربوط میشوند و آثار حقوقی میان آنها پدید می آید. روابط نسبی و سببی دارای آثار قانونی متعددی هستند که معمولا باعث ایجاد تکالیف قانونی مختلفی میان افراد می گردند. یکی از مهمترین مصادیق این آثار و تکالیف، ارث و نفقه است. معمولا در دعاوی مربوط به ارث و نفقه، اثبات نسب یا نفی ان، مسئله بسیاری مهمی به حساب می اید که افراد عادی نمی توانند آن را انجام دهند و برای رسیدگی به چنین پرونده هایی نیاز به وکیل نفی نسب به وضوح احساس می گردد.

وکیل نفی نسب بهتر از هر کس دیگری با پرونده های مربوط به اثبات و نفی نسب آگاهی دارد و روند حقوقی آن ها را می شناسد و به خوبی میداند که باید از چه ادله اثبات و مدارکی استفاده کند تا روند دادرسی پرونده بدون هیچگونه اختلال و مشکلی پیش رود. گاهی دیده می شود که افراد نمی تواننند در محاککم قضایی مبحث نفی نسب یا اثبات نسب را با استفاده از دلایل محکمه پسند اثبات کنند و همین موضوع باعث می شود تا حقوق آنها مورد تضییع قرار گیرد.

وکیل نفی نسب و مشاوره حقوقی با او

بسیاری از افرادی که درگیر پرونده های مربوط به نفی نسب می شوندف دقیقا نمیدانند که برای حل و فصل کردن این پرونده ها باید چه کنند و از چه مدارک و ادله قانونی استفاده کنند. از آنجایی که قانون در مورد نفی نسب از طرف وراث یا پدر و… دارای قواعد حقوقی مختلفی است و معمولا این قواعد دارای پیچیدگی ها و جزئیات بسیار زیادی هستند، بیشتر افرادی که با این پرونده ها روبرو می شوند معمولا دچار سردرگمی و نگرانی می شوند، حضور یک وکیل نفی نسب حرفه ای در جریان چنین پرونده هایی باعث تسریع روند پرونده می گردد و از به هدر رفتن زمان افراد جلوگیری می کند.

نفی نسب فرزند دارای شرایط و ارکان خاصی است و نمی توان ان را به راحتی انجام داد، برای مثال پدری که نسبت به فرزند خود این ادعا را مطرح می کند باید مدارک و دلایل کافی برای این ادعای خود داشته باشد تا این موضوع در مراجع قضایی مورد بحث و پیگیری قرار گیرد.

مشاوره حقوقی با وکیل نفی نسب این امکان را برای افراد بوجود می آورد تا از تمامی جزئیات قانونی مربوط به موضوع نفی نسب آگاه شوند و شرایط حقوقی آن را بشناسند. در جلسه مشاوره حقوقی با وکیل نفی نسب، این امکان برای مراجعان ایجاد میشود تا تمامی ابهامات و سوالات ذهنی خود را مطرح کنند تا وکیل نفی نسب پاسخ تمامی این سوالات را بدهد.

آثار اجتماعی آن

نفس نسب یا نفی ولد یکی از اتفاقاتی محسوب می شود که به سبب اثرات فردی و اجتماعی که دارد، قانون به آن توجه ویژه ای کرده است. اگر بخواهیم به صورت خلاصه بیان کنیم، به طور کلی نفی نسب یا نفی ولد به معنی از بین بردن تمام روابط نسبی ایجاد شده بین افراد است.

بگذارید کمی به عقب بازگردیم. در جامعه بشری دو نوع رابطه بیشتر وجود ندارد. این دو رابطه عبارتند از نسبی و سببی. بنابراین افراد جامعه بر اساس یکی از این دو حالت با یک دیگر ارتباط اجتماعی برقرار می کنند. قانون نیز بر اساس این دو ارتباط سعی می کند قوانین میان آن ها را مشخص و تعریف کند.

در روابط سببی، این خود فرد است که می تواند تصمیم بگیرد و مشخص کند که با که با چه کسی ارتباط برقرار کند. اما در روابط نسبی این اختیار در انسان وجود ندارد. به طور مثال شما در انتخاب همسر خود مختار هستید و همسر شما نیز این حق را داشته است که شما را انتخاب کند. بنابراین رابطه شما و همسر شما یک رابطه سببی است. اما شما نمی توانید مشخص کنید که فرزند کدام خانواده باشید. از این رو رابطه شما با خانواده – پدر و مادر و … – یک رابطه نسبی است.

تفاوت دیگری که رابطه نسبی دارد این است که این نوع روابط غیر قابل انکار و غیر قابل فسخ است. یعنی شما نمی توانید از نقش خود در این رابطه کنار بکشید. به طور مثال در روابط سببی مانند ازدواج، شما می توانید به سبب طلاق، نقش همسری را کنار بگذارید. اما راهی برای کنار گذاشتن نقش فرزندی یا پدری و … وجود ندارد.

شما تا آخر عمر همچنان فرزند همان پدر و مادر محسوب می شوید و این اتفاقی است که تغییر ناپذیر است، مگر این که مشخص شود عملا این رابطه از ابتدا وجود نداشته است. به عبارت ساده تر زمانی شما می توانید یک رابطه نسبی را از بین ببرید که ثابت کنید این رابطه از همان ابتدا وجود نداشته است. بنابراین کار وکیل نفی نسب در عمل این است که ثابت کند یک رابطه نسبی – پدر فرزندی و یا سایر روابط نسبی – از همان ابتدا وجود نداشته است.

نکته مهم دیگری که باید در مورد روابط نسبی و سببی بدانید این است که قوانین خانواده بر اساس این رابطه ایجاد شده است. بنابراین قوانینی مانند قوانین ارث و مهریه و … همه و همه بر پایه روابط نسبی و سببی است. بنابراین با نفی نسب تمامی حق و حقوق هایی که توسط این رابطه به فرد می رسید، از بین می رود. این نکته ای است که باعث شده است در برخی از دعوا های انحصار وراثت، افراد سراغ وکیل نفی نسب بروند.

وکیل نفی نسب صلبی و غیر صلبی

نفی نسب و نفی ولد دو مفهوم هم ارز هستند که معنایی نسبتا متفاوت دارند. در مفهوم نفی ولد تنها پدر – والد – اجازه و حق ارائه دادخواست به دادگاه را دارد و تنها رابطه بین فرزند و پدر مورد بررسی قرار می گیرد، به این نوع دادخواست، دادخواست نفی نسب صلبی نیز گفته می شود. اما در دادگاه های نفی سبب غیر صلبی عملا دادگاه رابطه نسبی بین فرزند و مادر و یا برادر و خواهر را مورد بررسی قرار می دهد.

بنابراین اگر بخواهیم به طور خلاصه بیان کنیم، نفی نسب صلبی مربوط به روابط فرزند – پدری است و در نفی نسب غیر سلبی روابط بین خواهر و برادر و یا مادر و فرزند مورد بررسی قرار می گیرد. نکته دیگری که باید به آن توجه داشته باشید این است که نفی ولد یک مسئله بسیار سخت و پیچیده از نظر قانونی محسوب می شود و نگارش دادخواست و ارائه آن به دادگاه سختی های خاص خودش را دارد. از این رو لازم است که از همان ابتدا از یک وکیل نفی نسب مجرب و با تجربه استفاده شود. نکته مهم دیگر این است که بررسی دادخواست نفی ولد در حوزه دادگاه خانواده است، همچنین برای این کار لازم است که خواهان مدارک و ادله بسیار قوی از جمله آزمایش DNA و … به دادگاه ارائه کند.

روند تهیه این مدارک و ارائه آن به دادگاه می تواند بسیار زمان بر و سخت باشد. از این رو پیشنهاد می شود که حتما در این مسیر از یک وکیل نفی نسب مجرب استفاده شود. استفاده از وکیل نفی نسب می تواند باعث صرفه جویی در وقت و هزینه شود. به هر هر حال قانون در این مورد حساسیت های بالایی را مد نظر قرار داده است. از این رو کوچکترین اشتباه یا ناهمخوانی می تواند باعث ابطال دادخواست و بسته شدن پرونده شود. همچنین باید در نظر داشته باشید که فارغ از مدرک گفته شده، دادگاه نیاز به شاهد نیز دارد. این ها مواردی است که یک وکیل نفی نسب می تواند شما را راهنمایی کند.

نظریه قانون مدنی چه می گوید؟

وکیل نفی نسب با تمامی قوانین حقوقی مربوط به این مبحث حقوقی اشنایی دارد و با استناد بر این مفاد قانونی، روند دادرسی پرونده را به بهترین نحو ممکن پیش می برد. با استناد به مفاد ۱۱۵۹ الی ۱۱۶۳ قانون مدنی به چند مورد از اساسی ترین مباحث مربوط به دعوای اثبات نسب اشاره می کنیم:

‌هر طفلی که بعد از انحلال نکاح متولد شود ملحق به شوهر است مشروط بر این که مادر هنوز شوهر نکرده و از تاریخ انحلال نکاح تا‌روز ولادت طفل بیش از دو ماه نگذشته باشد مگر آن که ثابت شود که از تاریخ نزدیکی تا زمان ولادت کمتر از شش ماه و یا بیش از ده ماه گذشته باشد.

اگر که عقد نکاح پس از نزدیکی منحل شود و زن مجدداً شوهر کند و طفلی که از او متولد گردد طفل به شوهری ملحق‌می‌شود که مطابق مواد قبل الحاق او به آن شوهر ممکن است در صورتی که مطابق مواد قبل الحاق طفل به هر دو شوهر ممکن باشد طفل ملحق به‌شوهر دوم است مگر آن که امارات قطعیه بر خلاف آن دلالت کند. در مورد مواد قبل هرگاه شوهر صریحاً یا ضمناً اقرار به ابوت خود نموده باشد دعوی نفی ولد از او مسموع نخواهد بود.

مواد قبل دعوی نفی ولد باید در مدتی که عادتاً پس از تاریخ اطلاع یافتن شوهر از تولد طفل برای امکان اقامه دعوی کافی‌می‌باشد اقامه گردد و در هر حال دعوی مزبور پس از انقضاء دو ماه از تاریخ اطلاع یافتن شوهر از تولد طفل مسموع نخواهد بود. در موردی که شوهر مطلع از تاریخ حقیقی تولد طفل نبوده و تاریخ تولد را بر او مشتبه نموده باشند به نوعی که موجب الحاق طفل به‌او باشد و بعدها شوهر از تاریخ حقیقی تولد مطلع شود مدت مرور زمان دعوی نفی دو ماه از تاریخ کشف خدعه خواهد بود.

مقالات مرتبط:

حق طلاق چیست؟

قیم قانونی

قیم قانونی کیست؟

افرادی که از نظر قانون و عرف صلاحیت اداره امور مالی و یا صلاحیت تصمیم گیری برخی از امور زندگی خود را ندارند محجور دانسته و سرپرست یا ولی قهری آنان عهده دار اداره اموال و تصمیم گیری به جای این افراد هستند حال در شرایطی که سرپرست یا ولی قهری وجود نداشته باشد این عهده و وظیفه بر ذمه قیم می باشد. پس قیم در واقع شخصی است که از سوی قانون برای حفاظت و سرپرستی و اداره امور مالی فرد محجور انتخاب می شود. شخص باید دارای شرایطی باشد و پس از نصب وی باید وظایفی را که به وی محول می شود به طور کامل انجام دهد. به همین منظور در این مقاله سعی شده است تا به همه جوانب نصب و شرایط و وظایف قیم و مواد قانونی آن بپردازیم.

قیم قانونی افراد محجور چه کسی است؟

شخص قیم کسی است که از سوی قانون منتسب می شود تا اداره امور مالی و برخی امور غیر مالی افرادی را متقبل شود. چه افرادی طبق قانون محجور شناخته می شود؟ این سوالی است که در موضوع و عنوان قسم میست ممکن است برای برخی افراد پیش بیاید. افراد محجور افرادی هستند که در یکی یا دو دسته از این افراد قرار بگیرند. افراد صغیر و افراد غیر رشید و افراد مجنون و دیوانه، که به کسانی که زیر سن بلوغ باشند صغیر شناخته می شوند سن بلوغ برای دختران نه سالگی و برای پسران پانزده سالگی تمام قمری است. افراد غیر رشید نیز افرادی هستند که به سن قانونی ۱۸ سال نرسیده اند و افراد مجنون نیز افرادی دیوانه هستند که عقل معاش و دچار نقص عقلی هستند.

در قانون مصوب اگر این افراد معامله ای انجام بدهند و یا برخی از تصمیماتی را اتخاذ نمایند این معامله یا تصمیم از نظر قانون لغو و غیر قانونی خواهد بود. پس لازم است تا کسی که دارای شرایطی باشد سرپرستی این افراد را تا زمان رفع محجوریت و یا تا همیشه بر عهده داشته باشند. پدر و پدر بزرگ پدری سرپرست افراد محجور محسوب می شوند و در صورت نبود اسم افراد و عدم داشتن شرایط سرپرستی وظیفه اداره امور مالی و غیر مالی افراد بر عهده ولی قهری است. ولی کسی است که یا از سوی ودر یا پدر بزرگ انتخاب می شود و اگر ولی قهری نیز انتخاب نشده باشد قانون برای این افراد قسم انتخاب می کند. قیم وی باید از نزدیکان به این افراد باشد که تمکن مالی قابل قبول دادگاه را داشته و شرایط خاصی که در قانون مطرح شده است را دارا باشد. نصب قیم دارای شرایطی است که در متن زیر یه آن می پردازیم.

موارد نصب قیم مطابق قانون مدنی

مطابق قوانین ایران سرپرستی تمامی افراد محجور با پدر است در صورتی که پدر فوت کند یا شرایط سرپرستی را نداشته باشد مثلا زندان باشد یا معتاد به مواد مخدر باشد سرپرستی افراد بر ذمه پدر بزرگ پدری است. حال چنانچه جد پدری در قید حیات نباشد یا در بستر بیماری باشد و یا تمکن مالی نداشته باشد سرپرستی این افراد بر عهده قیم خواهد بود البته اگر پدر یا پدر بزرگ پدری وصیت کرده باشند که فلان شخص سرپرست فرزندانشان باشد عهده دار این مسئولیت با ولی وصی است سپس با قیم اما اگر این شخص از سوی هر یک انتخاب نشده باشد سرپرست آنها را قانون تعیین کرده که به آن قیم می گویند.

در ماده ۱۲۱۸ قانون مدنی مواردی که قانون مطابق با آن اقدام به نصب قیم می کند را برشمرده است؛

در صورتی که افراد محجور پدر (سرپرست) پدر بزرگ پدری یا ولی خاص نداشته باشند.

افراد صغیر که ولی خاصی ندارند و سرپرست های وی (پدر و پدر بزرگ پدری) ولی را پس از خود انتخاب نکرده باشند.

افرادی غیر رشید و مجنون که حالت جنون و عدم رشد آنها مربوط به دوران صغیری آنها باشد و فاقد ولی قهری باشند.

همچنین برای افراد غیر رشید و افراد مجنون که جنون آنها و عدم رشدشان مربوط و متصل به صغیر بودنشان نباشد.

شرایط نصب قیم از سوی قانون

اولویت نصب قیم در قانون در صورت نبود پدر با مادر است و تا زمانی که مادر ازدواج نکرده باشد در صورت خواسته مادر قیومیت با وی خواهد بود و چنانچه مادر ازدواج کند باید مراتب را به قانون اطلاع دهد در این صورت دادگاه برای نصب قیم جدید اقدامات لازم را انجام می دهد و اگر مادر فوت نماید در صورت وجود شرایط اولویت با شوهر مادر است. پدر بزرگ مادری از دیگر افراد دارای صلاحیت است. افراد نزدیک مانند عمو یا افراد نزدیک به فرد محجور نیز در صورت وجود شرایط لازم از کسانی است که ممکن است از سوی دادگاه برای امر سرپرستی انتخاب شوند.

در ماده ۱۲۳۱ قانون مدنی شرایط نصب قیم به شرح زیر آمده است؛

کسانی که تحت قیمومت یا ولایت کسان دیگر باشند حق‌و‌شرایط قیومیت را ندارند.

کسانی که مرتکب جنایاتی شده باشند و  به حکم قطعی مجازات شده باشند و این جرایم شامل؛ خیانت در امانت، سرقت، اختلاس، کلاهبرداری، جنحه نسبت به اطفال، منافیات عفت و هتک ناموس، ورشکستگی به تقصیر کسی که ورشکسته شده باشند و حکم ورشکستگی آنان صادر شده باشد و هنوز تصفیه بدهی نکرده باشند.

کسی که خود یا نزدیکان درجه اول آنان نسبت به افراد محجور دعوای داشته باشند.

کسانی که به فساد اخلاقی شهره باشند.

شایستگی اخلاقی و دارای صفت امانت داری که تایید آن کاری مشکل است.

وظایف قیم

شخص قیم مطابق قانون دارای وظایفی است که چنانچه این وظایف را به خوبی انجام ندهد از مقام خود عزل می شود. اگر مال فرد تحت تکفل وی نقصان شود و یا باعث ایجاد ضرر به او شود و یا پس از نصب وی به یکی از جرایم فوق الذکر در شرایط نصب وی مرتکب شود از قیمومت عزل خواهد شد. پس وظایفی که قانون بر عهده است شخص گذاشته است به قرار زیر است؛

قیم به مجرد نصب وی بایستی لیستی از تمام دارایی و اموال فرد محجور را به دادستان ارائه دهد و تا پایان محجوریت افراد امانت دار این اموال باشد.

قیم بایستی هزینه های فرد محجور اعم از هزینه زندگی و درمان او را پرداخت نماید.

در صورت نیاز و لازم اجازه حق اشتغال را به افراد بدهد.

مهم ترین وظیفه سرپرست اصلاح و تربیت و حفظ جسم و نگهداری و حفظ بهداشت و سلامت فرد محجور است.

مقالات مرتبط:

سلب حضانت